eitaa logo
#ثامن_معراج‌(۸)
194 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.2هزار ویدیو
86 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۰ مهر ۱۴۰۰
اعتبار آدمها به حضورشان نیست به دلهره ای است که در نبودشان احساس میشود ☘بعضی از نبودنها را هیچ بودنی پُر نمی کند شادی روح شهدا صلوات🌹 @samen_meraj
۲۰ مهر ۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۰ مهر ۱۴۰۰
6.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙سخنان تکان دهنده ی حجت الاسلام رفیعی ✍غم به دل کسی ننشانید! بدا به حال کسی که مومنان را خوار و خفیف کند و دلشان را بشکند... @samen_meraj
۲۱ مهر ۱۴۰۰
3344594940.mp3
9.02M
8 قلب،تا ازعفونت خالی نشه؛ از نور پُر نمیشه! گاهی حرف زدن باکسی که ازش کینه گرفتی؛ میتونه ریشه اون کینه رو بخشکونه! به داد قلبت برس؛ کینه خفه اش میکنه. 🎤 @samen_meraj
۲۱ مهر ۱۴۰۰
ناشتا 21 عدد مویز بخورید !🥗 ▫️هضم کننده غذا ▫️ضد نفخ و یبوست ▫️کمک به بهبود حافظه ▫️باز کننده انسداد عروقی ▫️حفظ سلامت پوست و مو ▫️تقویت کننده معده، کبد و کلیه + هنگام خرید مویز انواع چاق، پرگوشت، شیرین و کم‌ دانه آن را انتخاب کنند، زیرا مویزهای بسیار خشک، کم ‌گوشت و پردانه، جزو بدترین انواع مویز هستند @samen_meraj
۲۱ مهر ۱۴۰۰
🌷خواهی که درپناه کرامات سرمدی ایمن شوی ز فتنه وایمن زِ هر بدی لبریز کن زِ عطر گل نور سینه را  با ذکر یک صلوات بر نبی وآل نبی🌷 🌷🌼اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلي 🌷🌼مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد 🌷🌼وَعَجِّل‌فَرَجَهُــم 🌷🍃@samen_meraj
۲۱ مهر ۱۴۰۰
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 سه عمل از اعمال شیطانی🔴 ⚫️ كبر ؛ اولین سركشى شیطان در برابر خدا است . و به واسطه همین بود گفت : (من از آدم بهترم ؛ زیرا مرا از آتش و او را از خاك خلق كردى .) نردبان خلق این ما و من است عاقبت زین نردبان افتادن است هر كه بالاتر رود ابله تر است كاستخوانش خوردتر خواهد شكست ⚫️خمیازه ، خمیازه كشیدن عادت شیطان است . خمیازه یك سستى است كه بر انسان چیره مى شود و آن هم از سنگینى بدن و كسالت به وجود مى آید. سنگینى بدن هم از پرخورى و آشامیدن زیاد و شهوات به وجود مى آید. و انسان همواره دهن دره مى كند. ⚫️ گریه دروغ ؛ اول كسى به دروغ گریه كرد. شیطان بود. او پیش حوا - مادر بزرگ آدمیان - آمد و شروع كرد به دروغ گریستن و گفت : من دلم بر جوانى تو مى سوزد؛ زیرا تو مى میرى (آیا مى خواهى تو را راهنمایى كنم به درختى كه اگر از آن بخورى پیر نشوى و نمیرى !؟). @samen_meraj
۲۱ مهر ۱۴۰۰
❤️ شوقِ دیدارِ تو سر رفت زِ پیمانه ما کِی قدم می‌نهی ای شاه به ویرانه ما؟! ما هنوز ای نفست گرم، پر از تاب و تبیم سر و سامان بده بر این دلِ دیوانه ما شبت بخیر همه هستی قلبم❤️ 🌹@samen_meraj
۲۱ مهر ۱۴۰۰
