eitaa logo
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
910 دنبال‌کننده
24.8هزار عکس
11.2هزار ویدیو
327 فایل
کانال معرفتی و تربیتی دوستان بهنامی نو+جوان+بهشتی ارتباط با ادمین 👇👇 @abasaleh14
مشاهده در ایتا
دانلود
❤ به انتظار لبخندی نشسته ایــم که عطرش دنیا را بهشت می کند پای هر گلــی که میرسیم؛ عطر نگاهت را بو می کشیم هیچ گلی اما عطر نگـاهِ تو را نــــــدارد..و نــــخواهد داشت... 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 @fanos25
1_198234283.mp3
8.32M
📖 قرائت 🔸 روز ششم 🔘شروع چله ۹۹/۷/۹ 🏴 ماه صفر ۹۹ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📖دعای هر روز ماه صفر📖 🔸يَا شَدِيدَ الْقُوَى وَ يَا شَدِيدَ الْمِحَالِ يَا عَزِيزُ يَا عَزِيزُ يَا عَزِيزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِكَ جَمِيعُ خَلْقِكَ فَاكْفِنِي شَرَّ خَلْقِكَ يَا مُحْسِنُ يَا مُجْمِلُ يَا مُنْعِمُ يَا مُفْضِلُ يَا لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ. 🏴🌷 @fanos25
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚀ " " لقب که بود؟ فرمانده ای که صدام شخصاً برای سرش جایزه تعیین کرد. وی فقط با هشت نفر کلاه سبز در دشت عباس کاری کرد که رادیو عراق اعلام کرد که یک لشکر از نیروهای ایرانی در دشت عباس مستقر شده است. در سال ۱۳۳۵ وارد ارتش شد سریعا به نیروهای ویژه پیوست. فارغ التحصیل اولین دوره رنجری در ایران بود. دوره سخت چتربازی و تکاوری را در کشور اسکاتلند گذراند. در اسکاتلند در مسابقه نظامی بین تکاوران ارتشهای جهان اول شد و قدرت خود و ایران را به رخ کشورهای صاحب نام کشاند. وی اولین کسی بود که در دفاع مقدس نیروهای عراقی را به اسارت گرفت، اول طی نامه ای به صدام حسین او را به نبرد در دشت عباس فراخواند صدام یک لشکر به فرماندهی ژنرال عبدالحمید معروف به دشت عباس فرستاد عبدالحمید کسی بود که در اسکاتلند از این ایرانی شکست خورده و هفتم شده بود. پس از نبردی نابرابر و طولانی عراقیها شکست خورده و او شخصا ژنرال عبدالحمید را به اسارت میگیرد. در سال ۶۲ به فرماندهی قرارگاه حمزه و سپس فرماندهی لشکر ۲۳ نیروهای ویژه منسوب میشود. بخاطر رشادتش در جنگ به او لقب "شیرصحرا " دادند. وی در عملیات قادر در منطقه سرسول بر اثر اصابت ترکش توپ به شهادت رسید. زمان شهادت رادیو عراق با شادی مارش پیروزی پخش کرد. اینها گوشه کوچکی از رشادت بزرگ مردی بود که اکثریت ایرانیان او را نمی شناسند. او سرلشکر شهید " " بود فرمانده شجاع نیروهای ویژه ایران @fanos25
🇮🇷دستور عجیب سرتیپ عراقی برای یک شهید🌷 راوی: حسن یوسفی 🔸«یک بار یکی از بچه‌ها آمد و به ما گفت که ان شاءالله ما تا ۴۵ روز دیگر می‌رویم ایران. در حالیکه آن موقع هنوز هیچ خبری از اعلام آزادی اسرای ایرانی نشده بود. بچه‌ها سر به سرش گذاشتند و شوخی کردند. این برادر رزمنده یک آدم مؤمنی بود که ما قبولش داشتیم. به او گفتیم حالا گیریم آزاد هم شدیم. اگر برویم ایران، تو می‌خواهی رسیدی خانه‌ات، چه کار بکنی؟ گفت:«من با شما نمی‌آیم. چون قبل از آزادی می‌میرم. شما در این اردوگاه برای من چهل روز عزاداری می‌کنید. جنازه‌ام را دور اردوگاه تشییع می‌کنید.» بچه‌ها در جوابش گفتند: «همه حرف‌هایت را که باور کنیم، این یکی را که چهل روز برایت عزاداری برپا باشد را باور نمی‌کنیم. تشییع جنازه را که نمی‌گذارند انجام دهیم. ضمناً این بعثی‌ها برای آقا امام حسین(ع) که در کشور خودشان دفن است نمی‌گذارند عزاداری کنیم، چطور می‌خواهند بگذارند برای تو عزاداری کنیم؟» 🌷سه چهار روز بعد ایشان از دنیا رفت...در همان روزی که دوستمان از دنیا رفت، یک سرتیپ عراقی مسئول کل اردوگاه‌ها که معمولاً ۶ ماه یکبار توی اردوگاه‌ها سرکشی می‌کرد و بسیار هم مغرور بود، آمد. یک سربازی به او گزارش کرد که امروز یک نفر مرده. نمی‌دانم چطور شد که آن ژنرال عراقی گفت: برویم ببینیمش. همه تعجب کردند چون چنین مقامی هیچ وقت برای دیدن جنازه‌ی اسیر اقدام نمی‌کرد. ملحفه را خودش از روی پیکر شهید کنار زد. ما خودمان هم منظره‌ای که دیدیم را باور نکردیم. چهره شهید خیلی حالت عجیبی پیدا کرده بود. انگار آنجا را با چیزی روشن کرده بودند. چهره سفید و نورانی و براق. هر کسی که آنجا چهره شهید را دید اصلاً انگار از این رو به آن رو شد. تا مدتی حالت چهره‌اش را فراموش نمی‌کردیم. 🌷همان موقع که همگی چهره دوست شهیدمان را دیدیم، آن سرتیپ عراقی یک سیلی محکم زد توی گوش سربازش که کنار ایستاده بود و گفت:«لا بالموت...هذا شهید... والله الاعظم هذا شهید...» دیگر باورش شده بود که این شهید است و از آنجا آن بعثی هم زیر و رو شده بود. گفت: « برای این شهید باید چهل و پنج روز عزاداری کنید و دستور می‌دهم بدنش را دور تا دور اردوگاه سه بار تشییع کنید.» او که این‌ها را می‌گفت بچه ها گریه می‌کردند. اتفاق عجیبی بود. بعد یکی از ایرانی‌ها رفت و گفت ما چهل و پنج روز نمی‌توانیم عزاداری کنیم. افسر بعثی گفت: چرا؟ جواب دادند: چون ما چهل روز دیگر می‌رویم. گفت: شما از کجا این حرف را می‌زنید؟ جواب داد: خود این شهید قبل از شهادتش گفته. افسر بعثی گفت: «اگر او گفته پس درست است.» 🔶🔸سر چهل روز دیدیم درها باز شد و صلیب سرخی ها آمدند داخل و گفتند که دیگر باید به ایران بازگردید.🔸🔶 📖 سیری در زمان - جلد سوم - صفحه ۵۴۵ الی ۵۴۶ 🖊تحقیق وپژوهش:استاد مهدی امینی @fanos25
به یاد عارف دلسوخته او که می‌گفت : باور کنید اگر ارزشِ شهادت ؛ مرا به نعمتی در قیامت برساند دوست دارم آن نعمت ، زیارت "حسین (ع)" باشد ... جانشین فرمانده‌ گردان‌ کمیل تیپ۵۷ حضرت ابوالفضل‌"ع" شهادت : کربلای‌پنج ۱۳٦٥ @fanos25
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅یادداشت/ ❌حلقه وصل انقلاب 🔻در روزهای گذشته مستندی زیبا با عنوان «در لباس سربازی» در شبکه‌های تلویزیونی پخش شد که گوشه‌هایی از گنج‌های تمام نشدنی جنگ را برای مردم ایران به نمایش در آورد؛ این مستند سه قسمتی که به حضور آیت‌الله خامنه‌ای در جبهه‌های جنگ با لباس سربازی و با لباس روحانیت در خدمت به مردم می‌پردازد، گویای واقعیاتی است که در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌شود. 🔸گزاره‌های خبری: 1ـ مدیریت الهی انقلاب؛ انقلاب اسلامی از همان روزهای اول تحت توجه الهی بوده است و در زمانی که جمهوری اسلامی بدون هیچ‌گونه آمادگی مورد حمله نظامی قرار می‌گیرد، توجهات الهی مانع از سرنگونی نظام در یک جنگ تمام‌عیار می‌شود. 2ـ ناکام ماندن جریان‌های معارض داخلی؛ جریان منافقین، لیبرال‌ها و سلطنت‌طلبان که در سطوح بالای نظام بوده‌اند نه تنها جبهه‌ها را یاری نمی‌کردند، بلکه به فرموده آیت‌الله خامنه‌ای مانند یک اکسوز پردود یک اتومبیل فضا را تیر و تار می‌کردند. آنها در مسیر پرپیچ و خم ابتدای انقلاب سرنوشت ننگین خود را از ملت جداکردند و رسوا شدند. 3ـ مقاومت بادست خالی پیروزی هم دارد؛ علیرغم اینکه نیروهای انقلاب شیوه‌های کلاسیک جنگیدن را فرا نگرفته بودند و سلاح جنگی در اختیار نداشتند، اما با دستان خالی توانستند دشمن را یک ماه در پشت دروازه‌های خرمشهر نگه دارند و در نهایت دشمن را از کشور خارج کردند. 🔺نکته راهبردی: حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در طول دفاع مقدس هم نسبت خوبی با ارتش داشته است، به گونه‌ای که فرماندهان ارتش می‌خواستند ایشان را با درجه سرهنگی استخدام کنند؛ همچنین مسئولیت سپاه پاسداران را در برهه‌ای بر عهده داشته‌اند و هم بسیج مردمی را به بدنه نیروهای مسلح و نظام متصل کردند. ایشان همچنین یار مورد اطمینان حضرت امام در جبهه‌ها بودند. این نعمت به لطف و عنایت الهی هنوز هم در نظام اسلامی جریان دارد. دشمنان اسلام و انقلاب در صدد هستند با تحریف واقعیات جنگ، مردم را از این گنجینه‌های دفاع مقدس محروم کنند و بیان این واقعیات بعد از 30 سال نشان می‌دهد دفاع مقدس نیاز به تولید محتواهای بیشتر دارد تا کمین تحریف دشمن در این میدان کارساز نیفتد. 🔴 (نویسنده: فرهاد مهدوی) بصیرتی کمالی 🆔https://sapp.ir/meyar.pb 🆔eitaa.com/meyarpb 🆔https://rubika.ir/meyar_pb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅یادداشت/ 💯 فرافکنی نکنید! 🔻سیر افزایشی فشارهای اقتصادی و معیشتی به مردم عزیز ایران، امروز گزاره‌ای غیرقابل انکار در کشور است؛ اما نحوه تحلیل آن و بررسی علت‌ یا علل مسائل اخیر کشور طبیعتاً اختلافی بوده و هر مسئول و جریان سیاسی دیگری را مقصر وضعیت به وجود آمده می‌داند. در این باره نکاتی مطرح است که مرور آنها می‌تواند مفید باشد: ❌نکات تحلیلی: 🔹1ـ بررسی علت‌شناسی مسائل امروز ایران برای برون رفت از آنها مهم است؛ اما مهم‌تر از آن، این است که اگر تأمل در این حوزه همراه با دقت نظر نباشد و صرفاً با هدف مقصرتراشی باشد، نه تنها به مقصود حل مشکلات نائل نمی‌شود بلکه بر گره‌های بیشتر می‌افزاید. 🔸 2ـ یکی از این گره‌ها، افزایش بیشتر اختلافات جناحی و سیاسی است که اساساً باعث دلخوری بیشتر مردم می‌شود و در نهایت، اگر عزم و انسجامی برای حل مشکلات مشاهده نشود، مجال برای پیدایش معضل ثانویه‌ای فراهم می‌شود که تبعات و آثار سوء آن به مراتب بیشتر و عمیق‌تر از مشکلات اقتصادی خواهد بود و آن، سایش و کاهش سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی به دولت، مجلس، قوه قضائیه و به طور کلی به نظام اسلامی است. 3ـ این مقصد، همان هدف راهبردی چهل ساله دشمنان انقلاب و نظام دینی برآمده از آن است و تنها عاملی که می‌تواند زمینه‌ساز حل مشکلات باشد، پذیرش مسئولیت است. در این باره همه مسئولان در قوا و نهادهای مختلف با رویکردی انقلابی و شجاعانه مسئولیت اقدامات و تصمیمات خود را بپذیرند و از دادن آدرس غلط بپرهیزند، می‌توان به مرحله دوم رسید که به راه‌حل مشکلات فکر کردن و اجماع کردن است. 4ـ مردم امروز از دست مسئولی که با فرافکنی می‌خواهد مسئولیت را از روی دوش خود بردارد ناراحت هستند و بیشتر از آن، از تحلیل و تفسیر‌های افراد و جریان‌هایی که به دنبال صید ماهی مقصود سیاسی خود از آب‌گِل‌آلود شرایط کنونی کشور هستند و فرار به جلوی آنها نه تنها زمینه‌ساز سازش نخواهد بود؛ بلکه می‌تواند با نمایش تصویری برهم ریخته از داخل، دشمن را به محاسبه غلط بیندازد! 