eitaa logo
#ثامن_معراج‌(۸)
194 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
5.3هزار ویدیو
86 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
میگن؛ آدماۍ‌خوب‌رو‌ ازچھرشوݩ‌میشہ‌شناخټ‌ آخہ‌بس‌کہ‌ چھرشون‌نورانیہ مثݪ‌ماھ میدرخشݩ…🥺🧡 •° 🌹@samen_meraj
♥️ دخترم شهدای مدافع حرم را الگو بگیر و مهمترین شادی آنها عفت و است . 📚 یادداشت شهید برکتاب سربلند 🌹@samen_meraj
📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣 *سکوت در برابر گناه، مصداق بارز گناه است!!!* 🌸 *اجتماع خانوادگیِ عفاف وحجاب* 🌸 * همراه با جشن تولد شهید حججی* 🌸 *سه شنبه* 🌸 *۲۱تیرماه* 🌸 *ساعت۱۸:۳۰* 🌸 *نجف آباد* 🌸 *خیابان میرداماد* *عزیزان غیرتمندو معترض به بی حجابیهاو ولنگاریهای افسارگسیخته،ازشما دعوت میشود،برای خشنودی قلب حضرت زهرا(س)و دفاع از چادر وحجاب فاطمی،، در این تجمع اعتراض آمیز شرکت فرمایید.🙏* *اتوبوس راس ساعت ۵:۳۵ بعدازظهر از درب مسجد چهارده معصوم ویلاشهر آماده خدمت رسانی به شما عزیزان میباشد* *لطفا در حد گسترده اطلاع رسانی کنید.*
امام علی (ع) : زکات الجمال العفاف زکات زیبایی عفاف است .(میزان الحکمه، ج ۴، ص ۲۲۶) سالروز قیام ومقاومت مردمی حجاب در برابر تهاجم وحشیانه در مسجد گوهرشاد گرامی باد .
🔰 | آزادی به سبک مجاهدین خلق!! ♨️ توئیت در پاسخ به توئیت مریم رجوی درخصوص در جمهوری اسلامی! @samen_meraj
🔆 ✍ اصل تو از دریای وحدانیت است نه این جهان خاکی 🔹مرغی خانگی بر تخم‌های خویش خفته بود و با گرمای تن و مهر غریزی آنان را برای جوجه‌شدن آماده می‌ساخت. 🔸تا اینکه زمان خفتن پایان یافت. جوجه‌ها با کمک مادر از تخم بیرون آمدند. 🔹جوجه‌ای با شکلی نامتناسب با دیگر جوجه‌ها در بین آنان نمودار شد. مادر و جوجه‌ها او را از خود نمی‌دانستند. 🔸به هر حال مرغ، جوجه‌ها را با خود به گردش می‌برد و دانه‌چینی و حفظ جان می‌آموخت. آن‌ها را آب می‌رساند که اگر در آب روند غرق می‌شوند. 🔹اما یک روز مرغ و جوجه‌ها دیدند آن جوجه دیگر به آب رفته و شناکنان در جست‌وجوی طعمه برآمد. 🔸تازه فهمیدند که او از تخم مرغابی بوده و برای مرغابی، آب چون خشکی است و میل دریا غریزی و ذاتی مرغابی است. 🔹آدمی چون آن مرغابی است. اصلش از دریای وحدانیت است که مادر زمین او را پرورش جسمانی داده. 🔸او در این جهان خاکی مهمان است. مهمانی که به جانشینی، زمین و زمینیان را اداره کند. اصل او زمینی نیست و امیال زمینی فرعند نه اصل. @samen_meraj
🔆 ✍ برای حل هر مشکلی اول ببین آیا آن مشکل واقعا وجود دارد 🔹پادشاهی می‌خواست نخست‌وزیرش را انتخاب کند. چهار اندیشمند بزرگ کشور فراخوانده شدند. آنان را در اتاقی قرار دادند. 🔸پادشاه به آنان گفت: درِ اتاق به روی شما بسته خواهد شد. قفل اتاق، قفلی معمولی نیست و با یک جدول ریاضی باز خواهد شد. تا زمانی که آن جدول را حل نکنید، نخواهید توانست قفل را باز کنید. 🔹اگر بتوانید مسئله را حل کنید می‌توانید در را باز کنید و بیرون بیایید و بعد من از بین شما یکی را برای نخست‌وزیری انتخاب می‌کنم. 🔸پادشاه بیرون رفت و در را بست. سه تن از آن چهار مرد بلافاصله شروع به کار کردند. اعدادی روی قفل نوشته شده بود. آنان اعداد را نوشتند و با آن اعداد، شروع به کار کردند. 🔹نفر چهارم با چشمان بسته فقط گوشه‌ای نشسته بود و کاری نمی‌کرد. آن سه نفر فکر کردند که او دیوانه است. 🔸پس از مدتی او برخاست، به طرف در رفت و آن را هل داد. در باز شد و بیرون رفت! آن سه تن پیوسته مشغول کار بودند. حتی ندیدند چه اتفاقی افتاد که نفر چهارم از اتاق بیرون رفت! 🔹وقتی پادشاه با این شخص به اتاق بازگشت، گفت: کار را بس کنید. آزمون پایان یافته و من نخست‌وزیرم را انتخاب کردم. 🔸آنان نتوانستند باور کنند و پرسیدند: چه اتفاقی افتاد؟ او کاری نمی‌کرد و فقط گوشه‌ای نشسته بود. چگونه توانست مسئله را حل کند؟ 🔹مرد گفت: مسئله‌ای در کار نبود. من فقط نشستم و نخستین سؤال و نکته اساسی این بود که آیا قفل بسته شده یا نه؟ فقط در سکوت مراقبه کردم. 🔸به خودم گفتم «از کجا شروع کنم؟» نخستین چیزی که هر انسان هوشمندی خواهد پرسید این است که آیا واقعأ مسئله‌ای وجود دارد؟ چگونه می‌توان آن را حل کرد؟ 🔹اگر سعی کنی آن را حل کنی تا بی‌نهایت به قهقرا خواهی رفت و هرگز از آن بیرون نخواهی آمد. پس من فقط رفتم که ببینم آیا در، واقعا قفل است یا نه و دیدم قفل باز است. 🔸پادشاه گفت: آری، کلک در همین بود. در قفل نبود. قفل باز بود. من منتظر بودم که یکی از شما پرسش واقعی را بپرسد، ولی شما شروع به حل آن کردید. در همین جا نکته را از دست دادید. 🔹اگر تمام عمرتان هم روی آن کار می‌کردید، نمی‌توانستید آن را حل کنید. این مرد، می‌داند که چگونه در یک موقعیت، هوشیار باشد. پرسش درست را او مطرح کرد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@samen_meraj
@sokhan_iw روباهی از شتری پرسید: «عمق این رودخانه چه اندازه است؟» شتر جواب داد: « تا زانو » ولی وقتی روباه توی رودخانه پرید، آب از سرش هم گذشت و همین طور که دست و پا می‌زد به شتر گفت: «تو که گفتی تا زانو! » شتر جواب داد: « بله، تا زانوی من، نه زانوی تو » هنگامی که از کسی مشورت می‌گیریم یا راهنمایی می‌خواهیم باید شرایط طرف مقابل و خودمان را هم در نظر بگیریم . لزوما هر تجربه‌ای که دیگران دارند برای ما مناسب نیست. @samen_meraj
وقتی تو لیوان بیش از حد آب بریزی که سرریز بشه اونی که مقصره، لیوان نیست مقصر تویی!!! که بیش از ظرفیتش بهش آب دادی پس مراقب ظرفیت طرف های مقابلت باش تا لبریزش نکنی. @samen_meraj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضرت موسى عليه السلام عرض كرد: خداوندا مى خواهم آن مخلوق را كه خود را خالص براى ياد تو كرده باشد و در طاعتت بى آلايش باشد را ببينم . خطاب رسيد: اى موسى عليه السلام برو در كنار فلان دريا تا به تو نشان بدهم آنكه را مى خواهى . حضرت رفت تا رسيد به كنار دريا ديد درختى در كنار درياست و مرغى بر شاخه اى از آن درخت كه كج شده به طرف دريا نشسته است و مشغول به ذكر خداست . موسى از حال آن مرغ سؤ ال كرد. در جواب گفت : از وقتى كه خدا مرا خلق كرده است در اين شاخه درخت مشغول عبادت و ذكر او هستم و از هر ذكر من هزار ذكر منشعب مى شود. غذاى من لذت ذكر خداست . موسى سؤال نمود: آيا از آنچه در دنيا يافت مى شود آرزو دارى ؟ عرض كرد: آرى ، آرزويم اين است كه يك قطره از آب اين دريا را بياشامم . حضرت موسى تعجب كرد و گفت : اى مرغ ميان منقار تو و آب اين دريا چندان فاصله اى نيست ، چرا منقار را به آب نمى رسانى ؟ عرض كرد: مى ترسم لذت آن آب مرا از لذت ياد خدايم باز دارد. پس موسى از روى تعجب دو دست خود را بر سر زد. 📙کتاب داستان دوستان جلد۵ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@samen_meraj
🔴رازدار باشید حتی اگه دعواتون شد ✍دعوای زن و شوهر مثل خیلی از اختلاف‌نظرها و تفاوت سلیقه و دیدگاه‌ها امری طبیعیه اما غیر‌طبیعی اینه که همه دوستان و اقوام و همسایه‌ها از این دعواهای زناشویی باخبر بشن! نسبت به مسایل و مشکلاتتون، رازدار باشید و فراموش نکنید که به زودی با هم آشتی می‌کنید اون وقت همسر شما با حرف‌هایی که، پشت سرش زدید و یا حتی جلوی روش، موقعیت بدی در بین فامیل و ... پیدا می‌کنه و خود شما هم به خاطر اینکه، بدگویی کردید شرمنده می‌شید. همسر شما، در درجه اول یک انسان و در گام بعد شریک زندگی و همسر و همراز شماست. پس طوری در موردش حرف نزنید که حتی خودتون هم نتونید از آفت و آسیب‌های شخصیتی حرف‌هاتون در امان بمونید. @samen_meraj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا