ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
بسم الله الرحمن الرحیم 🔥 #نه 🔥 ✍️نویسنده: محمدرضا حدادپور جهرمی 💥 قسمت بیست و پنجم💥 🔺حدیث نفس!
بسم الله الرحمن الرحیم
🔥 #نه 🔥
✍️نویسنده: محمدرضا حدادپور جهرمی
💥 قسمت بیست و ششم💥
🔺تمام قصّه به یک تار مو بند است!
خیلی در فکر فرو رفتم. همینطور که موهایش را نوازش می¬کردم، احساس کردم جنس و نرمی آن موها چقدر شبیه جنس و نرمی موهای ماهدخت هست. تصمیم گرفتم چک کنم و ببینم آیا به هم شبیه هستند یا نه؟
شرایطم طوری نبود که بتوانم خیلی راحت تطبیق بدهم. بهخاطر همین، امانتیهای ماهر را که لای یک تکّه کاغذ کوچک پیچیده و وسط موهایم مخفی کرده بودم، خیلی آرام و با احتیاط بیرون آوردم و با دقّت نگاهش کردم. خودِ خودش بود! دقیقاً عین موهای ماهدخت بود. حتّی معلوم بود که آن چند تار مویی که ماهر به من داده بود، مال خیلی وقت نیست وگرنه بالاخره شاید یک تغییری در موها رخ میداد.
آن چند تار مو را ناخودآگاه به بینیام نزدیک کردم، یک نفس عمیق از آن کشیدم. بویش آشنا بود. بوی یک نوع عطر؛ من خیلی عطرها را نمیشناسم، امّا بوی یک عطر خیلیخیلی ضعیف میداد.
تصمیم گرفتم کمی بیشتر به ماهدخت نزدیک بشوم. نمیدانستم از بدن و موهای ماهدخت دنبال چه هستم! به او نزدیک شدم و موهای ماهدخت را خیلی آرام بو کشیدم. چیزی که خیلیخیلی نظرم را جلب کرد و داشت دیوانهام میکرد این بود که وقتی خیلی دقّت کردم و به خودم فشار آوردم، فهمیدم که ماهدخت هم همان بوی ضعیف و لطیف را میداد.
فکر کنم صدای نفسم یککم تابلو بود که در همان اوضاعواحوال یکمرتبه چشـمانش را به زور بـاز کرد و با تعجّب گفـت: «سمن! چیـکار داری مـیکـنی؟ بخـواب دختر!.»
فقط نفس عمیق میکشیدم. میخواستم تا میتوانم فقط بو بکشم که بتوانم بوی آن عطر را بهخاطر بسپارم. نمیخواستم حالاحالاها فراموشش کنم. بهخاطر همین بعضـی وقتها بیشتر نزدیکش میشدم تا بتوانم مثل یک سگ ردیاب که بالاخره باید ردّ یک چیزی را بزند، آن بو را به سلّولهای مغزم بسپارم.
وقتی خوب بو کشیدم، شروع به تحلیل کردم. متوجّه نمیشدم! با خودم فکر میکردم خب دو سه روز بیشتر بود که از ماجرای ماهر میگذشت. اگر حساب کنیم که ماهدخت همان یکی دو روز قبلاز ماجرای ماهر این بو را پیدا کرده بود، با عقل جور در نمیآمد که بوی آن عطر هنوز؛ یعنی بعداز گذشت چهار پنج روز روی تن و موهای ماهدخت مانده باشد.
از یک طرف دیگر هم به خودم گفتم: «امّا غیرممکن هم نیست! بالاخره یا باید بگم عطرهای قوی و خوبی هم وجود دارن که حتّی تا یه هفته اثرش میمونه یا باید... فقط یه چیز دیگه میمونه؛ اونم اینه که ماهدخت، در طول اون چند روز به خارج از سلّول رفتوآمد داشته و من متوجّه نمیشدم و شاید خواب بودم!»
احتمال دوّم خیلی ضعیف بود؛ چون من کلّاً کمتر از بقیّه میخوابیدم. بالاخره باید متوجّه میشدم که ماهدخت میرود و برمیگردد. پس فقط میتوانستم روی احتمال اوّل حساب کنم. آن هم این که بپذیرم عطرش خوب و قوی بوده و اثرش تا الان مانده است.
این شاید نکته چندان مهمّی نباشد، ولی آن لحظه خیلی نظرم را جلب کرد و کارگشا بود؛ چون اوّلین جرقّهای بود که من را نسبت به ماهدخت آنقدر حسّاستر کرد.
امّا از موهای ماهدخت مهمتر، آن تکّه کاغذی بود که به همراه آن موها از ماهر گرفته بودم. کاغذ کوچکی، دو سه تا کلمه از یک کتاب بود و یک عدد، چیزی شبیه به شماره صفحه، صفحه 66.
اینقدر فکرم را به خودش مشغول کرده بود که خوابم نمیبرد. با فکر میکردم ببینم این تکّه کاغذ، کلمات و صفحه 66؛ یعنی چه؟!
تلاش کردم از بدن ماهدخت کمی فاصله بگیرم. رو به آن طرف کردم که مثلاً بخوابم. مشتم را باز کردم و با دقّت به کلمات آن تکّه کاغذ نگاه کردم. اوّل باید معنی کلمات را پیدا میکردم، امّا دیدم خیلی سخت نیست، چون اسم یک شخص و اسم یک کتاب بود. دقیقاً همانطوری که بالای کتابها گاهی قید میشود. نوشته بود: «دکتر سیریل الگود» و «تاریخ طب در ایران» و «66»!
چرا تا آن موقع خیلی دقّت و توجّه نکرده بودم؟ نمیدانم! شاید بهخاطر شرایط و وضعیّت اسفبار لیلما و هایده بود.
حسّاس شدم ببینم ربط و نسبت آن موها و این تکّه کاغذها چه بود.
کمی چشمهایم را روی هم گذاشتم، باید استراحت میکردم تا بعداً بتوانم بهتر فکر کنم.
#نه
ادامه...👇
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
#مثبت_بهنام_دانش_آموزی
Eitaa.com/samenfanos110
پی نوشت مهم‼️
مطالعۀ کتاب «تاریخ طب در ایران» نوشتۀ «دکتر سیریل الگود» یهودی الاصل، پزشک سفارت انگلیس در دربار قاجار، حقایق تلخی را بر ما روشن میکند.
با خواندن کتاب «تاریخ طب در ایران» متوجّه میشویم که استعمار اوّلین بار به وسیلۀ طب وارد این مملکت شد و حذف طبّ سنّتی، بنا به اعتراف «سیریل الگود» و سایر مورّخین و اطبّای غربی، حرکتی خزنده بود که طیّ دهها سال تلاش و برنامهریزی بیوقفه حاصل شد و جهت این حرکت نیز از بالا به پایین بود؛ یعنی ابتدا شاهان و شاهزادگان را متقاعد کردند، بعد راه آموزش طبّ سنّتی را مسدود و در نهایت مردم را مجبور به روی آوردن به طبّ شیمیایی کردند.
«سیریل الگود» در کتاب خود میگوید: «مبارزه با طبّ سنّتی از زمان شاه عبّاس صفوی که مقارن با ورود کمپانی هند شرقی به ایران بود، در دستور کار قرار گرفت؛ لیکن به علّت مقاومت مردمی هیأتهایی که در زمان صفویه به ایران میآمدند توفیقی به دست نیاوردند.»
پزشک کمپانی هند شرقی در آن زمان فردی به نام FRYER بود. او در مورد این ناکامی میگوید: «اینها اصلاً عادت ندارند با مطالعات و تحقیقات جدید پیشرفت کنند و از این جهت، با همان تعصّبی که به مقدّسات متمسّک هستند به اصول طبّ خود چسبیدهاند.»
این سخنان علاوه بر این که عصبانیّت این پزشک از اعتقاد مردم به طبّ خود را نشان میدهد، بیانگر شدّت اعتقاد مردم آن زمان به طبّ سنّتی در حدّ باورهای مذهبی است.
آیا اگر مردم که طبیعتاً همیشه به سلامتی خود علاقمندند، از طبّ سنّتی خود نتیجه نمیدیدند و از آن راضی نبودند، چنین به آن پایبندی نشان میدادند؟
بعداز دوران صفویه به دوران قاجار میرسیم. «سیریل الگود» در ادامه کتاب خود میگوید: «ویژگی مهمّ دوران قاجار، انتقال طبّ ابنسینا به طبّ هاروی و پاستور بود. هیأتهای نمایندگی که در این زمان به ایران میآمدند، اغلب پزشک بودند و به این ترتیب طبّ غربی به ملایمت و آهستگی در سنگرهای طبّ سنّتی نفوذ کرد.»
از این سخنان، خزنده بودن و اینکه این حرکت یک حرکت جنگی و به قصد غلبه و تسلّط فرهنگی بوده است، روشن میشود. واضح است که برای غلبه بر یک ملّت باید آن را نسبت به داشتههای خود دچار خود باختگی کرد و کدام خود باختگی از این بالاتر که یک ملّت بپذیرد برای حفظ سلامتی و درمان خود محتاج به بیگانگان است؟ پس وقتی در این سنگر تسلیم شود، سایر سنگرها را راحتتر تخلیه میکند و دقیقاً به همین علّت است که هیأتهای نمایندگی غربی که به ایران میآمدند عمدتاً از میان پزشکان انتخاب میشدند.
«سـیریل الـگود» زمانـی ایـن اعترافات را میگوید که اهداف اسـتـعـمار در این مـورد کاملاً پیاده شده و کار از کار گذشته است. وی اظهار میدارد:
«بدیهی است که اکنون دورنمای طب به نحو محسوسی تغییر یافته بود. ۵۰ سال آموزش به وسیله اساتید خارجی، نسلی را پدید آورده بود که دید آنها کاملاً با پدرانشان متفاوت بود. این نفوذ فرهنگ غربی به وسیله هیأتهای پزشکی در مراکز مختلف کشور تقویت شده بود و بزرگترین افتخار و اعتبار را در این مورد باید به این هیأتها داد.»
«سیریل الگود» آنگاه وضع قانون منع طبابت سنّتی را بهعنوان آخرین میخ تابوت ابن سینا معرّفی کرده است و میگوید: «در سال ۱۹۱۱ وضع قانون طبابت بر اساس دیپلم و مدرک صورت گرفت که میگفت: هیچکس در هیچ نقطه از ایران حقّ اشتغال به هیچ یک از فنون طبابت را ندارد، مگر اینکه از وزارت معارف اجازهنامه گرفته یا تصدیقنامه از ممالک خارجه داشته باشد.
بدین ترتیب آخرین میخ تابوتی که حاوی جسد مرده طبّ سنّتی بود کوبیده شد. سمت معلّمی طبّ ابن سینا نیز منسوخ شد. تمام این اصلاحات نشان میداد که با سپری شدن دوره مجریان طبّ رازی و ابن سینا، روشهای طبّی منسوب به آنان نیز محکوم به فنا گردیده است. رسم دیرینه خدمت شاگردی نیز از بین رفت و حکیمها دیگر نمیتوانستند شاگردانی به سوی خود جلب و معلومات و تجربیات عملی خود را به آنها منتقل کنند. تمامی این پیشرفتها به وسیله سیاست اروپا به شدّت کنترل میشد.»
رمان #نه
ادامه دارد...
@Mohamadrezahadadpour
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
#مثبت_بهنام_دانش_آموزی
Eitaa.com/samenfanos110
شکر در سختی ها 22.mp3
14.37M
#شکر_در_سختی_ها22
یه اسمِ قشنـ🌼ـگِ خدا؛
اسم شریف "مُبَدِّل" هست!
💠اگه این اسمو در روحِت فعال کنی؛
میتونی از اوضاع گِل آلود،ماهی بگیری!
اونوقت؛هم آرومی
هم زمان مشکلت کوتاهترمیشه
#استاد_شجاعی
#أَیْنَ_الطّالِبُ_بِدَمِ_الْمَقْتُولِ_بِکَرْبَلاءَ
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
#مثبت_بهنام_دانش_آموزی
Eitaa.com/samenfanos110
❤️ سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا
🔸 قرآن کتاب عجیبی است. هم برای دردهای وجودی بشریت نسخه دارد، هم مرهم برای تنهایی آدمهاست؛ گفته بود: اگر مشرق و مغرب عالم از وجود مردم خالی شود، تا وقتی قرآن با من است، هراسی به دل ندارم. (سیدالساجدین، سلام الله علیه)
جن آیه ۱
#آیه_گرافی
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
#مثبت_بهنام_دانش_آموزی
Eitaa.com/samenfanos110
#سلام_امام_زمانم
صبحتبخیرمولایمن
🤚#سلام آرزوی مشتاقان،
مهدی جان
به امید سپیدهی سبزی که
در پرتو ظهورتان چشم بگشاییم
و زمین را
آیینه بارانِ لبخند ببینیم
و صدای خندهی کودکان
و آواز مرغان شادی
و هلهله ی فرشتگان،
زمین را پر کرده باشد
و ما اندوه را
برای همیشه فراموش کنیم
به همین زودی ...
به همین نزدیکی ...
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
سلام🤚 وادب خدمت شما عزیزان🌺
پگاهتون به نور خدا روشن✨
و آدینهتــــــــــــون بکـام دل مهربانتان ،
🌸شروع آدینه تون متبرک به ذکر پر نور صلوات بر حضرت محمد (ﷺ) و خاندان مطهرش
ان شاءالله که حالتون خوب بوده و باشد...
الهی حال دلتون شاد ،ساعتهای شادیتون طولانی و پر از عطر خداوندی ان شاالله 🌸
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
#مثبت_بهنام_دانش_آموزی
Eitaa.com/samenfanos110
📌 #کلام_شھـــــید
🔹 شهید کاظمی: دشمنان همه به بن بست می رسند. چون این حکومت با پشتوانهی الهی است.
◇ به شرطی که ماباشیم ...
یعنی باشناخت، معرفت و وفادار به آرمان شهدا باقی بمانیم.
#تصاویر_ناب
#شهید_حاج_احمد_کاظمی
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
#مثبت_بهنام_دانش_آموزی
Eitaa.com/samenfanos110