⚜ ذکر صالحین ⚜
#زیباست
🌸غروب بود و چشمان من و برادرم به در خشک شده بود. مادرمان نگران بود و قلب من تحمل این دوری را نداشت.
باران شدیدی باریدن گرفته بود و آب در مسیل شهر همچون رودی خروشان میغرید.
آبان ۷۶ بود و هنوز تلفن همراه باب نبود. همه دلواپس پدر بودیم. هیچ وقت بیخبر دیر نمیآمد اما امشب چند ساعتی بود که ما را چشم انتظار گذاشته بود.
با گذر زمان هر لحظه دلمان ریش میشد از نبودش، از دوریش.
🍃صدای زنگ تلفن توجه مان را به کنج اتاق جلب کرد. مادر دوید. پدر بود. میگفت سیل در برخی جاها خانه مردم را پر کرده و باید برای کمک، زیر باران بماند. گویی مهربانی او محدود به دیوارهای خانه نبود.
حالا که برای اولین بار اینقدر از او دور بودم، مدام آه میکشیدم و با خود میگفتم چگونه نبودش را تاب بیاورم؟
بامداد شد. این اولین باری بود که تا صبح بیدار مانده بودم.
با شنیدن صدای چرخیدن کلید در قفل در، بی اختیار به سمت در دویدم.
🌸آن روز، شیرینی بودنش را با تمام وجود چشیدم و خدا را شاکر بودم از این نعمت.
چند روز بعد با پدرم این خاطره را ورق زدیم.
میگفت: یادت باشد همه ی ما به جز پدری که از خون او هستیم، پدر دیگری هم داریم که از هر پدری مهربانتر است. پدری که همیشه دل نگران و دعاگوی ماست و ما غافل از این همه محبت پدرانه، اکثر اوقات حتی یادی از او نمیکنیم چه برسد به اینکه بی تاب نیامدنش باشیم.
هر وقت دلت برای من تپید، اول او را یاد کن. هر بار که خواستی به من سلام دهی، پیش تر به او سلام بده. هر زمان که انتظار آمدنم را کشیدی، برای زودتر آمدن او دعا کن.
اللهم عجل لولیک الفرج🌺
تلگرام
💥https://t.me/aqil_rr🌟
ایتا
💥https://eitaa.com/joinchat/484770018Cb7ed18f103🌟
واتساپ
💥http://chat.whatsapp.com/GMSnEKgSQyXEFAFZvCh2🌟
تماس با ادمین👨
09021007846☎
سفارش تبلیغات ارزان قیمت
@aqil_rr215📲