🔻یـا حضـرت عبـاس مـددے
🔹گفتم: فـایده ای ندارد، این منطقـه را بچه ها چنـدبـار گشتـه بودند اما مجیـد ول ڪن نبود.
🔸زیر لـب" یا حضـرت عبـاس مـددی" گفت و راه افتـاد رفت طـرف دیگر دشت، اولین بیلی که زد استخـوان ها پیدا شد.
🔹خاڪ ها را از روی ڪارتش کنار زدیم و فامیلی اش یـادم نیست اما اسمـش عبـاس بود، با قمـقـمه پـرآب.
🔸پشـت پیـراهنش نوشته بود:
" فـدای لـب تشنـه ات یا ابـالفضـل."
📎جستجوگرنور
#شهید_مجید_پازوکی🌷
#سالروز_شھـــــادت
@fanos25
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
🔻یـا حضـرت عبـاس مـددے 🔹گفتم: فـایده ای ندارد، این منطقـه را بچه ها چنـدبـار گشتـه بودند اما مجیـد
#خاطرات_شھـــــدا
💠فاصله ما و عراقی ها پنجاه، شصت متر بود. بدجور می کوبیدند ؛ کار گره خورده بود. باید از وسط میدان مین معبر باز می کردیم برای پیش روی بچه ها.
💠هر چه تخریبچی رفته بود زده بودنش. این جور وقت ها بود که سرنوشت یک گردان می افتاد دست تخریبچی دل و جرائتی میخواست، این بار مجید داوطلب شد کارش درست بود. معبر را باز کرد.
💠موقع برگشت تیر خورد همه فکر می کردیم شهید شده. هفت، هشت تیر خورد به شکمش. بچه ها رد شدند، رفتند جلو. انداختیمش توی آمبولانس شهدا و برگشتیم عقب، دیدیم هنوز زنده است.
💠 ۹ ماه تو کما بود. از پشت شیشه می رفتیم ملاقاتش باور نمی کردیم زنده از بیمارستان بیاید بیرون. شکمش باز بود و دل و روده اش معلوم بود. یک شب، تمام دکترهای بیمارستان مصطفی خمینی قطع امید کردند.
💠همان شب مادر و مادربزرگش رفتند امامزاده صالح نذر و نیاز. فردا صبح علایم حیاتی اش برگشت. همه تعجب کردند بعد از آن بارها به مادربزرگش می گفت: ” شما نگذاشتید من بروم”
#شهید_مجید_پازوکی🌷
#سالروز_شھـــــادت
@fanos25
#کلام_شھـــــید
رحمةالله به عشاق اباعبدالله
داشت رو زمین
با انگشت چیزی مینوشت
رفتن جلو دیدن چندین متر
صدها بار نوشته
حسین....حسین....حسـین....
طوریکه انگشتش زخم شده بود!
ازش پرسیدن حاجی چکار میکنی!؟
گفت: چون میسر نیست من را کام او
عشق بازی میکنم با نام او....
#شهید_مجید_پازوکی
#فرمانده_تفحص_لشکر۲۷
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
#اَللّهُــمَّ_عَجـِّـل_لِوَلیِّــکَ_الفَــــرَج
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
#مثبت_بهنام_دانش_آموزی
Eitaa.com/samenfanos110