ماجرای امانتی رهبر انقلاب برای یک نانوای جوان 🔻سیدمحمود رضوی، تهیه کننده سینما در صفحه اینستاگرام خود نوشت: 🔹 آقا علیرضا، یکی از جوان های خوب خراسان است که در تهران شاطری میکنند. 🔸مستند سینما انقلاب به مناسبت روز ملی سینما از تلویزیون پخش شد، علیرضا در اون‌ مستند تصاویر دیدار بچه های ماجرای نیمروز و حضرت آقا را دیده بود و اون وسط منو شناخته بود. 🔹یک شب برای خرید نان رفتم، گفت: یکبار در تلویزیون شما را محضر حضرت آقا دیدم و شناختم، تشکر کردم، فوری گفت: باز هم آقا را میبینید؟ 🔸گفتم: این دیدار مربوط به سال ۹۵ است و بعد از اون توفیق زیارت حاصل نشده. 🔹گفت: اگر مجدد دیدی “سلام مرا برسان و بگو یک بچه بجستان و همشهری شما!! در هر نماز و بعد از هر نماز شما را دعا میکند و بگو ما غیر از شما کسی را نداریم “ 🔸واقعیتش خب من هم قاعدتا دسترسی ویژه ‌ای نداشته و ندارم، گفتم: معلوم نیست باز هم توفیق زیارت را داشته باشم، اما در ذهنم هم این بود از یکی از مسئولینی که ایشان را زیارت میکند درخواست کنم سلام ایشان را برساند. 🔸هر چند یک بار که میدیدمش مجدد سوال میکرد، گفتید؟ سلام من را رساندید؟ 🔹خب ایامی بود که اوج کرونا بود و هنوز دیدارها خیلی محدود بود، هنوز سلام را نرسانده بودم! 🔸یک وقتی شایعه کسالت حضرت آقا منتشر شده بود، باز در نانوائی من را دید، اما این بار با یک اضطراب خاصی حال حضرت آقا را جویا شد، چشمانش پر شد و گفت: نگران حضرت آقاست مخصوصا بعد از نبود حاج قاسم! گفتم: به شایعات توجه نکن، خدا نگهدار آقاست. 🔹حالش دلم را لرزاند. حال خوب اشتیاق و عاشقی، ناچار شدم مزاحم یکی از نزدیکان حضرت آقا بشوم، از اشتیاق و دلداگی اش گفتم و خواهش کردم پیامش منتقل شود. 🔸چند روز بعد پاسخ علیکم السلامش رسید، همراه با یک خبر خوب، حضرت آقا یک امانتی برای آقا علیرضا داده بودند. 🔹خبر پاسخ را به علیرضا دادم، ذوق کرده بود. دیگر از آن روز فرصت دریافت امانت برایم فراهم نشده بود، 🔸صبح دیروز امانتی علیرضا توسط همان عزیز بزرگوار با محبت به دستم رسید، تا دیر وقت درگیر کار و جلسه بودم. 🔸دلم نمی‌آمد رساندن امانت را به تاخیر اندازم. حدود ساعت ۲۲ در جلسه به آقا علیرضا پیامک دادم که محل کارت هستی؟ سریع پاسخ داد؛ بله، اگر نان لازم است آماده کنم!!!! 🔹هیچ وقت نان را تلفنی و غیر حضوری سفارش نداده ام! گفتم: نه شما را کار دارم، حدود ۲۲:۳۰ میرسم! جلسه ام کمی بیشتر زمان برد! حدود ۲۲:۴۰ رسیدم به نانوائی محل کارش! انگار خبر داشت! با اینکه هوا سرد بود، گوشه خیابان منتظر بود، نانوایی خلوت و بی مشتری بود! گفتم: بیا داخل بشین! بال بال میزد که چه کارش دارم! انگشتر هدیه را از جیبم در آورد و تقدیمش کردم! چشمانش از شادی برق میزد دستانش از اشتیاق میلرزید مروارید حلقه زده در چشمانش را به زور در چشمانش نگاه داشت. در همان سرمای دیشب، صورتش خیس عرق شد میبوسید و تشکر میکرد. این اندازه اشتیاق و عاشقی ستودنی بود. 🔸اجازه گرفتم فیلم بگیرم، میخواستم فقط برای آن عزیز بزرگوار دوست داشتنی واسط این اتفاق بفرستم. از صبح طاقت نیاوردم، این عاشقی را ننویسم! 🔹انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را این حزب الله واقعی و پای کارها نگاه داشته اند، نه امثال من، طلبکارهای سفره انقلاب! به حالش غبطه خوردم! نان پدر و شیر مادرش حلال. اما غیر از او بر نائب امام عصرم (عج) افتخار میکنم، که این عشاق را دارد و برای ایشان پاسخ به این سلام ها مهم. دیشب و امروزم به حال خوش این عاشق گذشته، گزاف نیست که در این عصر بگوئیم: آقای ما نمونه دیگر نداشته است. 🔹با وجود این مشتاقان بنی صدرها و رجوی ها فقط باید آرزوهای خود را به گور ببرند. [ : آنچه یڪ تحلیلگر بایست بداند ] ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @samen_meraj
۲۲ مهر ۱۴۰۰
🔆 ✍ آبرو، آب جوی نیست 🔹زمانی در بچگی باغ انار بزرگی داشتيم. 🔸اواخر شهريور بود و همه فاميل اونجا جمع بودن. 🔹اون روز تعداد زيادی از كارگران بومی برای برداشت انار به باغ ما آمده بودند. 🔸ما بچه‌ها هم طبق معمول مشغول بازی كردن و خوش گذروندن بوديم! 🔹بزرگترين تفريح ما در اين باغ، بازی گرگم به هوا بود، اونم به‌خاطر درختان زياد انار و ديگر ميوه‌ها و بوته‌ای انگوری كه در اين باغ وجود داشت. بعضی وقتا می‌تونستی، ساعت‌ها پنهان بشی، بدون اينكه كسی بتونه پيدات كنه!   🔸بعد از نهار بود كه تصميم به بازی گرفتيم. من زير يكی از اين درختان پنهان شده بودم كه ديدم يكی از كارگرای جوون‌تر، در حالی كه كيسه سنگينی پر از انار در دست داشت، نگاهی به اطرافش انداخت و وقتی كه مطمئن شد كسی اونجا نيست، شروع به كندن چاله‌ای كرد و بعد هم كيسه انارها رو اونجا گذاشت و دوباره چاله رو با خاک پوشوند. 🔹دهاتی‌ها اون زمان وضعشون خيلی اسفناک بود و با همين چند تا انار دزدی هم دلشون خوش بود! 🔸با خودم گفتم، انارهای ما رو می‌دزدی! صبر كن بلايی سرت بيارم كه ديگه از اين غلطا نكنی. 🔹بدون اينكه خودمو به اون شخص نشون بدم به بازی كردن ادامه دادم. به هيچ‌كس هم چيزی در اين مورد نگفتم! 🔸غروب كه همه كارگرها جمع شده بودن و می‌خواستن مزدشونو از بابا بگيرن، من هم اونجا بودم. 🔹نوبت رسيد به كارگری كه انارها رو زير خاک پنهان كرده بود. پدر در حال دادن پول به اين شخص بود كه من با غرور زياد و با صدای بلند گفتم: بابا من ديدم كه علی‌اصغر، انارها رو دزديد و زير خاک پنهان كرد! جاشم می‌تونم به همه نشون بدم، اين كارگر دزده و شما نبايد بهش پول بدين! 🔸پدر خدا بيامرز ما، هيچ‌وقت در عمرش دستشو رو كسی بلند نكرده بود، برگشت به طرفم و نگاهی به من كرد. همه منتظر عكس‌العمل پدر بودن. 🔹بابا اومد پيشم و بدون اينكه حرفی بزنه، یه سيلی تو صورتم زد و گفت: برو دهنتو آب بكش، من خودم به علی‌اصغر گفته بودم انارها رو اونجا چال كنه، واسه زمستون! 🔸بعدشم رفت پيش علی‌اصغر و گفت: شما ببخشش، بچه است، اشتباه كرد. 🔹پولشو بهش داد، ۲۰ تومان هم روش گذاشت و گفت: اينم به‌خاطر زحمت اضافه‌ات! 🔸من گريه‌كنان رفتم تو اتاق، ديگه هم بيرون نيومدم! 🔹وقتی كارگرا رفتن، بابا اومد پيشم، صورت منو بوسيد و گفت: می‌خواستم ازت عذرخواهی كنم! اما اين تو زندگيت هيچ‌وقت يادت نره كه هرگز با آبروی كسی بازی نكنی، علی‌اصغر كار بسيار ناشايستی كرده اما بردن آبروی انسانی جلوی فاميل و در و همسايه، از كار اونم زشت‌تره! 🔸شب علی‌اصغر اومد، سرشو پايين انداخته بود و پشت در وایستاده بود، كيسه‌ای دستش بود و گفت: اينو بده به حاج آقا و بگو از گناه من بگذره. 🔹وقتی بابام كيسه رو باز كرد، ديديم كيسه‌ای كه چال كرده بود توشه، به اضافه همه پولايی كه بابا بهش داده بود. @samen_meraj
۲۲ مهر ۱۴۰۰