🔺 نکته راهبردی: امنیت ملی و سرمایه اعتماد عمومی نظام اسلامی نباید وجه‌المصالحه بازی‌های سیاسی افراد و جریان‌ها قرار گیرد. جمهوری اسلامی از این مرحله با اتکا به ظرفیت‌های داخلی عبور خواهد کرد، همان طور که در طول چهار دهه گذشته در پرتو صبر و ایستادن روی پای خود به جایگاه امروز رسیده است. این موضوع تنها منوط به یک شرط است و آن اینکه متحد و منسجم ذیل راهبری رهبر معظم انقلاب کار کنیم و فرافکنی نکنیم! 🔵 (نویسنده: فتح‌الله پریشان) بصیرتی کمالی 🆔https://sapp.ir/meyar.pb 🆔eitaa.com/meyarpb 🆔https://rubika.ir/meyar_pb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادر ابومهدی المهندس درحال خدمت رسانی به زائران اربعین زمانی که عکس فرزندش را به او نشان میدهند، آه یا زینب 😭 @fanos25 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌
🔴 خدایی اگه خارجی بود الان کلی به به چهچه میکردیم 💚 هفته نیروی انتظامی مبارک @fanos25 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎
4_6019210341072766542.mp3
4.02M
من از جا موندم...💔😭 با جامونده ها وا موندم...💔😭 محمود کریمی @fanos25
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بشارتهای اربعین_3.mp3
12.05M
۳ 🔳 اربعین، اجتماعِ سربازانِ آخرالزمانی‌ست! بعضیها حواسشان هست، برای چه آمده‌اند ... و بعضیها فقط با کشش‌های فطری ... وظیفه‌ی ماست که این کششهای پاکِ فطری را از وظایف‌ اصلی‌شان در قبال اربعین، آگاه کنیم... @fanos25
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروانه ای دردام عنکبوت خدای من این دزدان ناموس به لباسها هم رحم نکرده بودند,لباسهای نووزیبا رابرده بودند از بین اندک لباسهایی که باقی گذاشته بودند یک پیراهن عربی بلند وسیاهرنگ خودم با شال عربی که مال مادرم بود برداشتم وراهی حمام شدم...اخ خدای من شامپو بچه...شامپوی عمادم کجایی برادرکم؟کجایی عزیزکم؟؟,طاقت دیدن هیچ چیز رانداشتم به هرچه چشم میانداختم خاطره ای از عزیزی زنده میشد,سریع دوش گرفتم. داشتم ازجلوی رخت کن رد میشدم چشمم افتادبه زنی که داخل ایینه میدیدم ,وای خدای من این من بودم یازنی میانسال؟دراین چندروزه چقدرشکسته شده بودم,موهای سرم یکی درمیان سفید شده بودند.....اینقدر غم داشتم که غم پیرشدن درنوجوانی دراینجا به چشم نمیامد. درست است که میل واشتهایی به خوردن نداشتم اما ادمیزاد است اگرموادغذایی به بدنش نرسد زود ازپا میافتد. دراشپزخانه که چیزی برای خوردن نبود,کابینت بغل ظرفشویی رابازکردم ,اخه مادرم همیشه خوراکیهای عماد وپذیرایی رااینجا میگذاشت ,یک جعبه بیسکویت پذیرایی ازانهایی که عمادخیلی دوست داشت,اخرین بار خودم به دهانش گذاشتم چندتا بیسکویت خوردم,چون امشب مطمینم کسی مزاحمم نمیشود باخیال راحت باید تجدیدقواکنم,چون مطمینم فردا قبل ازظهر بکیر از راه میرسد ووقتی ببیند که من ولیلا نیستیم وپدرش هم به درک واصل,شده,انوقت اولین جایی که زیرورو میکند ,خانه ی خودمان است وچه بسا نشانیهای من ولیلا رابه داعشیها بدهد تا زودتر پیدایمان کنند وبی شک کلکمان رابکنند. لیوان ابی سرکشیدم ,دلم لک زده برای یک رازونیازعاشقانه با خدای خوبم,ازوقتی مسلمان شدم حتی یک وعده هم بی استرس نماز نخواندم,انگار که امتحان الهی ازمن بینوا از اولین لحظه مسلمان اوردنم شروع شده ومن راضیم به رضایش...امشب میخواهم خودم باشم وخدایم...خداباشد وخودم. به سمت زیرزمین رفتم,برق راروشن کردم,تخت چوبی پوسیده سرجایش بود. خم شدم ودست کردم زیرتخت وکشویی راکه طارق برای پنهان کردن سجاده وقران و..تعبیه کرده بود,بازکردم,سجاده خودم باچادرنماز سفیدم که هدیه علی بود برای شیعه شدنم را بغل گرفتم وبوکشیدم...به به بوی بهشت رامیداد...قران طارق را که اجازه داده بود ازان استفاده کنم برداشتم بوسه ای از نام مبارکش گرفتم وبرقلبم چسپاندم ورفتم بالا,داخل اتاق خودم ولیلا فارغ از همه ی دنیا به نماز,ایستادم..... انقدر عبادت وراز ونیاز کردم که سبک شدم ,به سجده رفتم باخود وخدایم عهدکردم که تاجان دربدن دارم ,آبرویی برای داعش وداعشیان نگذارم,عهدکردم که عماد راپیداکنم وصدای مظلومانی را که درزیر دست داعشیان سلاخی شدند به دنیا برسانم...عهدکردم فریاد دخترکانی جوانمرگ که به کنیزی رفتند وچوب اسلام دروغین این دیوسیرتان راخوردند به جهان برسانم.ازخداخواستم کمکم کندتا عمادم راپیداکنم...تامادری کنم برای برادرک زجرکشیده ام.ازخدا خواستم خودش راه رسیدن به اهدافم را نشانم دهد...خودش اشاره کند...خودش... نمیدانم ازخستگی یا حلاوت عبادتم چشمانم روی هم افتاد ودیگر چیزی نفهمیدم.... ادامه دارد @fanos25
پروانه ای دردام عنکبوت در دشتی سرسبز وپرازگلهای رنگارنگ,محوتماشای اطرافم بودم که پدرومادرم ولیلا به سمتم امدند...لیلا باچادری سفید ,قرص صورتش میدرخشید وبه زیبایی فرشته های آسمان شده بود,اهسته اهسته به من نزدیک شدند,لیلا دو کتاب به طرفم داد که نوری زیاد از انها به اسمان میرفت,کتابها راگرفتم یکی قران بود وروی دیگری نوشته بود(نهج البلاغه),هردو رابه سینه ام چسپاندم دست دراز کردم تا دست لیلا را دردستم بگیرم......ناگهان با صدای اذان ازخواب پریدم. خدای من ,روی سجاده به خواب رفته بودم...یادخوابم افتادم ,با یاداوری چهره ی خندان پدرومادرم وصورت زیبای لیلایم اشکم جاری شد بی شک رویای صادقه بود وحتما اشاره ای نامحسوس برای راهنمایی من,قران راداشتم نام ان یکی کتاب چه بود؟؟؟تا حالا نامش به گوشم نخورده بود,خدایا چه بود؟؟؟ هرچه فکر کردم ,به خاطرم نیامد ,ناگاه به خود امدم...اه وقتم تنگ بود...باید نماز میخواندم وتصمیم میگرفتم که چکار کنم؟ وضو گرفتم وباعشق نمازم راخواندم....به سجده رفتم وباردیگر از خدا خواستم راهی جلوی پایم نهد. اری درست است ,خدا با زبان قران با بشر سخن گفته,پس از زبان قران پاسخ خدایم رامیشنوم..قران راگشودم اولین ایه ای که به چشمم خورد این بود(ومکروا مکرالله,والله خیرالماکرین . .) دقیقا منظورش راگرفتم....اری به خدا که تنها راهش همین است...با اعتماد به نفسی زیاد بلندشدم وبسم الله گفتم باید برای یافتن عماد به قلب داعش میرفتم.. به سمت کمد رفتم یکی از کوله پشتی هایی که از غارت داعش درامان مانده بود برداشتم,چنددست لباس ولوازم ضروری که درخانه بود داخلش گذاشتم,به سمت قفسه اسباب بازیهای,عماد رفتم دوتا ازماشینهای کوچلو راکه جای کمی میگرفت برداشتم,قران را داخل جیب کوله گذاشتم وسجاده وچادر راتاکردم تاببرم وجای,قبلی درزیرزمین بگذارم که نگاهم به البوم عکس خانوادگیمان ودفترچه وخودکار یادداشت کنارش افتاد ,باید قایمش میکردم,البوم را دستم گرفتم,برگه ای از دفتر پاره کردم پرپیش نوشتم ط...عزیزدلم من س هستم پدرومادرولیلا دربهشت درجوار هم ارمیده اند ومن به دنبال ع که درچنگ ابلیس است ,نمیدانم به کجا روم اما میروم...قربانت...,نامه راگذاشتم روی البوم وگرفتم دراغوشم و امدم بیرون,درهال را بستم وبایک سیم نازک محکم لولاها رابه هم قفل کردم,داخل زیرزمین سجاده وچادرنماز والبوم ونامه را داخل کشو مخفی تخت چوبی گذاشتم,میدانستم اگر طارق به خانه برگردد حتما به این کشوسری میزند. ازخرماهای خشک روی تخت داخل کوله ریختم,چادر وروبنده ام را پوشیدم,هنوز افتاب درست سرنزده بود رفتم سرقبرلیلا,خم شدم قبررابوسیدم وگفتم:لیلا جان لااقل میدانم تواینجایی اما نمیدانم اجسادپدرومادرمان راکجا برده اند ودرکجا ارمیده اند,برایم دعا کن که بتوانم عماد راپیدا کنم خداحافظ خواهرکم... با نام خدا پا داخل کوچه گذاشتم دررا پشت سرم باسیم نازکی به هم اوردم ودوباره زیر لب بسم الله گفتم با مدد گرفتن از مولاعلی ع حرکت کردم به سمت سرنوشتی نامعلوم.. ادامه دارد. @fanos25
⚠️ از ترس کرونا با مردم دست نمی‌دن، باشه، قبول ولی کاش از ترس خدا هم: 👈 با نامحرم دست نمی‌دادند! 👈 به دست نمی‌زدند! 👈 به بیت المال دست درازی نمی‌کردند! 👈 از کم کاری و کم فروشی دست می‌کشیدند! 👈 از یتیمان دستگیری می‌کردند! 👈 و ... 📍وقتی برای اون "احتمالی" این‌قـدر اهمیت قائلیم؛ چرا اهمیتی برای این "قطعی" ها قائل نیستیم؟؟؟
⭕️ همون آقایی که فرمود ۲۵ سال آینده رو نخواهد دید. فرمود ایران برای افزایش جمعیت و داشتن نسل جوان تنها ۲۰ سال فرصت دارد.
🔸 اربعین به مزار شهدا برویم یا در پشت‌بام خانه زیارت‌نامه بخوانیم 🔻 پیشنهاد دوم این است که روز اربعین-اگر شرایط کرونا اجازه داد- به مزار شهدا برویم؛ با مراسم یا بی‌مراسم! اربعین روز زیارت شهداست. ما سنت زیارت شهدا را از حضرت زهرا(س) یاد گرفته‌ایم؛ ایشان با آن مقام بلندش، هر هفته به زیارت شهدا می‌رفت. 🔻 اصلاً رسم بشود که اربعین به یاد شهیدان کربلا به مزار شهدایمان مراجعه کنیم. اگر توانستیم آنجا یک صوتی از نوحه‌های اربعین را پخش کنیم و اگر توانستیم آنجا مراسم بگیریم؛ با توجه به اینکه آنجا فضای باز هست. 🔻 امام‌باقر(ع) می‌فرماید: عاشورا اگر نتوانستید کربلا بروید، به صحرا بروید و عزاداری کنید. این اتفاق در اربعین هم می‌تواند تکرار شود. (کامل‌الزیارات/۱۷۴) همچنین می‌فرماید: اگر نتوانستید کربلا بروید، به پشت‌بام خانه بروید و از آنجا امام‌حسین(ع) را زیارت کنید. 🔻 چقدر زیباست که عصر روز اربعین، آدم به پشت‌بام خانه برود و یک زیارتنامه‌ای بخواند و یک نالۀ غریبی را از چند خانه آن‌طرف‌تر خطاب به کربلای امام‌حسین(ع) بشنود. 🔻 در پشت‌بام خانه هم اگر همسایه‌ها موافق باشند و صدا اذیت‌شان نکند، می‌شود یک بلندگوی کوچکی بگذارید و زیارت عاشورا بخوانید تا صدایش به بقیه برسد. 👤استاد 🚩 نشست هم‌اندیشی فعالین اربعین - ۹۹.۷.۴ 👈🏻 متن کامل: 📎 Panahian.ir/post/6511