پیشنهاد معامله 70 سال عبادت شهید دستغیب با دو رکعت نماز پشت به قبله با لباس نجس
به حبیب گفتم وضع خط خوب نیست گردان را ببر جلو
آهسته گفت : بچه ها به خاطر خوردن کنسرو فاسد همه مسموم شدند . . . !
امکان برگرداندن آن ها به عقب نبود و بچه ها با همان حال خراب شش روز در حال دفاع بودند…..
حبیب گفت : اگه می تونی یکی از بچه های مجروح را ببر
گفتم صبر کن با بقیه بفرستشون عقب
حبیب اصرار کرد سابقه نداشت تا آن روز حبیب با من بحث کند
گفتم باشه
دیدم با احترام زیاد نوجوانی را صدا زد ترکشی به سینه اش اصابت کرده بود جای زخم را با دست فشار می داد.
سوار شد تا حرکت کردم صدای اذان از رادیو ماشین بلند شد.
تصمیم گرفتم کمی با این نوجوان حرف بزنم. گفتم برادر اسمت چیه؟
جواب نداد
نگاهش کردم دیدم رنگ به رو نداشت زیر لب چیزهایی می گوید فکر کردم لابد اولین بار جبهه آمده و زخمی شده کپ کرده برا همین دیگه سوال نکردم مدتی بعد مودب و شمرده خودش را کامل معرفی کرد .
گفتم چرا دفعه اول چیزی نگفتی؟
گفت نماز می خواندم نگاهش کردم از زخمش خون می زد بیرون…
گفتم ما که رو به قبله نیستیم، تازه پسرجون بدنت پاک نیست لباست هم که نجسه...
گفت حالا همین نماز را می خونیم تا بعد ببینیم چی میشه و ساکت شد.
گفتم نمازعصر را هم خوندی گفت بله، گفتم خب صبر می کردی زخمت را ببندند بعد لباست راعوض می کردی آن وقت نماز می خوندی...
گفت: معلوم نیست چقدر دیگه تو این دنیا باشم فعلا همین نماز را خوندم رد و قبولش با خدا.
گفتم : بابا جون تو چیزیت نیست یک جراحت مختصره زود برمی گردی پیش دوستات..
با خودم فکر کردم یک الف بچه احکام نماز را هم شاید درست بلد نیست والّا با بدن خونی و نجس تو ماشین که معلوم نیست قبله کدوم طرفه نماز نمی خونه. دراورژانس پیادش کردم و گفتم باز همدیگر را ببینیم بچه محل!
گفت: تا خدا چی بخواد.
با برانکارد آمدند ببرنش گفتم خودش می تونه بیاد زیاد زخمش جدی نیست فقط سریع بهش برسید…
بیست دقیقه ای آن جا بودم بعد خواستم بروم رفتم پست اورژانس پرسیدم حال مجروح نوجوان چطوره؟
گفتند شهید شد با آرامش خاصی چشم هایش را روی هم گذاشت و رفت….. تمام وجودم لرزید.
بعدها نواری از شهید آیت الله دستغیب شنیدم که پاییز ۶۰ در تجلیل از رزمندگان فرموده: آهای بسیجی! خوب گوش کن چه می گویم من می خواهم به تو پیشنهاد یک معامله ای بدهم که در این معامله سرت کلاه برود!
من دستغیب حاضرم یک جا ثواب هفتاد سال نمازهای واجب و نوافل و روزه ها و تهجدها و شب زنده داری هایم را بدهم به تو، و در عوض ثواب آن دو رکعت نمازی را که تو در میدان جنگ بدون وضو، پشت به قبله، با لباس خونی و بدن نجس خوانده ای از تو بگیرم آیا تو حاضر به چنین معامله ای هستی ؟!
خاطرات #سردار_شهید_حسین_همدانی🌷
@samensaadatmand342
محمد+فصولی-مولودی+میلاد+امام+کاظم+علیه+السلام-+بارونه+بارونه+بارونه+.mp3
1.5M
❤️ بارونه بارونه بارووووونه
🌷 امشب خوشی فراوووونه
🌷🌱🌿✨
#محمدفصولی
🌹@samensaadatmand342
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 امیرالمومنین یارو و یاور پیامبر...
🔸@samensaadatmand342
#سوژه_سخن_طنز
فقط(بیشتر) ایرانیا هستن که مهمون دعوت میکنن 👬👭👫
بعد که مهمونه رفت میگن
آخییییییش 😂😂
⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜
💠يكی از آداب حضور در ميهمانی، با دعوت رفتن است. شايسته نيست شخصی بدون دعوت صاحب خانه، بهويژه در وقت غذا خوردن به خانه او رود. در ادامه آيه ۵۳ سوره «احزاب» میخوانيم: «وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا؛ ولی هنگامی كه دعوت شديد داخل شويد.» اين فراز، تنها مختص ميهمانیهای پيامبر(ص) نيست. بلكه يك دستور اخلاقی در ميهمانی است. شاهد اين مدعا، رواياتی است كه در اين زمينه آمده است.
در وصايای پيامبر(ص) به اميرمؤمنان(ع) میخوانيم: «يا علی ثمانيه ان اهينوا فلايلوموا إلاانفسهم الذاهب الی مائده لم يد ع اليها؛ يا علی! هشت گروهاند كه اگر به آنها اهانت شد، بايد تنها خود را ملامت كنند: يكی از آنها كسی [است] كه بدون دعوت به سر سفرهای مینشيند.»رعايت اين مساله، از يك سو، احترام به ميزبان است و از سوی ديگر اطمينان از اين كه مزاحمتی برای ميزبان و خانواده او ايجاد نخواهد شد.
————————————————————
@samensaadatmand342
🍃🍀🍃🍀
🍀🍃🍀
🍃🍀
🍀
#قضای_نماز_با_تیمم
❓مسئله ۸۷: بعد از اینکه مشکل برطرف شد و مثلاً آب کافی بهدست آوردیم، آيا نمازهايى رو كه با تيمم خوندیم، بايد دوباره قضا كنيم؟
📚 همه مراجع: نه، لازم نیست اون نمازها رو قضا کنین؛ همهش درسته و مطابق دستور خدا انجام شده.
🔺توضيحالمسائل مراجع، م727؛ نورى، توضيحالمسائل، م728؛ وحيد، توضيحالمسائل، م734؛ دفتر: خامنهاى.
💢 منبع: پرسمان.
⬅️ احکام به زبان خیلی ساده
🎯@samensaadatmand342
🍀
🍃🍀
🍀🍃🍀
🍃🍀🍃🍀
بسم الله الرحمن الرحیم
#صفحه_303
❤️درختم قرآن روزانه باما همراه باشید❤️