eitaa logo
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
910 دنبال‌کننده
24.8هزار عکس
11.2هزار ویدیو
327 فایل
کانال معرفتی و تربیتی دوستان بهنامی نو+جوان+بهشتی ارتباط با ادمین 👇👇 @abasaleh14
مشاهده در ایتا
دانلود
🔔زنگ تفریح با یک محاسبه ریاضی شگفت انگیز نشان داده می شود که خلق و خوی شما به انتخاب مکانی مناسب برای سفر ربط دارد. برای پیدا کردن بهترین مکان برای سفر شما، محاسبه زیر را انجام دهید. در ذهن خود عددی بین (1 و 9) قرار دهید. آن را در 3 ضرب کنید. به آن 3 اضافه کنید. آن را در 3 ضرب کنید. در مجموع دو رقم تولید میشود، آنها را با هم جمع کنید. عدد به دست آمده شماره بهترین مکان برای مسافرت شما است !!! * شماره مکان ها: 1. سرعین 2. اردبیل 3. سنندج 4. همدان 5- کلیبر 6. تهران 7. جلفا 8. تبریز 9. در خانه بمانید 10. کاشان 11. قم 12. بندرعباس 13. قشم 14. شیراز 15. اصفهان 16. مشهد 17. بابلسر 18. گردنه حیران 19. انزلی 20. گیسوم نتیجه خارق العاده بدست میاید! جالب بود نه؟ 😉🤔😅 😊كاري از وزارت بهداشت😊 🌸 @samenfanos110
❌فوری ♦️سخنگوی ستاد ملی مبارزه با کرونا: ۱۵۰ شهر و کلانشهر از روز شنبه به مدت ۲ هفته تعطيل می شود 🔹در شهرهاي قرمز منع تردد از ساعت ۹ شب تا ۴ صبح اعمال مي شود
تکمیلی/ ♦️جزییات طرح جامع محدودیتهای کرونایی سخنگوی ستاد ملی مقابله با کرونا پس از جلسه فوق العاده ستادملی: 🔹در برخی ادارات فقط نگهبانان باید باشند و حداکثر تا یک سوم کارکنان در مناطق قرمز باید حضور پیدا کنند؛ در مناطق نارنجی هم حداکثر نصف کارکنان باید حاضر باشند. در مناطق زرد هم حداکثر تا دو سوم کارکنان باید حاضر باشند . 🔹درباره ادارات هم جرائم مشخص شده است که در بین جرائم تا 3 ماه انفصال از خدمات دولتی هم دیده شده است. 🔹جلسه ای در وزارت کشور درباره مترو ، اتوبوس واحد ، تاکسی ها و وسایل حمل و نقل برون شهری در حال برگزاری و بررسی است . 🔹افراد مبتلا به مدت 14 روز نمی توانند سفر کنند و باید در قرنطینه بمانند، درباره راننده های تپسی و اسنپ هم همین طور است . در اسنپ بیش از 940 نفر مبتلا داشته ایم که اینها دیگر نمی توانند مسافر جا به جا کنند. ما سیستم هایمان را به هم متصل کرده ایم و افراد مبتلا به کرونا ، به سامانه ما وصل هستند . 🔹با توجه به اجرایی شدن محدودیت منع تردداز ساعت ۲۱شب تا ۴بامداد برخی از مشاغل و کارخانجات مانند پرسنل بیمارستان ،صدا وسیما مشغول هستند توسط مسولان انها لیست شماره خودرو انها به فرمانداریها ارسال میشود ومشمول جریمه نمیشوند. 🔹به این جمع بندی رسیدیم که بعد از مصاحبه، مصوبات را نهایی کنیم و فردا صبح به سراسر کشور برای اجرا ابلاغ شود. ❌❌❌❌❌❌
مهارتهای کلامی_25.mp3
12.44M
۲۵ ⚠️ تمایل به دانستن زیر و بَم زندگی، شغل، مشکلات، روابط و علاقه‌مندی‌های دیگران، یک بیماری بزرگ روحی است! روح و ، مانع بزرگ ماست؛ در حرکت به سمت کسب باطن انسانی.. تا دیر نشده، به داد خودمان برسیم. 🎤 @samenfanos110
25 ♻️ امروزه بمباران اطلاعات بخش لاینفک زندگی مردم شده است، به گونه‌ای که خواسته یا ناخواسته در کمترین زمان با بیشترین اطلاعات و خبرها روبرو می‌شویم... ⭕️ اخبار فضای مجازی محصولی است درهم، و ما برای تشخیص خوب از بد، راست از دروغ و حق از باطل، نیازمند تکیه بر معیارهایی قوی هستیم و چنانچه از ناحیه‌ی معیارها دچار ضعف باشیم قطعا از آسیب‌های این فضا در امان نخواهیم بود. 👥💬🗣 رسانه باشید و این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. @samenfanos110
🦋🦋 ✨ ✨ ☀️بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ☀️ اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ ✨الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ✨اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی ✨السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ✨الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ✨یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ ✨مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرین. 🦋🦋 « یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِک َ» برای ظهور امام مهربان و هم چنین رهایی از بیماری کرونا و شفای بیماران دعا میکنیم🤲 الهی آمین💓 🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃 @samenfanos110
از کرونا تابهشت مثل مرغ سرکنده داخل خونه راه میرفتم,زهرا هم بیداربود وانگار نگرانی من هم به اون سرایت کرده بود,مثل یک کدبانو رفت داخل اشپزخانه تا برای راحتی اعصابم دم نوش گاوزبان برام بیاره... نشستم روکاناپه انتظار وتلویزیون را روشن کردم..... با دیدن صفحه ی تلویزیون همه چی دستم اومد,بی وقت رفتن علی،گوشی خاموشش....نه نه...امکان نداره....خدااااا... توحال خودم نبودم,صفحه ی تلویزیون جلوی چشمام, کدر وکدرتر میشدوناله ی من بلند وبلندتر... از صدای گریه ام,زهرا خودش را به من رساند,درست است فارسی را نمیتوانست صحبت کند اما عکس روی صفحه تلویزیون وعبارت قرانی زیرش از هر زبان الکنی گویا تر بود....نگاه کردم به زهرا....وای من ،حال دخترم خیلی بدتر از من بود...نباید میشکستم....اگر من فرومیریختم بچه هایم نابود میشدند.... زهرا را محکم به اغوشم گرفتم وفشردم.... گریه نکن زهرا....گریه نکن عزیزم....دل من هم شکسته....باورم نمیشه.....سردار پرکشید ورفت.....همیشه فکرمیکردم ,سردار شیعه تا ظهور مولا هست ودررکاب مولا جانفشانی میکنه....اختیار از کف دادم وبرسروصورتم زدم وشروع کردم به واگویه: آقا نیامدی.....مولا دیرکردی....انقدر امدنت طول کشید که سردار سپاهت راکشتند....آقا بیاااا,به جان مادرت زهرا بیاااا ,بیا وانتقام خون به ناحق ریخته ی حاج قاسم رابستان.... زهرا هم با من هم ناله شده بود,عموو....کجا رفتی...عمو.... از صدای شیون ما ,حسن وحسین وزینب هم بیدارشده بودند,وقتی متوجه حضورشان شدم که کار از کار گذشته بود وهرکدام یک طرف زانوی غم دربغل گرفته بودند وزارمیزدند.... انگار این خانواده عزیزترینش را از دست داده بود...انگار دنیا یکی از اولیایش را از دست داده بود....غم عروج حاج قاسم,غم از دست دادن عباس را از یادم برده بود. خداااا....چراااا....اخربه چه گناهی؟؟؟ عصر جمعه علی باچشمهایی قرمز وپف کرده به خانه امد,تا درهال راباز کرد بچه ها به سمتش حمله کردند. حسن وحسین باهم دادمیزدن:بابا حاج قاسم راکشتند... علی خم شد وبچه ها راتوبغلش گرفت وهمه باهم زار زدیم....خونه که نبود ماتم سرا شده بود,نه من ,حتی بچه ها وعلی هم نبود عباس را فراموش کرده بودیم وحالا فقط پرکشیدن سردار دلهامون ,دلمان راعزادارکرده بود. یادم میاد روز,تشیبع سردار,قم قیامت کبری شده بود,جمعیت از هر طرف سرازیر بود ,انگار تمامی نداشت....عشق سردار تودل همه لونه کرده بود,کوچک وبزرگ ,کودک وپیر همه وهمه برسروسینه زنان دنبال ماشین حامل پیکر مقدس سردار راه افتاده بودند,زمین وآسمان,ایران وجهان عزادار شده بود... پیکر سردار که در دیدم قرارگرفت بلند فریاد زدم:کجا سردار؟هنوز زود بود که پربکشی,مگه ندیدی که مهدی زهراس تنهاست,میخواستم پسرهام رابیارم محضرت تا درمکتب پراز نورت درس شجاعت بگیرند....