eitaa logo
سمت خدا حب خدا
505 دنبال‌کننده
31.9هزار عکس
7.5هزار ویدیو
202 فایل
@babaali8 خادم کانال ⬆⬆⬆ تبادل نداریم 🌷کپی با ذکر صلوات به روح شهدای گمنام حلال🌷 نبوده،نیست‌ونَخوآهدبود...! عزیزترازتوکسی‌برآیِ‌من‌:))❤️‍🩹 اباعبدالله السلام‌علیک‌یا‌‌ابا‌عبدالله ♥️ حسین‌جانم♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 ...وَشايَعَتْ وَبايَعَتْ وَتابَعَتْ عَلي قَتْلِهِ... ▫️ - آقا اجازه! قاتلان امام حسین، همان لشکر ۳۰ هزار نفری بود؟ + نه! همهٔ کسانی که همراهی کردند، تدارک دیدند، آتش‌بیار معرکه بودند، دست زدند و هورا کشیدند و رقصیدند، همه و همه شامل لعن الهی هستند… ▪️ لباس آرمان را در‌آوردند و مظلومانه شهیدش کردند. دستان زنی که به زدنش تشویق می‌کرد، کسی که فیلم‌برداری می‌کرد، آنکه سنگ می‌زد، آنکه چاقو زد، آنکه از قبل، در فضای مجازی در آتش فتنه دمیده بود، آنکه سکوت کرد، دستان همه‌شان از خون رنگین شده بود. #⃣ ۲۳ ؛ https://eitaa.com/samtekhodahobekhoda
🖼 ؛ 📌 ...وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ… ▫️ چقدر سخت گذشت؛ هر‌جا نگاه می‌کردند، سرهای روی نیزه و نیشخند شمر و نگاه‌های حرامیان به کاروانی بود که عباس نداشت. ▪️ بعد از دعای ندبه به دوستانش گفت: چه جمعه‌ای بشه وقتی که آقا بیاد و ما به جای ندبه‌خوندن، بند پوتین‌هامون رو محکم گره بزنیم؛ یه «یامهدی» بگیم و همرزم شهدا بشیم. #⃣ ۲۷ ؛ https://eitaa.com/samtekhodahobekhoda
🖼 ؛ 📌 ...لَقَدْ عَظُمَ مُصابي بِكَ… ▫️ خطبه‌های آتشین عمه و تبیین امام سجاد، شام را به آتش کشید. خیلی‌ها زار زدند، اشک ریختند، توبه کردند؛ حتی قیام «حَرّه» را به راه انداختند. اما چه سود که امامشان به قتلگاه رفته بود. ▪️ شب عملیات، روضه که خوانده می‌شد، اشک‌ها به همه قوت جنگ می‌بخشید. همه آمده بودند تا حرف نایب امام زمین نماند. این‌ها رزمایش ظهور بود. #⃣ ۲۸ ؛ https://eitaa.com/samtekhodahobekhoda
🖼 ؛ 📌 ...وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتْكُمْ… ▫️ تا چشم کار می‌کرد، همه‌جا پر بود از ۳۰ هزار مرد جنگی که آمده بودند کار حسین را تمام کنند. عقبه این لشکر تا خانه‌های کوفه می‌رفت، تا طواف حج آن‌سال، تا هر‌جایی که صدای «هل من ناصر ینصرنی» شنیده می‌شد... ▪️ نماز و روزه و عبادت و... فریبت ندهد. اگر به درد یاری امامت نخوری، این فراز از دعا، خواب را از چشمانت می‌رباید. پس بشتاب به یاری امام و... #⃣ ۲۹ ؛ https://eitaa.com/samtekhodahobekhoda
🖼 ؛ 📌 ...اَللَّـهُمَّ اِنَّ هذا يَوْمٌ تَبَرَّكَتْ بِهِ بَنُو اُمَيَّةَ... ▫️ شام را آذین بسته بودند. دخترک، گوش‌هایش را گرفت تا صدای هلهله و شادی را نشنود، اما دروازهٔ ساعت، شلوغ‌ترین دروازهٔ شهر بود. جای زخم زنجیرها خوب شد، اما جای نیش‌های مردم شام هرگز... ▪️ صبح جمعه وقتی خبر شهادت حاج قاسم منتشر شد، شهر به ناگاه در خود پیچید. چشمی نبود که اشک‌بار نباشد. وقتی تلویزیون، شادی صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها را نشان داد، داغ شام و ریشخند به آل الله، دوباره زنده شد. هر‌چند آمدن صبح نزدیک است. #⃣ ۳۲ ؛ https://eitaa.com/samtekhodahobekhoda
🖼 ؛ 📌 ...وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً دَفَعَتْكُمْ… ▫️ قاصدان کوفه کارشان سکّه شده بود؛ برای رساندن دعوتنامه‌ها به امام حسین، شب و روز نمی‌شناختند و مدام در حال تاختن بودند. کوفه لبریز از لشکر بود تا رسم مهمان‌نوازی را به جا بیاورد! ▪️ دعاهای فرجِ پشت سر هم و ندبه‌های جمعه، به سوی امام زمان رهسپارند، اما خدا هنوز در صداقت ادعای من شک دارد. داستان تلخ کوفه، هنوز جگر‌سوز است. پس جان برادر! #⃣ ۳۴ ؛ https://eitaa.com/samtekhodahobekhoda
🖼 ؛ 📌 ...الَّذينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلامُ…  ▫️ جانش را سپر جان امام کرده بود. نماز امام که تمام شد، با خاطر‌‌جمعی بر زمین افتاد. تمام بدنش پر از تیر بود، اما وقتی امام بالای سرش آمد، فقط یک سوال پرسید: آیا وفا کردم یابن رسول الله؟ ▪️ از بین مزارها عبور می‌کرد و روی سنگ آن‌ها را می‌خواند. آبادان، خرمشهر، فکه، جزیره مجنون، شلمچه...  محل شهادتشان فرق داشت، اما همگی عاشق و فدایی حسین بودند. کاش وقتی امام زمان به قلب ما می‌نگرد، این عشق را ببیند. #⃣ ۳۵  ؛ https://eitaa.com/samtekhodahobekhoda
🖼 ؛ 📌 ...وَاَكْرَمَني بِكَ... ▫️ «جون بن ابی مالک»، غلام سیاه‌پوست امام حسین بود. اجازهٔ میدان خواست، امام اجازه نداد.  جون گفت: چون غلامم و سیاه، بهشت را از من دریغ نکنید... با شیرین‌زبانیش رخصت گرفت و لحظه‌ای بعد، در آغوش امام، شربت شهادت نوشید. ▪️ حسن باقری خبرنگار بود، اما خاک جبهه و عشق به ولایت و انقلاب و هوش سرشارش از او فرمانده‌ و نخبهٔ جنگی ساخت. حسن باقری با شهادت به کرامت ابدی رسید. #⃣ ۳۷  ؛ https://eitaa.com/samtekhodahobekhoda
📌 ...اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَي الاَْرْواحِ الَّتي... ▫️ خم شد. صورت بابا را بوسید. باورش نمی‌شد که بابای رشیدش در دامن کوچکش جا شده بود. ▪️ خم شد، دستی به محاسن زیبای بابا کشید. مسافرش با سربند «یا صاحب‌الزمان» و لبخندی زیبا از سوریه برگشته بود تا به او بفهماند، سلامش را به ارباب می‌رساند، اگر سعی کند، راه بابا را برود. درست مثل رقیه... #⃣ ۳۸ ؛ https://eitaa.com/samtekhodahobekhoda