eitaa logo
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
910 دنبال‌کننده
24.8هزار عکس
11.2هزار ویدیو
327 فایل
کانال معرفتی و تربیتی دوستان بهنامی نو+جوان+بهشتی ارتباط با ادمین 👇👇 @abasaleh14
مشاهده در ایتا
دانلود
پروانه ای دردام عنکبوت من:ببین علی یه چی هست ذهنم را مشغول کرده,این اسراییلا که یهودین ویه جورایی سکولاریسم هستن یعنی اصول دینشان را وارد زندگی اجتماعی وجامعه نمیکنن ,خوب پس برای چی حریم ,مرد وزن را داخل جاهای مختلف مثل بیمارستان واتوبوس و... رعایت میکنند. علی:خوب معلومه,این یهودیا کلا قوانین اسلام را حفظند ,میدونی چرا؟؟چون ازاعماق وجودشون پی بردند که کاملترین وبهترین دین خدا که انسان را از همه لحاظ سرپا نگه میدارد,احکام وقوانین اسلام هستند ,پس خودشون برای استحکام حکومتشان, اکثر احکام اسلام را به عنوان قانون تصویب کردندوازاونطرف توجامعه های اسلامی با تبلیغات شیطانی که میکنند قوانین اسلام راکمرنگ وقوانین غرب رابهشت موعود نشان میدهند. دراسلام امده,ضامن بقای یک جامعه ,استحکام بنای خانواده هست واین یهودیا کشف کردن هرجا زن ومرد مختلط باشند ,اونجا خواه ناخواه فساد ایجاد میشه وبرای استحکام بنای خانواده ها این قوانین را وضع کردند..... باخودم فکر کردم ,ما کجاییم واینا کجا....توجوامع ما جا انداختند که اختلاط زن ومرد یعنی روشنفکری ومجزا کردن اینها یعنی,عقب ماندگی واینجا عین عقب ماندگی مارا قانون میکنن تا جامعه شان سالم بماند..... باعلی نماز خواندیم واستراحتی کردیم وقت غروب که هوا روبه خنکی میرفت علی گفت:پاشو هانیه جان,فکر نان کن که خربزه اب است,پاشو یه گشت بزنیم ودنبال خونه مناسب بگردیم برای اقامت دایممان. علی ,چندتا ادرس از پیرمرده که حالا میدونستم اسم اونم مثل اسم هتلش واسم شوهرجعلی من هارون است,گرفت وباهم راهی خارج از هتل شدیم. همینجور که قدم میزدیم ,از چیزایی که میدیدم تعجب می کردم.. چیزایی را که میدیدم خیلی باتصوراتم فرق داشت ,اخه عراق که بودیم وماهواره را روشن میکردیم ,مملوبود از فیلمهای هالییوودی که نشان میداد جوامع غرب ویهودی و...مردمش درپوشش آزاد بودند یعنی آزادیی که مساوی با برهنگی بود اما اینجا زنان وحتی مردان ,بسیار پوشیده بودند اکثر زنان دامن وپیراهن های بلند وبعضی که بلوز وشلوار بودند,لباسشان انقدر گشاد بود که حجم اندامشان قابل دیدن نبود... علی همینطور که دستم راگرفته بود گفت:چیه؟خیلی ساکتی,ببینم توفکری؟ من:علی ,از پوشش اینها درتعجبم... علی خنده ای کرد وگفت:این اسراییلیا هرچی خوبی هست برای خودشان میخوان ومبتذلات را برای کشورهای اسلامی سوغات میدهند.... سلما داخل این خیابان رانگاه کن...حداقل ,تابلو چندین کارگاه خیاطی به چشم میخورد ,شرط میبندم قسمت اعظمشان لباسهای عریان وبرهنه طراحی میکنند تا برای کشورهای اسلامی صادرکنند وبرهنگی را یک امر روشنفکری جامیزنند تا فساد را درکشورهای ما زیاد کنند درعوض, مجلس این کشورغاصب حکم میکند یعنی قانون کشورش اینه که افراد بالای چهارده سال حق پوشیدن لباسهای بدنما وتحریک کننده ندارند واگرکسی خلاف این امر انجام دهد جریمه میشود,این قانون اگر داخل یک کشور اسلامی بخواداجرا بشه همین کثافتها توبوق وکرنا میکنن که توفلان کشور ازادی نیست ومردم حتی توپوشش لباس ازادی ندارند اما به خودشون که میرسه لال میشن,چون میدونن کاردرست همین است. اینه که الان تو داخل کشورغاصب اسراییل قدم میزنی واما فکر میکنی,تویک شهر مذهبی ومسلمان هستی. باخودم