eitaa logo
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
918 دنبال‌کننده
25.9هزار عکس
12.1هزار ویدیو
331 فایل
کانال معرفتی و تربیتی دوستان بهنامی نو+جوان+بهشتی الّلهُمَ اِستَعمَلنی بِما خَلَقتَنی لَه خدایامرا بخاطر هر انچه خلق نمودی خرج نما ارتباط با ادمین 👇👇 @abasaleh14
مشاهده در ایتا
دانلود
امام باقر( ع): همانا خداوند اطعام کردن و قربانی کردن را دوست دارد‌.. 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 رفقای گل سلام👋🏻 ایام ... ایام عید حتی تو دل هیولای کرونا و دلهره های این روزا .. چند روز دیگه عید قربان و تصمیم گرفتیم به لطف خدا و همت شما رفقای پا کار و مهربون ان شاءلله بتونیم به نیت فرج آقامون صاحب الزمان(عج) و پایان همه اندوه های دل مومنین.. یه قربونی داشته باشیم و بین خانواده های نیازمند پخشش کنیم ... یا علی بگیم و در حد وسعمون کمک کنیم.. تا خدا هم دست ما رو بگیره❤ بسم الله.. شماره حساب به نام گروه جهادی پایگاه بهشتی جهت واریز کمک های پر مهرتون😍❤️ 6273 8111 4617 2355 به نام سرکار خانم خدیجه سلیمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸 از یک طرف حرم‌ها بسته شدند و از طرف دیگر مسجدها تعطیل شدند و ما محروم از آنچه بوی یوسف می‌دهد... 🔹 اما یعقوب هم قبل از وصال یوسف، مدتی از دیدار بنیامین محروم شد 📌 یادمون نره، روایت هم داریم که زمان ظهور مهدی، هنگامیست که حج هم تعطیل شود... 🔆 خدایا ما الان در بدترین دوران جهان هستیم، با اینکه مطمئنیم تطبیق دادن از آسیب های پیرامون مهدویت هست، ولی به شدت دلمان خوش است و قلبمان پر از امید نسبت به این روایاتی که به ما رسیده. دوستان، خدا را چه دیدید؟! شاید خبری است؟! @fanos25
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرواز کرد عاقبت ؛ ماهی‌ای که شوری دریا برایِ نمک گیر کردنش کافی نبود ... ۵ 💠 @fanos25
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
پرواز کرد عاقبت ؛ ماهی‌ای که شوری دریا برایِ نمک گیر کردنش کافی نبود ... #غواصان #نوجوانان #شهید_ط
• ۱۳ ماه رجب؛ در شهر کربلا به دنیا آمد.... پدر چند اسم نوشت، گذاشت بین قرآن، رفتیم توی حرم امام حسین گرفت جلو دخترِ بزرگش اسمی که او کشید این بود: " طالب " تا حدود سال ۵۰ ، در کربلا ساکن بودیم که توسط رژیم بعث از عراق اخراج شده و به شیراز آمدیم. بعد از انقلاب پدرمان به عضویت سپاه در آمد. چون به زبان عربی مسلط بود، او را به عنوان مترجم به سوریه و لبنان اعزام کردند. سال ۶۴ بود که به دست اشرار هم پیمان اسراییل به شهادت رسید. که تنها سر از بدنش جدا کرده و برای گرفتن جایزه به اسراییلی ها تحویل می‌دهند. باقی مانده بدنش بعد ها به ایران برگردانده و در گلزار شهدا شیراز دفن شد. طالب خیلی به پدر علاقه داشت بارها می رفت پایین پای پدر می نشست و میگفت دوست دارم من هم همین جا کنار پدرم دفن شوم. شانزده سال نداشت که در شناسنامه‌اش دست برد و به جبهه اعزام شد و وارد گردان غواصی حضرت‌رسول(ص) شد. پاییز ۶۵ به اتفاق جمعی از بچه های گردان مشرف شدیم مشهد بعد هم قم یکی از بچه ها که همراه و کنار طالب بود . وقت برگشت، طالب تعریف می کرد در قم خیلی گریه و بی‌تابی کردم که یا حضرت معصومه دلم برای پدرم تنگ شده. در همان حال گریه خوابم برد. دیدم خانم حضرت معصومه کنارم امد و گفت چه می‌خواهی. گفتم دوست دارم مث پدرم شهید شوم. خانم قرانی جلو من گرفتند که سه کاغذ بین ان بود. یکی را کشیدم. رویش نوشته بود شهادت ۱۳۶۵/۱۰/۱۹ (شبیه همان اتفاقی که زمان تولدش در حرم امام حسین پیش آمد) بعد از سفر مشهد، بچه ها رفتند مرخصی. اما همزمان شد با سیل شدید در استان فارس و برگشت انها با تاخیر مواجه شد خیلی از بچه‌ها به همین ترتیب از کربلای ۴ جا ماندند من جمله "طالب" وقتی برگشت خیلی ناراحت بود می‌گفت : شما باعث شدید من از عملیات و شهادت جا بمانم. این ناراحتی بود تا خبر کربلای ۵ آمد. دیگر سر از پا نمی شناخت. شب عملیات یعنی ۱۹ دی ماه ۶۵ دستور آمده بود به تعداد لباس غواصی نیرو ببرم لباس کم بود، طالب هم قدو قواره کوچکی داشت و لباس برایش گشاد بود ،گفتم طالب تو نیا لباس نداریم. زد زیر گریه و التماس. انقدر اشک ریخت که دلم سوخت. با خودم گفتم کسی که انقدر انرژی و انگیزه برای شرکت در عملیات دارد بیشتر به دردم می خورد تا کسی که بخواهد با اجبار بیاید. گفتم بیا… هنوز یک ساعت از شروع عملیات نگذشته توی آب تیر خوردم. مرتب در آب بالا و پایین میشدم. هیچ کنترلی برای نگه داشتن خودم نداشتم. دیدم جسم سیاهی کنارم است. دست انداختم گرفتمش. یک غواص بود که شهید شده و روی آب شناور بود. با یک دستم مچ دستش را گرفتم با یک دستم مچ پایش، سرم را از پشت گذاشتم روی کمرش. وجودش کمک کرد تا از آن آشفتگی و خفه شدن نجات پیدا کنم. وقتی توانستم خودم را نگه دارم ، غواص را چرخاندم. دیدم طالب است. انقدر آرام و زیبا شهید شده بود که گویی خواب است. (شاید می خواست با نجات من تصمیمی را که برای امدنش به عملیات گرفته بودم جبران کند) دوباره او را چرخاندم و ساعتی سرم را روی بدنش گذاشتم تا قایق ها آمدند و من را از آب گرفتند.. به روایت : صادق خوشنامی [ هدیه به شهید طالب لاریان صلوات ] 💠 @fanos25
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
|قسمت اول| مصطفی به واسطه رفاقتی که با آقا روح الله داشت، هفته ای سه چهار بار می آمد خانه ی ما. مرا
|قسمت دوم| سفر آغاز شد. در طول سفر خیلی التماس مان کرد برویم سراغ فاطمه صحبت کنیم، نظرش را بگیریم. ما هم سعی می کردیم، ولی فاطمه راه نمی داد. تا این که زهرا فرصتی پیدا کرد و بسیار مختصر و کوتاه با او حرف زد. جوابی که شنید، باز هم نا امید کننده بود: «من قصد ازدواج ندارم. فعلا هم اصلا به این موضوع فکر نمی کنم.» در مسیر برگشت به تهران، مصطفی خیلی در تب و تاب بود. احساس می کرد فرصت دارد تمام می شود و او هنوز نتوانسته جواب روشنی از فاطمه بگیرد. مدام اصرار داشت برویم باز هم صحبت کنیم. خصوصیات مصطفی را بگوییم و تأکید کنیم که مصطفی توانایی خوشبخت کردنش را دارد ... می گفت: «بگید از لحاظ کاری می تونه روی من حساب کنه. من خیلی آدم با پشتکاری هستم. شهرستانی ها اهل کارند. خیلی با تهرانی ها فرق دارند.» مانده بودیم چه کار کنیم. بين اصرارهای مصطفی و آن چه می دانستیم فعلا وقتش نیست، گیرافتاده بودیم. خیلی های دیگر در بسیج دانشگاه بودند که مصطفی می‌توانست انتخاب شان کند، اما حجب و حیا و ویژگی های منحصر به فرد فاطمه حسابی مجذوبش کرده بود. مصطفی گشته بود، شماره دانشجویی فاطمه را پیدا کرده، نمره ها و وضعیت درسی اش را رصد کرده بود. منزل او را پیدا کرده، اطلاعاتی از خانواده و محیط زندگی اش به دست آورده بود. وقتی فاطمه این موضوع را فهمید خیلی ناراحت شد، اما مصطفی آدم زرنگی بود. کورکورانه جلو نمی رفت. قضیه که به این جا رسید، موضوع را با مادرش در میان گذاشت. می گفت: «نظر مادرم برام خیلی مهمه».... ادامه دارد .... 🔺به نقل از: همسرِ دوست شهید منبع: کتاب من مادر مصطفی 💫 @fanos25
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❇️ روز عرفه را قدر بدانیم... @fanos25
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸دعای شهید حججی در روز عرفه: بارالها: چنديست به لطف و كرم شما اسمم جزء نوكران خانم زينب كبري ثبت شده است...شکرت. توفيقم ده در جوانی به پاي اسلام فدا شوم... خدایا شهیدم کن عرفه ۹۴/۷/۱ @fanos25
هم اکنون: مراسم پرفیض دعای عرفه با قرائت علیرضا پناهیان 👈🏼 پخش زنده صوتی: 📎 aparat.com/panahian_Audio/live 👈🏼 پخش زنده تصویری: 📎 instagram.com/Panahian.ir_live @fanos25