وناخوداگاه همراه جمعیت تکرار میکردم: سردار دلها،خدانگهدار ای اربن اربا,خدانگهدار ای یاررهبر،خدانگهدار مالک اشتر،خدانگهدار مدافع یاس،خدانگهدار شبیهه عباس،خدانگهدار ای فخر کرمان،خدانگهدار ای شیر ایران،خدانگهدار أعجوبه ی قرن،خدانگهدار راهت چوروشن،خدانگهدار ای خارچشم دشمنان,خدانگهدار شدسوگوارتوجهان،خدانگهدار مدافع حریم زینبی،خدانگهدار ای عاشق مولا علی،خدانگهدار منتقم تو، یوسف زهراس سرباز مهدی،خدانگهدار . وقتی به خودم امدم که زینب وزهرا دراستانه ی بیهوش شدن بودند اخه این درد زیادی بزرگ بود حتی,برای این بچه ها که تمام امیدشان به نفس حق سردار بود.... ادامه دارد... @samenfanos110
ازکرونا تابهشت زندگی سخت وتلخ وگزنده شده بود,همه سردرگم بودیم ,یک ماهی از مستقرشدنمان درایران گذشته بود,سردار که به ملکوتیان پیوسته بود وامید ماهم برباد رفته بود ,علی صبح زود به مأموریتی چندروزه رفت,دوباره من بودم وبچه ها که بهانه هایشان شروع شده بود ,نزدیک اذان ظهر خوابم برد دوباره کابوس گریه ی عباس را دیدم اما اینبار ,عباس ،من راصدانمیزد,مدام میگفت عمووو ومن با یقین قلبی میدانستم که منظورش حاج قاسم است. به سرعت از خواب پریدم,دریک آن تصمیم را گرفتم,باید از اول همین کار رامیکردم. گوشی رابرداشتم وشماره جدید علی راگرفتم,اخه از عراق که به ایران امدیم به ماگفتند که ازسیمکارتهای قبلی استفاده نکنیم ,البته برای امنیت خودمان گفتند. اما عباس شماره من وعلی راحفظ بود,دلم نمیامد سیمکارت را خاموش کنم.پس سیمکارتها را دادیم دست,همرزمان ویابهتربگم همکاران علی درعراق وانها هم قول دادند ,همیشه روی گوشی وروشن باشند که اگر احیانا عباس ,تماس گرفت,متوجه شوند وما سیمکارت جدید ایرانی گرفتیم. هرچه زنگ میخورد ,علی گوشی رابرنمیداشت که بالاخره با اخرین زنگ صدای خسته علی درگوشی پیچید:الو...جانم سلما...چی شده؟ من :علی تا کی مأموریتی؟ علی:صبح که بهت گفتم,احتمالا چهارروز طول میکشه.. من:چهارروز که دیره....علی ....توگفتی ایران برای ما امنه درسته؟ علی:خوب الان هم میگم ,امن امنه...مگه اتفاقی افتاده؟ من:نه ,اجازه دارم یه سفر یک روزه با بچه ها بریم؟ علی:سلما,توکه جایی را نمیشناسی,بزارخودم بیام بعد باهم,هرجا دلت خواست میبرمت.. من:نه نه ...دیر میشه...عباس الان کمک خواسته.. علی:سلما دوباره کابوس دیدی؟بزار خودم بیام باتحکم وخیلی محکم گفتم:علی ....ربطی به کابوس نداره...من باید برم...زود برمیگردم...قول میدم احتیاط کنیم...قول میدم سالم برگردیم...یادت رفته من چه بلاهایی رااز سر گذروندم...وبا ناامیدی گفتم ,علی....جان حاج قاسم اجازه بده... علی انگار که پشت گوشی مستأصل شده بود گفت:سلما,اسم کسی رااوردی که خیلی سنگینه....باشه مراقب باشین,هرجا میخوای بری,برام پیامک کن...هرجا مستقرشدی,ادرسش رابفرست, هروقت برگشتین ,من را باخبرکن,یه شماره هست برات میفرستم مال اقای محمدی ست اگر با مشکلی مواجه شدی بهش زنگ بزن ,هرمشکلی باشه ,رفعش میکنه... بااجازه دادن علی,لبخندی رولبم نشست وگفتم:ممنون,جای خوبی میرم,بی خطره,الان بهت نمیگم اما به مقصدرسیدیم باهات تماس میگیرم. گوشی راقطع کردم,باید بلیط میگرفتم,شماره دفتر اژانسهای هوایی جلوم بود وبا نام خدا شماره راگرفتم... باورم نمیشد...انگار کارها خودبه خودوسریع انجام شد,واقعا فکرمیکردم ما دعوت شده بودیم وکسی که مارا دعوت کرده بود همه چیز رابرای رفتنمان مهیا نموده بود. داخل فرودگاه کرمان از هواپیما پیاده شدیم,من وحسن وحسین,زینب وزهرا,حسن وحسین لباسهای مدافعین حرم راپوشیده بودند وزینب وزهرا هم با چادرهای عربیشان خوشگل وخوردنی شده بودند. یه حس خوب ووصف ناشدنی داشتم,چهره ی تک تک بچه هام نشان میداد اوناهم تواین حس سهیم هستند. تاکسی به مقصد گلزار شهدا گرفتیم,میدونستم که ایرانیا عصرپنج شنبه به مزاراموات وشهداشون سرمیزنن ,اما امروز وسط هفته بود ,پس احتمالا گلزار شهدا خلوت هست...درطول راه چهره ی شهر راکه نگاه میکردم,همه جا نگاه سردار رامیدیدم,هرکوچه وخیابان وخانه ودکانی هرکدام نشانه ای از ارادت به سرداردلهایشان را بر درودیوار اویزان کرده بودند,انگار کرمان,این شهر پهلوان پرور تنها یک خانه است وان خانه هم خانه(سردار دلها,حاج قاسم)است. بچه ها دیگه مثل همیشه سوال پیچم نمیکردند,حالا میدونستن مقصدمان کجاست ومشخص بود که هرکدام دردنیای بچگی خودشان,حرفهایی راکه دوست داشتند به عمویشان حاج قاسم بزنند,مرور میکردند. وارد قبرستان شدیم,راننده انگار میدونست مقصد ما کجاست,احتمالا این روزها خیلی از مسافرینش درپی بوی یار به این محل مقدس کشیده شده بودند. جلوی گلزار شهدا نگهداشت,از جمعیتی که میدیدم,تعجب کرده بودم...خدای من انگار اینجا امام زاده ای دفن است,از هرسن وسلیقه ای دربین جمعیت میدیدیم,زن ومردوکوچک وبزرگ ,هرتیپ وقیافه,چادری وباحجاب وحتی آزاد وبی حجاب,همه وهمه به عشق سردار اینجا جمع شده بودند. وارد صف طویل,سیل عشاق سرداردلها شدیم. ادامه دارد.... @samenfanos110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوستان ساعت۲۳:۲۱شبکه ۱ مستند بوکمال رو از دست ندین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ساحل چشم من از شوق به دريا زده است چشم بسته به سرش، موج تماشا زده است منتي بر سر ما هم بگذاري ، بد نيست آه ،كم چشم به راهم بگذاري ،بد نيست به نظر ميرسد اين فاصله ها كم شدني ست! غير ممكن تر از اين خواسته ها هم شدني ست منجي ما به خداوند قسم آمدني ست يوسف گم شده ي اهل حرم آمدني ست @samenfanos110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂•'از رُم راهی رو رفت ؛ که خیلی‌ها از قُم نتوستن برن ؛ شهید رو میگم ... آقازاده ای که رستگار شد ... ...‌‌ღ @samenfanos110
• من دنیا را طوری می‌بینم. دنیای من دنیای خالص است. خالص را اینطور معرفی می‌کنم که دنیای من یک بعد دارد، مثل آب نیست که از ترکیب اکسیژن و هیدروژن باشد. مثل الماس‌است که تنها یک تک ماده‌ای خالص است؛ با هیچ چیز حل نشده. من‌ شیعه‌ هستم.شیعه تک است. چیزی دارد که سایـر ادیان ندارد و آن وابستگی به ولایت اهل بیت است. ❣° @samenfanos110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 موشن_گرافیک | ادواردو آنیلی ◽️همه چیز درباره شهید مهدی (ادواردو) آنیلی 🌸پسر سناتور ایتالیا شیعه شد🌸 ✅ او چه ارزشی برای عقاید خود قائل بود که از جان و ثروت و نفوذ خانواده آنیلی گذر کرد؟ 🌸 ادواردو مدام از ملاقاتش با امام خمینی صحبت میکرد 🌸 @samenfanos110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍵 سوپ خوشمزه و فوق‌العاده مؤثر مخصوص بیماران کرونایی 🥦 سعی کنید از کره‌ی طبیعی و سبزیجات تازه در طبخ سوپ استفاده کنید 📜 با تجویزات ساده و راحت طب سنتی میشه از هزینه های گرون جلوگیری کرد 🔴 @samenfanos110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*┅═⊰༻🌺 ﷽ 🌺 ༺⊱═┅ 💠وقتی زمان مناسبش فرابرسه، همه چیز سر جای خودش قرار میگیره 👆 @samenfanos110 *┅═⊰༻🌺🌺-🌺🌺༺⊱═┅*
اتفاقی عجیب در بابل❗️ حضور یک زن بصورت زنده در بیلبورد تبلیغاتی سالن آرایش 😳😐 ترویج تفکر غربی و استفاده ابزاری از زنان در روز روشن @samenfanos110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا