eitaa logo
#ثامن_معراج‌(۸)
186 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
4.6هزار ویدیو
82 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
چرا آمریکا، ایران را تحریم می‌کند؟ تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، آمریکا حاکم بلامنازع منطقه خاورمیانه و فعال ترین دولت خارجی در صحنه سیاسی ایران بود و کشورمان هم به عنوان مهمترین و قوی ترین متحد استراتژیک آمریکا در خاورمیانه محسوب می‌گردید. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ضربه سهمگینی بر تسلط آمریکا بر منطقه خاورمیانه و ایران وارد نمود و آمریکا یک متحد بزرگ و مصرف‌کننده مهم تسلیحات آمریکایی و یک منبع صدور نفت به اسرائیل و یک مانع بزرگ تقویت شوروی را از دست داد و منافع حیاتی او در خلیج فارس در معرض خطر قرار گرفت. به همین دلیل، آمریکا با روی کار آمدن هر دولت مستقل در کشورهای دیگر از جمله ایران چه سکولار و چه دینی، مخالف بوده و است و آن را برخلاف منافع ملی خود می داند. در مجموع، استقلال طلبی ایران و از دست رفتن منافع منطقه ای آمریکا، پیگیری منافع ملی ایران به جای هضم شدن در منافع جهانی آمریکا و احیای بعد اجتماعی اسلام در جهان، سه دلیل اصلی دشمنی آمریکا با ایران و در نتیجه، تحریم شدن کشورمان توسط آمریکاست. توضیحات بیشتر درباره این موضوع را از اینجا ببینید. 👥 (۲۳) 🖇 🖇 🍃 🎤🍃@samen_meraj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔅 توصیه‌ای از امام هادی علیه السلام به شیعیان ✍️ «الإمامُ الهاديُّ عليه السلام ـ لِشيعَتِهِ ـ: اِتَّقُوا اللّه َ و كُونُوا زَينا و لا تَكُونوا شَينا، جُرُّوا إلَينا كُلَّ مَوَدَّةٍ، وَ ادفَعُوا عَنّا كُلَّ قَبِيحٍ» 🔴 امام هادى عليه السلام ـ به شيعيان خود ـ فرمود: از خدا بترسيد و مايه آبرو باشيد نه مايه بدنامى. محبّت‌ها را به سوى ما جلب كنيد و هرگونه زشتى را از ما دور سازيد. 📚 تحف العقول: ۴۸۸ @samen_meraj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*کلیپ‌مهدوی* *💥تاکید سه‌باره امام زمان(عج) به چه دعا و نمازی است ؟* 💚 🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️ @samen_meraj
دامن‌ آلوده‌ و بار گناه‌ آورده‌ام گر چه‌ آهی‌ در بساطم‌ نیست‌ آه‌ آورده‌ام هر که‌ بودم‌ هر که‌ هستم‌ با کسی‌ مربوط‌ نیست بر امام‌ مهربانم، من پناه‌ آورده‌ام ... 🌹@samen_meraj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ| ازدواج و وعده‌ی الهی 🌸🍃🌺 ‏‏💠نعمت ازدواج -چه برای پسر، چه برای دختر- نعمت بزرگی است که خیلی‌ها توجّه ندارند. اینکه خدای متعال به شما توفیق بدهد و کمک کند که همسر خوبی پیدا کنید، یکی از بزرگ‌ترین نعمتهای الهی است. ۱۳۹۸/۰۱/۰۶ ☀️ 🍃🌹ـــــــــــــــــــــــــ @samen_meraj
سهراب خلیلی: بسم الله الرحمن الرحیم ✅ تحلیلی بر دلایل اتهام نقض حقوق بشر به ایران توسط استکبار و عوامل آنها 🌑قسمت ششم (آخر) 👈از جمله ساز و کارهایی که با جدیت برای فشار آفرینی بر کشورمان در دستور کار غرب قرار گرفته ،مبحث «حقوق بشر »است 👈باید به این نکته توجه داشت که این انتقادها عمدتا به دلایل سیاسی و بدون در نظر گرفتن حقوق واقعی بشر بر مبنای فطرت اصلی انسان ها مطرح می شوند و آنها عمدتا تعریف محدود و ضعیفی از حقوق بشر را که مبتنی بر نیازهای مادی است مبنای انتقاد های خود از کشورهای اسلامی به خصوص ایران قرار می دهند. 👈البته رفتارهای دوگانه غرب نیز در رابطه با حقوق بشر کاملا آشکار است به گونه ای که هیچ اتهامی علیه عربستان و یا دیگر کشورهای که متحد سیاسی غرب به شما میروند و به موازین جهانی حقوق بشر بی توجه هستند مطرح نمی شود،ولی ایران هدف اتهامات و انتقادات آنها قرار دارد... 👈با توجه به مجال اندک دراین نوشتار و تحلیل،این دلایل به صورت فهرست وار ارائه می شود : ۱)تضعیف ایمان و عقیده عمیق الهی با القای تصویر خشن و غیر عادلانه و نقض حقوق بشری از قوانین اسلامی در ایران که ام القرای اسلام ناب محمدی ص محسوب می شود . ۲)مقابله با الهام بخشی انقلاب اسلامی برای هویت یابی مسلمانان و رویارویی با دشمنان مشترک بویژه آمریکا و رژیم صهیونسیتی ۳)بیگانگی از هویت اسلامی در زمینه حقوق بشر و جلوگیری از بازیابی هویت حقیقی و اسلامی ملت های مسلمان با صدور و گسترش تفکر و مبانی حقوق اسلامی از ایران ۴)رویارویی ایران اسلامی با منافع نظام سلطه و عدم همراهی با قدرت های بزرگ غربی ۵)پیش گیری از الگو شدن نظام جمهوری اسلامی و مردم سالاری دینی برای جوامع اسلامی و ملل آزاده جهان ۶)تلاش برای ناتوان نمایی اسلام و مردم سالاری دینی در اداره جامعه ۷) سیاه نمایی و معرفی چهره منفی و خشن و ضد بشری از نظام جمهوری اسلامی ایران ۸)مبارزه با گرایش روز افزون در جهان اسلام به اسلام ناب از طریق الگو گیری از ایران اسلامی ۹)القای برتری طلبی و ایران هراسی در دنیا و منطقه ۱۰)ماهیت متفاوت مبانی و تعریف غرب و اسلام از حقوق بشر ۱۱) تضعیف تفکر مقاومت و امید به تغییر محاسبه در ایران تحت فشار دشمن ۱۲)القای عدم پیشرفت و تجدد در صورت حفظ هویت دینی و ملی .... سهراب خلیلی ۱۰ تیر ۱۴۰۱ . @samen_meraj
دختر خانوم و مامان های بسیجی سلااااام ✋ 😍من اومدم با یه خبر ویژه 😍 اگر گفتید خبرم چیه ؟🤔 تو این گرما چی میچسبه ؟🤨 🏊بله بله درست حدس زدید یه شنای دبش 🏊 هم برای سلامتی تون خوبه هم تواین هوای گرم کلی خنک وسرحال میشید 😍😘 خلاصه هم فال هم تماشا من امروز اومدم با یه تخفیف جذاب برای شما بسیجیان 🤓❤️ 🏊بلیط استخر کوهستان🌊 با تخفیف ویژه بسیجیان 😍 سانس 90دقیقه ای⏳ با سونا و جکوزی 🤩 قیمت ازاد 40😱 برای شما بسیجیان فقط 33هزار تومان 🤩 ________________________________ 🏊بلیط استخر ولایت🌊 تخفیف ویژه بسیجیان 😍 سانس 60دقیقه ای⏳ همراه با جکوزی🤩 قیمت ازاد 35 برای شما بسیجیان فقط 25هزار تومان 🤩 تعداد بلیط درخواستی تون را به تربیت بدنی پایگاه هاتون اعلام کنید و شماره کارت برای واریز هزینه بلیط را دریافت کنید سپس رسید رو براشون بفرستید تا ما بلیط ها رو هرچه سریعتر بدستتون برسونیم😍 و..... بریم برای یه شنای دلچسب ❤️🌸 مراقبت خودتون و مهربونیاتون باشید 💚 منتظر خبر های خوب ما باشید😉 فعلا .... یا علی خدانگهدار @samen_meraj
🔆 🔴 فقط به خدا پناه ببر تا تو را بی نیاز سازد 🔹شخصی به یكی از خلفای دوران خود مراجعه و درخواست كرد تا در بارگاه او به كاری گمارده شود. 🔸خلیفه از او پرسید: «قرآن می‌دانی؟» 🔹او گفت: «نمی‌دانم و نیاموخته‌ام.» 🔸خلیفه گفت: «از به كار گماردن كسی كه قرآن خواندن نیاموخته است، معذوریم.» 🔹مرد بازگشت و به امید دست یافتن به مقام مورد علاقه خود، به آموختن قرآن پرداخت. 🔸مدتی گذشت تا اینكه از بركت خواندن و فهم قرآن به مقامی رسید كه دیگر در دل نه آرزوی مقام و منصب داشت و نه تقاضای ملاقات و دیدار با خلیفه. 🔹پس از چندی، خلیفه او را دید و پرسید: «چه شد كه دیگر سراغی از ما نمی‌گیری؟» 🔸آن آزادمرد پاسخ داد: «چون قرآن یاد گرفتم، چنان توانگر شدم كه از خلق و از عمل بی‌ نیاز هستم.» 🔹خلیفه پرسید: «كدام آیه تو را اینگونه بی‌ نیاز كرد؟» 🔸مرد پاسخ داد: 🔅«مَن یَتّقِ اللّه یَجعَل لَهُ مَخرَجاً وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لایَحتَسِب؛ هر كس از خدا پروا بدارد و حدود الهی را رعایت کند، خدا برای بیرون شدن او از تنگناها راهی پدید می‌آورد و از جایی كه تصور نمی‌كند، به او روزی می‌رساند و نیازهای زندگی‌اش را برطرف می‌سازد.» (سوره‌ طلاق، آیات ۲ و ۳) @samen_meraj
📚 یکی از اساتید حوزه نقل میکرد:روزی یکی از شاگرداش بهش زنگ میزنه که فورا استاد واسش یه استخاره بگیره استاد هم استخاره میگیره وبهش میگه:بسیار خوبه معطلش نکن و سریع انجام بده. چند روز بعد شاگرد اومد پیش استاد وگفت میدونید استخاره رو برا چی گرفتم؟ استاد:نه شاگرد:تو اتوبوس نشسته بودم دیدم نفر جلوییم،پشت گردنش خیلی صافه وباب زدنه هوس کردم یه پس گردنی بزنمش دلم میگفت بزن.عقلم میگفت نزن هیکلش از تو بزرگتره میزنه داغونت میکنه خلاصه زنگ زدم و استخاره گرفتم وشما گفتین فورا انجام بده منم معطل نکردم وشلپ زدمش انتظار داشتم بلند شه دعوا راه بندازه امایه نگاهی به من انداخت وگفت استغفرالله. تعجب کردم گفتم:ببخشید چرا استغفار؟ گفت:دخترم یه پسر بیکار رو دوست داره و من با ازدواج اون مخالفت کردم ولی پسر همکارم که وضعیت مالی خوبی دارن به خواستگاریش اومده و میخوام مجبورش کنم که زن پسر همکارم بشه و الان توی دلم داشتم به خدا میگفتم خدایا اگه این تصمیمم اشتباهه یه پس گردنی بهم بزن که بفهمم تا این درخواستو کردم تو از پشت سر محکم به من زدی همیشه با خدا مشورت کن.درسته بهت پس گردنی میزنه ولی نمیذاره تصمیم اشتباه بگیری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@samen_meraj
💫زنی به روحانی مسجد گفت : 💫من نمیخوام در مسجد حضور داشته باشم! روحانی گفت : می تونم بپرسم چرا؟ زن جواب داد : چون یک عده را می‌ بینم که دارند با گوشی صحبت میکنند ، عده‌ای در حال پیامک فرستادن در حین دعا خواندن هستند ، بعضی ها غیبت میکنند و شایعه پراکنی میکنند ، بعضی فقط جسمشان اینجاست ، بعضی‌ ها خوابند ، بعضی ها به من خیره شده اند ... روحانی ساکت بود ، بعد گفت : میتوانم از شما بخواهم کاری برای من انجام دهید قبل از اینکه تصمیم آخر خود را بگیرید؟ زن گفت : حتما چه کاری هست؟ روحانی گفت: میخواهم لیوانی آب را در دست بگیرید و دو مرتبه دور مسجد بگردید و نگذارید هیچ آبی از آن بیرون بریزد. زن گفت : بله می توانم! زن لیوان را گرفت و دو بار به دور مسجد گردید ، برگشت و گفت : انجام دادم! روحانی پرسید : کسی را دیدی که با گوشی در حال حرف زدن باشد؟ کسی را دیدی که غیبت کند؟ کسی را دیدی که فکرش جای دیگر باشد؟ کسی را دیدی که خوابیده باشد؟ زن گفت : نمی توانستم چیزی ببینم چون همه حواس من به لیوان آب بود تا چیزی از آن بیرون نریزد ... روحانی گفت: وقتی به مسجد می‌ آیید باید همه حواس و تمرکزتان به « خدا » باشد. برای همین است که حضرت محمد (ص) فرمود « مرا پیروی کنید » و نگفت که مسلمانان را دنبال کنید! نگذارید رابطه شما با خدا به رابطه بقیه با خدا ربط پیدا کند. بگذارید این رابطه با چگونگی تمرکز تان بر خدا مشخص شود. ✅نگاهمان به خداوند باشد نه زندگی دیگران و قضاوت کردنشان . ‌ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@samen_meraj
🌹داستان آموزنده🌹 (مرحوم ایت الله حاج شیخ جواد انصاری) می‌فرمودند: درویشی نزد میرفندرسکی آمد و مدعی شد که من از دنیا گذشته‌ام و به مرتبه‌ی فنا رسیده‌ام. میر از او پذیرایی نمود و با کمک یکدیگر به تهیه‌ی غذا مشغول شدند و هر یک کاری را عهده دار گردید و درویش بنا شد کشکی بساید. میر از او تعهد کرد که اگر به مرتبه‌ا‌ی رسید، سه حاجت او را برآورد. سپس میر در او تصرفی نمود و درویش، در حین کشک ساییدن، دید جماعتی از دربارِ سلطنت آمده‌اند و می‌گویند که شاه از دنیا رفته و ارکانِ دولت، شما را برای سلطنت انتخاب نموده‌اند. درویش برخاست و به اتفاق آنها به دربار رفت و بر تخت سلطنت نشست و دستور داد که وسایل لازم را مهیا کنند تا به شکار برود. آنها هم اسب‌های سلطنتی را آماده کردند و درویش بر اسب سواریِ مخصوصِ شاه نشست. بعد از مراجعت از شکار، به حرمسرا رفت و در بین زنانِ حرم، کنیزی را که بسیار زیبا بود انتخاب نمود و سپس به خزانه رفت و در حین بازدید از جواهرات، گوهر بسیار خوبی را با خود برداشته و با خود به دربار آورد. پس از ورود به دربار، ندیمان به وی گفتند که مردی به نام میر فندرسکی، جلوی در، اذن شرفیابی می‌خواهد. درویش اذن داد که او وارد شود و از وی پذیرایی به عمل آورد. میر به درویش گفت: قرار بود اگر به جایی رسیدی، سه حاجت مرا بر آورده کنی. یکی از سه حاجت من اسبِ سواری پادشاه است، درویش عذر آورد. میر گفت: حاجت دوم من، آن کنیزی است که مورد علاقه‌‌ی شماست و حاجت سومم آن گوهر پر قیمت است. درویش آن دو را نیز عذر آورد. میر به درویش گفت: تو از دنیا گذشته‌ای؟!! کشکت را بساب که شب بدون شام نمانیم! درویش به خود آمد و دید مشغول ساییدن کشک است. 🌹 📙کتاب سوخته، (زندگینامه مرحوم ایت الله انصاری) [با اندکی تلخیص] @samen_meraj
✨﷽✨ ✍یکی از دوستان ڪه وسایل خانگی می‌فروشد نقل می‌ڪرد: روزی در مغازه نشسته بودم ڪه مردی به مغازه من آمده و چیز بی‌سابقه‌ای از من خواست. گفت: برای یڪ هفته چند ڪارتن نوی خالی لوازم خانگی اجاره می‌خواهم. پرسیدم: برای چه؟ چشمانش پر شد و گفت: قول می‌دهید محرم اسرار من باشید؟ گفتم: حتما. گفت: دخترم این هفته عروسی می‌ڪنه. جهاز درست حسابی نتونستم بخرم. از صبح گریه می‌ڪند. مجبور شدم این نقشه را طرح ڪنم. ڪارتن خالی ببریم و توش آجر بزاریم تا دیگران نگویند جهاز نداشت. چون می‌گویند: دختر بی‌جهاز مانند روزه بی‌نماز است. اشڪ در چشمانم جمع شد و........... در دین اسلام بدعت گذاشتن امری حرام است. یڪی از این بدعت‌های غلط بازدید جهاز دختر است. ڪه باعث رو شدن فقرِ فقرا ‌می‌شود. ڪسی ڪه بتواند این بدعت‌ها را به نوبه خود بشڪند و در عروسی خود ڪسی را به دیدن جهاز خود دعوت نڪند، یقین به عنوان مبارز با بدعت، یڪ جهادگر است و طبق احادیث جایگاه معنوی بزرگی دارد.@samen_meraj
غواصی که دهان خود را پر از گِل کرد تا مبادا صدای ناله‌اش موجب لو رفتن مَعبر شود ✍🏻برای شروع عملیات کربلای ۴ به آبادان منتقل شدیم و به عنوان غوّاصان خط ‌شکن به خط دشمن زدیم؛ به هر ترتیبی بود خط دشمن راشکستیم و پاکسازی کردیم.وقتی برای آوردن‌مجروحان و شهدا وارد معبر شدیم، دیدیم هر دو پایش قطع شده و پیکر مطهرش در گوشه‌ای از معبر افتاده است. اما آنچه که ما را به تعجب وا داشت، این بود که دهان شهید پر از گِل شده بود. بعدها متوجه شدیم که وقتی به پاهای سعید ترکش خورد و قطع شد،برای اینکه صدای ناله‌اش بلند نشود و باعث لو رفتن معبر نشود، دهان خود را پر از گِل کرده بود. ‎‌‌ @samen_meraj
🌎طی الارض ایت الله بهجت(ره) 🕌در زمانی که در نجف، مشغول تحصیل بودم، پدرم، آخوند ملّا ابراهیم، برای زیارت، به نجف آمد. چند روزی در نجف بود و پس از آن، با هم به کربلا رفتیم. یک شب در حرم امام حسین (ع) مشغول زیارت بودم که ناگهان یادم افتاد که عهد کرده‌ام چهل شبِ چهارشنبه، به مسجد سهله بروم و تا آن وقت، سی و دوشب رفته بودم. متأثر شدم که چرا صبح، متوجّه این مطلب نشده‌ام تا بتوانم به عهد خود، عمل کنم و اکنون باید مجدداً این برنامه را از ابتدا آغاز نمایم. در این فکر بودم که دیدم آیت الله بهجت در قسمت بالاسرِ ضریح امام حسین (ع) نشسته و مشغول زیارت و عبادت است. خدمت ایشان رفتم و سلام کردم. فرمود: آقای قرنی! چیه؟ تو فکری؟ می‌خواهی به مسجد سهله بروی؟ توجّه نکردم که ایشان از کجا فهمید که من در فکر مسجد سهله‌ام. عرض کردم: بله! و موضوع عهد خود را توضیح دادم. فرمود: برو، پدرت را بگذار در مدرسه و بیا! من اینجا منتظر شما هستم. پدرم در حرم بود. ایشان را به مدرسه بردم. شام را تدارک دیدم و به پدرم گفتم: شما شام را میل کنید و استراحت نمایید. گویا استادم با من کاری دارد، من مجدّداً به حرم امام حسین (ع) باز می‌گردم. سپس به حرم بازگشتم و خدمت آیت الله بهجت رسیدم. ایشان فرمود: می‌خواهی به مسجد سهله بروی؟ گفتم: آری، خیلی مایلم. فرمود: بلند شو همراه من بیا. و دست مرا در دست خود گرفت. همراه ایشان از حرم امام حسین (ع) بیرون آمدیم و از شهر، خارج شدیم. ناگاه، به صورت معجزه آسا خود را پشت دیوارهای شهر نجف دیدیم. فرمود: از پشت شهر، وارد آن می‌شویم. شهر نجف را دور زدیم و وارد مسجد سهله شدیم و نماز تحیّت و نماز امام زمان (ع) را در معیّت آن بزرگوار خواندم. پس از آن، آیت الله بهجت فرمود: می‌خواهی نجف بمانی یا به کربلا برگردی؟ عرض کردم: پدرم کربلاست و او را در مدرسه گذاشته‌ام، باید به کربلا برگردم. فرمود: مانعی ندارد. و مجدداً دست مرا گرفت. دستم در دست آن بزرگوار بود که خود را در بالاسرِ امام حسین (ع) دیدم. در پایان این ماجرا، آیت الله بهجت فرمود: راضی نیستم که تا زنده‌ام، این جریان را برای کسی بازگو نمایی.منابع: 1ـ ادهم‌نژاد، محمدتقی. گلشن ابرار، قم: نورالسجاد، 1386، جلد 6. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@samen_meraj
📚حكايت كوتاه وزيبا در بنى اسرائيل قحطى شديدى پيش آمد..., آذوقه ناياب شد. زنى لقمه نانى داشت آن را به دهان گذاشت كه ميل كند، ناگاه گدايى فرياد زد، اى بنده خدا گرسنه ام! زن با خود گفت: در چنين موقعيت سزاوار است اين لقمه نان را صدقه بدهم و به دنبال آن، لقمه را از دهانش بيرون آورد و آن را به گدا داد. زن طفل كوچكى داشت ، همراه خود به صحرا برد و در محلى گذاشت تا هيزم جمع كند، ناگهان گرگى جهيد و كودك را به دهان گرفت و پا به فرار گذاشت. فرياد مردم بلند شد، مادر طفل سراسيمه به دنبال گرگ دويد ولى هيچ كدام اثر نبخشيد. همچنان گرگ طفل را در دهان گرفته، به سرعت مى دويد. خداوند ملكى را فرستاد كودك را از دهان گرگ گرفت و به مادرش تحويل داد. سپس به زن گفت: آيا راضى شدى لقمه اى به لقمه اى ؟ يكى لقمه (نان) دادى ، يك لقمه (كودك) گرفتى! ‎‎‌‌‎‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@samen_meraj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°☆🌺🍃☆° بـرای‌ ارتباط با حضرت ولی عصر(ع) تنھـا باید تصفیـه‌ شد، دل‌ را‌ باید تصفیه‌ ڪرد. اگر دل‌ صاف‌ باشد این‌ امواج‌ را درڪ‌ می‌ڪند و تصویـر را هم‌ نشان‌ می‌دهـد.🌱 اما اگر دل‌ صاف‌ نباشد و گرد و خاڪ‌ داشتـه‌ باشد تصویـر را خوب‌ نشان‌ نمی‌دهد. این‌ ما هستیم‌ ڪه‌ خود را از دیدارش‌ محروم‌ ڪرده‌ایم؛ و گرنـه‌ بینِ‌ ما و ڪه‌ دلتنگش‌ هستیم، فاصلـه‌ای‌ نیست.🙂🧡 🌿¦⇠ ✨¦⇠ @samen_meraj
سلام حضرت بهار،مهدی جان سلامی از عطش به چشمه سار... سلامی از درخت به بهار... سلامی از بیقراری به آرامش... سلامی ناامیدی به امید... سلامی از بی کسی به پناهگاه... سلامی از انتظار به خورشید... سلامی از من که در نهایت فقرم به شما که در اوج عنایتید... السلام علیک یا بقیه الله✋❤️ عج @samen_meraj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️خوانند فرشتگان مکرّر صلوات 🌺چون هست ز هر ذکر نکوتر صلوات ❤️توحید و نبوت و امامت هر سه 🌺چون درنگری جمع بود در صلوات 🌺🍃 الّلهُمَّ 🌸🍃 صَلِّ 🌺 🍃 علی 🌸 🍃 مُحَمَّدٍ 🌺🍃 وَآل 🌸 🍃 مُحَمَّد 🌺🍃وَعَجِّل 🌸🍃 فَرَجَهُم @samen_meraj
‌ 📚داستان زیبای زیر رو از دست ندید 🌹▪️ يحيى وزير متوكّل عبّاسى حكايت كند: روزى خليفه گفت: عازم شهر مدينه شو و ابوالحسن ، علىّ بن محمّد هادى را با عزّت و احترام به بغداد بياور. من نيز دستور خليفه را اطاعت كرده و پس از جمع آورى افراد به همراه امكانات لازم ، حركت كرديم. چون مقدار زيادى از راه را پيموديم ، فرمانده کاروان به كاتبِ من که شیعه بود گفت : آيا علىّ بن ابى طالب عليه السلام پيشواى شما، نگفته است : هيچ زمينى خالى از قبر نيست و در هر گوشه اى از زمين ،گورستانى از انسان ها وجود دارد؟آيا در اين بيابان خشك و بى آب و علف ،اصلا كسى زندگى كرده است تا بميرد و دفن شود؟این را گفت و سپس همگی شروع كرديم به خنديدن!هنگامى كه جلوى درب منزل رسيديم ، من تنها وارد شدم و نامه متوكّل را تحويل ايشان دادم حضرت پس از آن كه نامه را گرفت ، فرمود: مانعى نيست، تا فردا منتظر باشيد.چون فرداى آن روز خدمت ايشان رفتم - ضمن آن كه فصل تابستان و هوا بسيار گرم بود - ديدم خيّاطى درون اتاق حضرت مشغول خيّاطى لباس هاى ضخيم زمستانى است!!راوی مى گويد: من از حضور ايشان بيرون رفتم و با خود گفتم : در فصل تابستان ، هواى به اين گرمى و حرارت ، حضرت لباس زمستانى تهيّه مى نمايد!! حال، تعجّب از شيعيان است كه از چنين كسى پيروى مى كنند و او را امام خود مى دانند!فرداى آن روز هنگامى كه آماده حركت شديم، من بر تعجّبم افزوده شد كه آن حضرت، پالتو و پوستين در اين گرماى شديد براى چه به همراه مى آورد!؟درمیان راه ناگهان ابرى در آسمان پديدار گشت و بالا آمد، به طورى كه هوا تاريك گشت و صداى رعد و برق هاى وحشتناكى بين زمين و آسمان به گوش مى رسيد، هوا يك مرتبه بسيار سرد شد كه قابل تحمّل براى افراد نبود و در همين لحظات برف زمستانى همه جا را پوشاند. سپس آن حضرت دستور داد تا يك پالتو به من و نيز يك پالتو هم به كاتب دادند و هر دو پوشيديم ؛ و به جهت سرماى شديد آن روز هشتاد نفر از نيروها و همراهان من هلاك شدند و مُردند. هنگامى كه ابرها كنار رفت و هوا به حالت عادى برگشت ، حضرت هادى عليه السلام به من فرمود: اى يحيى ! بگو: افرادى كه هلاك شده اند،در همين مكان دفن شوند؛ و سپس افزود: خداوند متعال اين چنين سرزمين ها را گورستان انسان ها مى گرداند... گفتم : ياابن رسول اللّه ! من به يگانگى خدا و نبوّت محمّد رسول اللّه صلى الله عليه و آله شهادت مى دهم ؛ من تاكنون ايمان نداشتم ولى اكنون به بركت وجود شما ايمان آوردم و من نيز از شيعيان شما مى باشم 📕 کتاب چهل داستان وچهل حدیث از امام هادی(علیه السلام) نویسنده عبدالله صالحی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@samen_meraj
💚 دستور العمل برای سلامتی چشم آیت الله بهجت : بعد از نمازها ، آیت الکرسی خوانده شود و پس از آن دست بر روی چشم ها گذاشته شود و بگوید: ☝️☝️☝️ 🌷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