سیدجعفر موسوی
قصه روباه دم بریده و حکایت امروز ما
روزی دم یک روباه در حادثه ای قطع شد.
روباه های دیگر پرسیدند دم ات را چی شد؟
چون روباه جنسا مکار می باشد گفت: خودم قطع اش کردم.
گفتند چرا؟ این که بسیار بد معلوم می شود.
روباه گفت نخیر حالا خوب آزاد و سبک احساس راحتی میکنم وقتی راه میروم فکر میکنم که دارم پرواز میکنم.
یک روباه دیگر که بسیار ساده بود رفت دم خود را همچوایشان تقلیدی قطع کرد.
از دست درد شدید و بد شکلی دچار عذاب روحی و جسمی شد.
رفت نزد روباه اولی و گفت توخودت گفته بودی که سبک هستم و احساس راحتی میکنم من خود بسیار درعذاب هستم.
گفت صدایت را نکش بالا اگر نه تمام روز روباه ها سر ما می خندند.
هر لحظه خوشی کن و افتخار کن تا تعداد ما زیاد شود وگر نه تمام عمر مورد تمسخر دیگران خواهیم بود!
همان بود که تعداد دم بریده ها آنقدر زیاد شد که بعدا سر روباه های دم دار می خندیدند.
وقتی در یک جامعه افراد مفسد زیاد می شود. باز سر افراد با شرف و باعزت مي خندند و گاهي هم آنها را ديوانه مي گويند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🎬 توصیههای رهبر معظم انقلاب درباره استفاده از ماه شعبان