8.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فرزندم شفا گرفت خادم امام رضا(ع) شدم
ـــــــــــــــــ
#قسمت_نوزدهم
#ویشکا_۱
به سمت ماشین پگاه رفتیم در سمت جلو را باز ڪردم به آرامے روی صندلے نشستم پگاه در حالے ڪه روے صندلے مے نشست ڪیف خود را روے صندلے عقب قرار مے داد
نگین از تو دلخور شده
براے چے ؟
این رفتار هاے ڪه تو انجام می دهے من هم دلخور شدم چه برسد
به نگین ڪه اصلا توے این فاز ها نیست
نگاهے به پگاه ڪردم حدس میزدم تغییر رفتار من باعث دلخور شدن آن دو بشود سڪوت ڪردم و نگاهے به آدم هاے توے خیابان ڪردم هرڪدام در پے افڪار خویش بودند در فڪر فرو رفتم
ناگهان با صداے پگاه به خودم آمدم
ٱه لعنتے روشن نمے شود
چے شده
هر چقدر استارت مے زنم روشن نمے شود
مے خواهے با پدرت تماس بگیر
اصلا حرفش را نزن بابا این ر خودش را غرق در ڪار ڪرده ڪه فرصت نمے ڪند
دوباره سڪوت ڪردم بار پگاه گوشے برداشت بعد از جستوجو شماره
با یڪ مرڪز تماس گرفت
ماشین دویست شش سفید در خیابان نیاز به تعمیر دارد چند دقیقه دیگر براے امداد مے آیید ؟
بعد از قطع تماس نگاهے به من ڪرد
ویشڪا زمان زیادے طول میڪشد تا براے تعمیر ماشین بیایند نظرت چے هست ڪمے در خیابان قدم بگذاریم ؟
در حالے ڪه از ماشین پیاده مے شدیم ڪیف پگاه را از روے صندلے برداشتم پگاه در ماشین را قفل ڪرد هر دو حرڪت ڪردیم
چقدر از زندگے جدیدے ڪه انتخاب ڪردے راضے هستے ؟
خیلے زیاد
در این مدت ڪه با نرگس همان فردے باعث تحول من شد آشنا شدم آرامش بیشترے پیدا ڪردم
پگاه به ڪافه ے آن سمت خیابان اشاره ڪرد بیا برویم تا چیزے در آن جا بخوریم و صحبت ڪنیم از خیابان عبور ڪردیم و به سمت ڪافے شاپ رفتیم
پگاه به آرامے در ڪافه را باز ڪرد ،وارد ڪافه شدیم موسیقے ملایم به گوش مے رسید نگاهم را به اطراف چرخاندم میز صندلے هاے
چوبے با رنگ تیره در دو طرف ڪافے شاپ طاقچه هاے قدیمے باگلدان ها ے 🌷🪴قرار داشت اشاره اے به صندلے هاے سمت راست ڪردم فضایے دنج با حس حال آرام بود.
صندلے را جلو ڪشیدم و ڪیفم را روے میز گذاشتم بعد از چند
لحظه پیش خدمت جلو آمد
چه چیزے میل دارید ؟
دو تا قهوه لطفا☕️
به نظر من یڪبار بیا برویم پایگاه تا با نرگس آشنا بشوی !
پگاه چهره اے در هم ڪشید با صدایے گرفته
باشد یڪبار رفتن ضررے ندارد چه زمانے مے خواهے بروے ؟
لبخندے بر لبانم نشست با چهره ے گشاده گفتم : سشنبه ، با نرگس هماهنگ مے ڪنم
پیش خدمت قهوه ها را آورد مشغول خوردن شدیم ڪه گوشے پگاه زنگ خورد شماره ے ناشناس روے صفحه بود
سلام بفرمایید
باشه الان من خودم را مے رسانم شما بیابید خیابان طیبب ماشین
ڪنار ڪتابخانه پارڪ هست
پگاه به من اشاره ڪرد برویم
از ڪافه خارج شدیم پگاه قدم هایش را تند بر مے داشت تا خودش را
به ماشین برساند وقتے به ماشین رسید ماشین امداد منتظر ایستاده بود
مشڪل چیست ؟
روشن نمے شود😬
ڪاپوت را بالا بزنید تا تعمیر ڪنیم
بعد از آن پگاه داخل ماشین نشست من هم ڪنار او روے صندلےنشستم
چند دقیقه بعد...
استارت بزنید
پگاه استارت زد بعد از چند بار استارت ماشین روشن شد
پگاه هزینه را حساب ڪرد و حرڪت ڪردیم
نویسنده :تمنا😘😃
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
ای دستگیر مردم بی دست و پا حُسین
دستم بگیر محض رضای خدا حُسین
گرماستپُشتمنبهتو ایکوهمعرفت
گرچههمهزدند به من پُشتِ پا حُسین
داروی دردهای بدون دوای من
چیزیبهغیر تُربتِتو نیست"یاحُسین"
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَ عَجّل فَرَجَهُم
📆جمعــــہ ......۱۴۰۳/۰۶/۱۶
#ربیع_الاول
☘ 🪴 ☘ 🪴
https://eitaa.com/joinchat/183173121Ceb7539d574
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
صبحمون روبا سلام به چهارده معصوم(ع)متبرک کنیم.
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
🌷صلي اللهُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ
🌷صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يا اميرالمُومنِينَ
🌷صَلی اَللّهُ عَلَیکِ یا فاطِمهُ الزَّهرَاءُُ
🌷صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِی
🌷صلي اَللَّهِ عَلَيْكَ يا اباعبداللَّه.
🌷صلي الله عَلَيْكَ يَا عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ
🌷صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ.
🌷صَلي اَللَّهِ عَلَيْكَ ياجعفربنَ مُحَمَّدٍ
🌷صَلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياموسيُّ بْنُ جَعْفَرٍ
🌷 صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياعلي بن موسي
🌷صَلِي اَللَّهِ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ اَلْجَوَاد
🌷 صَلي اَللَّهُ عَلَيْك ياعلي بْنَ مُحَمَّدٍ
🌷صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍ العسکري
🌷صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياحجه بْنَ اَلْحَسَنِ. اَلْمَهْدِيُّ عَجَّلَ اَللَّهُ تعالی فَرَجَهُ الشريف.
8.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مردی که با امام زمان عجل الله فرجه الشریف شوخی میکرد!
بسیار زیبا 👌👌
꧁꧂🌿꧁꧂🌿꧁꧂
#قسمت_بیستم
#ویشکا_۱
با دقت به صفحه ی لپ تاپ نگاه می کردم انگشت های دستم را روی صفحه کلید حرکت می دادم ذهنم را متمرکز کردم تا مطالبی که در کتابخانه خوانده بودم وارد (ورد) کنم که ناگهان در اتاق به صدا در آمد
بفرمائید
وردشاد در حالی که در به آرامی باز می کرد
اجازه هست
لبخندی زدم و روی صندلی چرخیدم وردشاد روی تخت نشست.
ویشکا جان من چطور هست ؟
ویشکا خیلی خوب هستم امروز به کتابخانه رفته بودم مطالب خیلی مفیدی در مورد هدف خلقت خواندم
توضیح بده
هدف از خلقت انسان زندگی پوچ بی هدف و سرگرمی هایی که ما بیشتر به آن پرداخته نیست این کارها بیشتر ما را به زندگی بی هدف و پوچ نزدیک می کند تا به هدف اصلی خلقت وردشاد در حالی که با دهن باز و چشمانی گشاد به من نگاه می کرد ادامه دادم.
ویشکا هدف از خلقت عبادت و بندگی خالق خودمان هست وقتی زندگی ما در مسیر خدا باشد هر کاری که انجام میدهیم حتی خوردن ،خوابیدن ، درس خواندن عبادت محسوب می شود و به آرامش می رسیم تا این که بخواهیم برای به دست آوردن آرامش نسبی در کلاس های گوناگون شرکت کنیم.
نکات جالبی شنیدم که تا بحال به از دید به زندگی نگاه نکرده بودم
به نظر من چند کتاب در این موضوع مطالعه کن خیلی بهت کمک می کند
وردشاد از روی تخت بلند شدم و به سمت در اتاق رفت بعد نگاهی به من کرد
خوشحالم که زندگی خودت را در جهت درست تغییر دادی
وردشاد از اتاق بیرون رفت و من مشغول ادامه نوشتن شدم که دینگ گوشی به صدا در آمد
صفحه ے گوشے روشن شد نرگس پیامڪ زده بود گوشے راد دست
گرفتم و پیامڪ را باز ڪردم
. نرگس سلام ویشڪا خانم چطورے ؟
چند وقت هست خبرے ندارم از شما خیلے دلم تنگ شده وقت دارین؟
همدیگر را ببینم
سلام عزیزم ممنون
شما خوبین؟
من خیلے دلتنگتون هستم مے خواستم به شما پیام بدهم براے دیدار البته قرار هست با یڪے از دوستان بیایم پیام را ارسال ڪردم .
زمان زیادے نبرد ڪه نرگس پیام داد
به به خیلے هم عالے
سشنبه چطور هست ؟
در پایگاه ڪسے نیست با دوستتان تشریف بیاورید.
بعد از صحبت با نرگس به پگاه پیام دادم
سلام پگاه جان خوبے با نرگس هماهنگ ڪردم براے سشنبه برویم پایگاه برنامه ات جور هست ؟
پیام را ارسال ڪردم گوشے را روے میز قرار دادم
ادامه مطالب را با سرعت بیشترے وارد ورد ڪردم بعد از تمام شدن ڪار ، لپ تاپ خاموش ڪردم ، از پله ها پائین رفتم مامان مشغول تماشاے تلویزیون بود ،نگاهے به ساعت دیوارے ڪردم ساعت 2 نیمه شب بود
مامان تا این موقع شب بیدارے ؟
خوابم نمے آمد قهوه درست ڪردم مے خورے ؟
نه مے خواهم بخوابم
به آشپزخانه رفتم پارچ آب را از یخچال بیرون آوردم و لیوان را پر ازآب ڪردم و با لیوان در دست به سمت اتاق رفتم در اتاق را باز ڪردم
و روے تخت نشستم لیوان را روے میز گذاشتم و روے تخت دراز ڪشیدم
ڪم ڪم پلک هام سنگین شد به خواب رفتم
نویسنده :تمنا 🙈🥰
« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَ عَجّل فَرَجَهُم
📆شنبــــہ ......۱۴۰۳/۰۶/۱۷
#ربیع_الاول
☘ 🪴 ☘ 🪴
https://eitaa.com/joinchat/183173121Ceb7539d574
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع