به غربی ها و تمام کسانی که شعار زن زندگی آزادی میدن و دنبال برهنه کردن زن ایرانی هستن این تصویر رو نشون بدید..
با یک دست ژ۳ ای گرفتهاند که گرفتنش
با هر دو دست هم سخت است!
چون با دستِ دیگر
سلاحِ حجاب را محکم گرفتهاند..!✌️
درود بر تمام شیر زنان ایران اسلامی که در سنگر حجاب مشغول مبارزه اند🇮🇷
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
#مثبت_بهنام_دانش_آموزی
Eitaa.com/samenfanos110
نهج البلاغه: حکمت دویست و هفتم
و درود خدا بر آقا امیرالمومنین علیه السلام که فرمود: اگر بردبار نيستي، خود را به بردباري بنماي، زيرا اندك است كسي كه خود را همانند مردمي كند و از جمله آنان به حساب نيايد.
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
#مثبت_بهنام_دانش_آموزی
Eitaa.com/samenfanos110
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_سیوچهارم دوسه هفته می رفتم و فقط تماشایش می کردم ، چنان با و
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_سیوپنجم
جزو آرزوهایش بود در خانه روضه هفتگی بگیریم ، اما نشد 😐
چون خونه مان کوچک بود و وسایلمان زیاد ..
می گفت :«دوبرابر خونه تیرو تخته داریم !» ☹️
فردای روز پاتختی ، چند تا از رفیقاش را دعوت کرد خانه ، بیشتر از پنج شش نفر نبودند . مراسم گرفت . یکی شأن طلبه بود که سخنرانی کرد و بقیه مداحی کردند زیارت عاشورا و حدیث کسا هم خواندند ☺️😇
این تنها مجلسی بود که توانستیم در خانه برگزار کنیم .
چون هنوز در آشپزی راه نیفتاده بودم ، رفت و از بیرون پیتزا خرید، برای شام😅
البته زیاد هیئت دونفری داشتیم . برای هم سخنرانی می کردیم و چاشنی اش چند خط روضه هم می خواندیم 😁
بعد چای ، نسکافه یا بستنی می خوردیم 😆، می گفت :
« این خورد دنیا الان مال هیئته!»
هر وقت چای می ریختم می آوردم ، می گفت : «بیا دوسه خط روضه بخونیم تا چای روضه خورده باشیم!» 🙃
زیارت جامعه کبیره میخواندیم😍😁 اما اصرار نداشتیم آن را تا ته بخوانیم 😅
یکی دو صفحه را با معنی می خواندیم .
چون به زبان عربی مسلط بود ، برایم ترجمه می کرد و توضیح می داد 😁
کلا آدم بخوری بود😂
موقع رفتن به هیئت ، یک خوراکی می خوردیم و موقع برگشتن هم آبمیوه ، بستنی یا غذا ..😁🤦🏻♀
گاهی پیاده می رفتیم گلزار شهدای یزد 😍
در مسیر رفت و برگشت ، دهانمان می جنبید . همیشه دنبال این بود برویم رستوران ، غذای بیرون بهش می چسبید 😉🙃
من اصلا اهل خوردن نبودم ، ولی او بعد از ازدواج مبتلایم کرد 😅😬
عاشق قیمه بود و از خوردنش لذت می برد . جنس علاقه اش با بقیه خوراکی ها فرق داشت 😍
چون قیمه ، امام حسین (ع) و هیئت را به یادش می انداخت کیف می کرد ❤️
هیئت که می رفتیم ، اگه پذیرایی یا نذری می دادند ، به عنوان تبرک برایم می آورد ☺️
خودم قسمت خانم ها می گرفتم ، ولی باز دوست داشت برایم بگیرد 😍❤️
بعد از هیئت رأیة العباس با لیوان چای ، روی سکوی وسط خیابان منتظرم می ایستاد .
وقتی چای وقند را به من تعارف می کرد ، حتی بچه مذهبی ها هم نگاه می کردند 😅
چند دفعه دیدم خانم های مسن تر تشویقش کردند و بعضی هاشون به شوهرهایشان می گفتند :«حاج آقا یاد بگیر ، از تو کوچک تره ها!»😕😂
داستان زندگی شهید مدافع حرم از زبان همسرش🕊🌹
#محمدحسین_محمدخانی
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
#مثبت_بهنام_دانش_آموزی
Eitaa.com/samenfanos110
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_سیوپنجم جزو آرزوهایش بود در خانه روضه هفتگی بگیریم ، اما نشد
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_سیوششم
خیلی دوست داشتم پشت سرش نماز را به جماعت بخوانم😍
از دوران دانشجویی تجربه کرده بودم.
همان دورانی که به خوابم هم نمی آمد روزی با او ازدواج کنم😂
در اردوها،کنار معراج شهدای گمنام دانشگاه، آقایان می ایستادند ما هم پشت سرشان ، صوت و لحن خوبی داشت😁❤️
بعداز ازدواج فرقی نمی کرد خانه خودمان باشد یا خانه پدر مادر هایمان، گاهی آن ها هم می آمدند پشت سرش اقتدا می کردند😍😁
مواقعی که نمازش را زود شروع می کرد، بلندبلند می گفتم:
(وَاللهٌ یٌحِبٌ الصـابِرِین.)😉😁
مقید بود به نماز اول وقت
درمسافرت ها زمان حرکت را طوری تنظیم می کرد که وقت نماز بین راه نباشیم.
و زمان هایی که در اختیار ماشین دست خودش نبود ودباکسی همراه بودیم، اولین فرصت در نمازخانه های بین راهی یا پمپ بنزین می گفت:((نگه دارین!))🙃
اغلب در قنوتش این آیه از قران را می خواند:
((ربنا هب لنامن ازواجنا وذریاتنا قرة اعین واجعلنا للمتقین اماما.))
قرآنی جیبی داشت وبعضی وقت ها که فرصتی پیش می آمد، میخواند.
گاهی اوقات هم از داخل موبایلش قرآن می خواند.
باموبایل بازی می کرد.
انگری بردز!😐🤣
و یکی دیگر هم هندوانه ای بود که با انگشت آن را قاچ قاچ می کرد، که اسمش را نمی دانم .
و یک بازی قورباغه که بعضی مرحله هایش را کمکش می کردم😁
اگر هم من در مرحله ای می ماندم، برایم رد می کرد😂
داستان زندگی شهید مدافع حرم از زبان همسرش🕊🌹
#محمدحسین_محمدخانی
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
#مثبت_بهنام_دانش_آموزی
Eitaa.com/samenfanos110
بمناسبت هفته #دفاع_مقدس
ختم فاتحه مجازی برای #امام_خمینی
(رحمةاللهعلیه)
و شهدای جنگ تحمیلی
https://iPorse.ir/6231590
#لطفا_نشر_بدید
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
#مثبت_بهنام_دانش_آموزی
Eitaa.com/samenfanos110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بچه ها مصاحبه شهید مهرداد عزیز اللهی را احتمالا تا الان بارها دیدید..
یبار دیگه مصاحبه این فرزند حضرت روح الله رو ببینید تا براتون بگم.
دیشب یه خاطره ای از آیت الله جوادی آملی شنیدم در جبهه ها..
قصه ش طولانیه..
در همین حد مختصر بگم..
منطقه ای که بودن دسترسی به آب مشکل بوده و رزمنده ها با تیمم نماز میخوندن.. یه نوجوان ١۴ ساله میگه من میخام برم وضو بگیرم..
فرماندش میگه نباید بری چون خطرش زیاده و تو تیر رس قرار میگیری..
میگه نه باید برم وضو بگیرم..
به آقای جوادی آملی که اونجا بوده میگن این بچه رو نصیحت کنید.. نره برای وضو گرفتن..
آقای جوادی بهش میگه خب نرو پسرم خطرناکه..
اون نوجوان میگه میخام آخرین نمازم رو با وضو بخونم..
میره وضو میگیره و سالم بر میگرده و نمازش رو با یه حالت خاصی میخونه..
بعد یک ساعت با ترکش خمپاره شهید میشه..
به آقای جوادی میگن بیا اون نوجوان رو ببین..
آقای جوادی میاد بالا سر این نوجوان..
میگن آقای جوادی میشینه روی زمین..
عمامه رو بر میداره..
این خاک ها رو بر سر میریزه شروع میکنه فریاد زدن میگه جوادی حالا هی عرفان بخون.. عرفان اینجا روی زمینه..
جوادی هی اخلاق بخون.. همه اخلاق جلوت روی زمینه..
این نوجوان میدونست یک ساعت دیگه شهید میشه..
تو کجا داری سیر میکنی..
رفقا حرفم این بود که برای حفظ این نظام و برای حفظ این حرم جمهوری اسلامی و حفظ ولایت بهترین اولیای خدا پرپر شدن..
اولیایی که بالاترین مراحل عرفان رو پشت سر گذاشته بودن.
#دفاع_مقدس
#مدیون_شهداییم
ولی خداییش داشتن حجاب برای بعضیا نعمت هستا
حداقل برای عدم ایجاد رعب و جلوگیری از وحشت عمومی
والا
حتی چند روز پیش به بعضی رفقا ی حرفی زدم اما نمیدونم چرا خییییلی خندیدند!!
گفتم دلم میخواد به خیلی از این بیحجابها بگم به درک که حجاب نداری! اصلا لیاقتت همینه اما جان مادرت حداقل موهاتو شونه کن و بیا بیرون😐🙈😒
به خدا
طرفای شما نمیدونم اما طرفای ما همشون یه شکلن تقریبا ... و همشون باعث ایجاد رعب و وحشت عمومی!
والا با حجاب قابل تحملتر هستند
اما چرا دارن لجبازی میکنن؟ خدا عالمه
#زیبایی_شهر_را_مخدوش_نکنید
✍ حدادپور جهرمی