راه شهیدان را ادامه دهید که آنها نظارهگر شمایند ...
مواظب ستون پنجم باشید که در داخل شما هستند. بیتفاوتی را از خود دور کنید، در مقابل حرفهای منحرف بیتفاوت نباشید. مردم کوفه نشوید و امام را تنها نگذارید.
بخشی از وصیتنامه شهید #احمد_کشوری
#سالروز_شهادت 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلام_شهید
والله....والله....والله....
از مهمترین شئون عاقبت بخیری،
رابطه قطعی و دلی و حقیقی ما،
با این حکیمی است که امروز سکان انقلاب را به دست گرفته است!!
💠دختر شهید سلیمانی: بودجه بنیاد حاجقاسم را به حل مشکلات مردم اختصاص دهید
🔹زینب سلیمانی: تقاضایی از جانب خانواده شهید و بنیاد مکتب حاجقاسم برای اختصاص ردیف بودجه صورت نگرفته است.
🔸به اطلاع میرسانم اقدام شایسته در این زمینه، حذف عنوان بنیاد از ردیف بودجه و اختصاص این بودجه ها به حل مشکلات مردم است که سلوک آن شهید عزیز نیز همین مرام بوده است.
#نشستهای_بصیرتی
#ثامن
#روشن
15.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌀#موشن_گرافی
💢موضوع: مقایسه #انقلاب_اسلامی با انقلاب های مشابه
✅ انقلاب الجزایر در سال 1962 میلادی
💢 انقلاب مصر در سال 2011 میلادی
✅ انقلاب تونس در سال 2010 میلادی
💢 نقش رهبری در انقلاب اسلامی
#نشستهای_بصیرتی
#ثامن
#روشنگری
122.pdf
101.7K
🌀#یادداشت
🌐نسخه pdf
✅موضوع: مواجه رسانه های عربی با ترور شهید محسن فخری زاده
✍️سعید نادری اصل، پژوهشگر مطالعاتامنیت و افکارعمومی
🔹-🔸🌹🔹-🔸
🔻روندگاری رسانه های عربی پیش از حادثه ترور
🔹روندگاری رسانه های عربی پس از حادثه ترور شهید فخری زاده
🔸روندنگاری این رسانهها در خصوص عامل شهادت شهید
🔺روندنگاری خطوط موازی
#نشستهای_بصیرتی
#ثامن
#روشنگری
#آبسرد
#ترور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ
🌀 موضوع: #دانشجوی_انقلابی
❇️دانشجو باید یک مسلمان مجاهد فی سبیل الله باشد
🌐دانشجو و دانشگاه باید انقلابی باشند
💢روحیه انقلابی ، یعنی فرد بن بست شکنی می کند و از چیزی نمی ترسد
#امام_خامنه_ای
#روز_دانشجو
#دانشجوی_انقلابی
#روشنگری
♦️راز عزتمندی «حاج قاسم سلیمانی» از زبان یک رزمنده
🔹سردار «حسین معروفی» با بیان خاطرهاش از اینکه مهمان خانه شهید «قاسم سلیمانی» شده بود، اظهار داشت: رفاقت من و حاج قاسم خیلی عمیق بود، هرچند وقت یک بار به خانه همدیگر رفت و آمد داشتیم. یک روز خسته و کوفته از اداره برگشتم. نگاهی به موبایلم انداختم تا ساعت را چک کنم که متوجه شدم از طرف حاج قاسم تماس داشتم. سریع تماس گرفتم و حاجی بدون معطلی گفت: «حاج حسین کجایی؟» سلام علیک کردم که حاجی ادامه داد: «امشب همراه خانواده تشریف بیاورید. سفرهای کوچک انداختهایم تا دور هم باشیم.»
🔹بدون وقفه قبول کردم. نزدیک اذان مغرب رسیدیم منزل حاجی. نماز را به امامت حاج قاسم خواندیم و برای شام غذایی که همسرشان پخته بود را خوردیم. بعد از شام با ایشان نشستیم به خاطرهبازی دوران جنگ؛ اندکی من میگفتم و اندکی حاج قاسم.
🔹دیر وقت شده بود که گفتم: «شرمنده، خیلی دیر وقته بیشتر از این مزاحمتان نمیشویم.» سردار نگاهی کرد و با لبخند گفت: «کجا این وقت شب؟ امشب را پیش ما باشید.» با گرفتن رضایت چشمی از همسرم به حاجی رو کردم و گفتم: «چه سعادتی بیشتر از این». حاج قاسم از جایش برخاست و از اتاقی برایمان پتو و تشک نو آورد و در اتاق دیگری برایمان جا انداخت.
🔹از بس روز خستهکنندهای داشتم، تا پلک روی هم گذاشتم خوابم برد. ناگهان با صدای گریه مردانه از خواب پریدم. سر در گم بودم. نمیدانستم اینجا کجاست و ساعت چند است! فقط صدای گریه مردانه از دور به گوشم میرسید. دستم را به چشمانم کشیدم و بعد از اینکه کمی سرحال شدم، اطرافم را نگاه کردم و با خودم گفتم «یعنی کیست که این وقت شب اینطوری گریه میکند!» با دقت گوش کردم، صدای حاجی بود. با خدایش میگفت «الهی العفو الهی العفو الهی العفو» سرم را چرخاندم و ساعت را نگاه کردم، درست ۲۰ دقیقه مانده بود به اذان صبح...🌷