فکر میکردم ,عجب موز مارهای هستند این صهیونیست ها,کاش میتوانستم هرچه که میبینم برای جوانان شیعه ی دنیا بگم واگاهشون کنم.... همین موقع رسیدیم به ادرسی که هارون هتلی داده بود. علی داخل دفتر املاک شد وشروع به صحبت کرد. اون اقا,عکس وتصاویر خونه هایی راکه برای اجاره گذاشته بودند را نشانمان داد وبالاخره از بین کلی خونه,یک خونه جم وجور ونقلی که برای ما دونفر مناسب باشه,پسندیدیم. البته املاکی ,میگفت تا کارت دایم اقامتمان را نبینه قراردادکلی رانمینویسه. قرار شد من وعلی فردا بریم دنبال کارت اقامت,اما نمیدونستم که فردا باچه عجایبی روبه رو میشوم. ادامه دارد. @fanos25
از کرونا تابهشت بچه ها صورتهایشان پر ازخنده بود,حسن وحسین خودشان را به اغوش علی انداختند ,زهرا مرا دربرگرفت ,انگار همه شان از طریق تلویزیون ما را دیده بودند وخودرا حاضر درمیدان حس میکردند... تا به خانه رسیدیم ,از انرژی بچه ها انرژی مضاعف گرفتیم,حسن وحسین از,لحظه ی,شکافته شدن اسمان ونزول عیسی مسیح ع میگفتند وزهرا از زوم کردن دوربین روی چهره ی اسمانی سردار دلهایمان میگفت واشک میریخت... به خانه رسیدیم ,هنوز درست استراحت نکرده بودیم که شوق دیدار مهدی زهراس همه ی خانواده حتی ابوعلی را دربرگرفته بود وبا هم راهی کوفه ودیدار یار شدیم. درست است خیلی از جداشدنمان از حضرت نگذشته بود اما دل ما برایشان تنگ تنگ شده بود وعلاجش درکنار محبوب بودن بود وبس... بچه ها سرشارازشادی ودیدار حضرت راهی خانه شدیم,حسن وحسین خودشان را به من چسپانده بودند ومیگفتند:مامان ,حضرت مهدی عج از توهم مهربان تر بود با ما... ابوعلی درحالیکه که اشک دیدگانش را میسترد گفت:عجب همدم دلسوز وامام با عطوفتیست ودراین بین عماد عقده ی فروخورده ی چندین ساله اش را شکست وبا هق هق گفت:بعداز مدتها احساس میکنم دیگر یتیم نیستم ,مهر امام برمن از مهربانی یک پدر,به فرزندش بیشتر بود... همه مان ازاین دیدار نیرویی مضاعف گرفته بودیم...ونگرانی برای زینب وعباس کمرنگ شده بود. علی وطارق درمحضر امام ماندند,امام برای لشکرش برنامه ها داشت وقرار بود این حس خوبی که دروجود ما پیچیده ,در وجود کل دنیا بپیچد... با معجزات فراوان حضرت که به صورت کلیپهایی که درسرتاسر جهان پخش شده بود,تعداد زیادی از مسیحیان ویهودیان خداجو به امام پیوسته ومسلمان شده بودند واین کار را برای فتح کل دنیا راحت تر میکرد. امام لشکریانی به سرتاسر دنیا گسیل داشت,لشکریانی که پیام پراز,مهروعطوفت وپدرانه ی امام را به جای جای این کره ی خاکی میرساند وامام ,خود از کوفه تمام حرکات را زیرنظر داشت ورهبری میکرد,کشورهایی چون چین وژاپن وهند و...زیرسیطره ی اسلام در امدند. سخنگوی امام از شبکات مختلف ماهواره ای ومجازی که به مدیریت حضرت عیسی مسیح ع پاکسازی شده بود ودر راستای حکومت اسلامی گام برمیداشت,از قول امام اعلام نمود که:هم اکنون دراین زمان فقط وفقط دونوع گروه وحزب داریم,یکی گروه وحزب الله ودیگری حزب شیطان...شما اختیار دارید که انتخاب کنید اما بدانید,سعادت وخوشبختی درگرو پیوستن به حزب الله است وپیوستن به حزب شیطان جز نابودی وضلالت برای شما چیزی درپی ندارد. وبه این ترتیب ,تمام ان کسانی که شیطان بر روح وجانشان عمیقا نفوذ کرده بود به سمت جزیره ای فرارکردند که ابلیس وابلیسیان ان مکان را برای,سکونت انتخاب کرده بودند,همانجایی که احتمال قوی زینب وعباس من هم اسیر,بودند. جامعه ی جهانی تقریبا یک دست شده بود که ... ادامه دارد... @samenfanos110