eitaa logo
صمیمانه ها
61 دنبال‌کننده
106 عکس
43 ویدیو
3 فایل
چند فنجان حرف دل ... @meqdad315
مشاهده در ایتا
دانلود
ناگهان آیینه حیران شد، گمان کردم تویی ماه پشت ابر پنهان شد، گمان کردم تویی ردّ پایی تازه از پشت صنوبرها گذشت... چشم آهوها هراسان شد، گمان کردم تویی ای نسیم بی قرار روزهای عاشقی هر کجا زلفی پریشان شد، گمان کردم تویی سایه ی زلف کسی چون ابر بر دوزخ گذشت آتشی دیگر گلستان شد، گمان کردم تویی باد پیراهن کشید از دست گل ها ناگهان عطر نیلوفر فراوان شد، گمان کردم تویی چون گلی در باغ، پیراهن دریدم در غمت غنچه ای سر در گریبان شد، گمان کردم تویی کشته ای در پای خود دیدی یقین کردی منم سایه ای بر خاک مهمان شد، گمان کردم تویی @samimaneha
بر سر سجاده می‌افتاد چشمم تا به مِی شیشه مِی با دهان باز می‌پرسید: کی؟ کاش از اول بر در میخانه میخواندم نماز حیف از آن عمری که شد در گوشهٔ محراب طی نالهٔ جانسوز من بود آنچه او فریاد زد آه من بود آنچه عمری زیر لب میخواند نِی کاش با ساقی حسابم پاک میشد، سال‌هاست او به من جامی بدهکار است و من جانی به وی من خطایی کمتر از بخشایشت دارم، ببخش ای رفیق! ای رازدار! ای حاکم! ای بخشنده! ای...! @samimaneha
در این دریا، چه می‌جویند ماهی‌های سرگردان مرا آزاد می‌خواهی؟ به تنگ خویش برگردان مرا از خود رها کردی و بال پر زدن دادی اگر این است آزادی مرا بی‌بال و پر گردان دعای زنده ماندن چیست وقتی عشق با ما نیست خداوندا دعای دوستان را بی‌اثر گردان من از دنیا به جادوی تو دل خوش کرده‌ام ای عشق طلسمی را که بر من بسته بودی، بسته‌تر گردان به جای اینکه هیزم بر اجاقی تازه بگذاری همین خاکستر افسرده را زیر و زبر گردان من از سرمایه عالم همین یک «قلب» را دارم اگر چیزی دگر مانده ا‌ست، آن را هم هدر گردان در این دوزخ به جز تردید راهی تا حقیقت نیست مرا در آتش تردیدهایم شعله‌ور گردان @samimaneha