رژیمصهیونیستی در یک هفته ،
ابتدا جرم حمله به بندر الحدیده یمن،
سپس ترور #حاج_محسن در لبنان،
پس از آن حمله به حشدالشعبی در عراق و
درآخر ترور #شهیداسماعیل_هنیه در تهران را مرتکب شد ...
@sangar
رژیم به جغرافیای جبهه مقاومت ضربه زد
و يقينا از جغرافیای مقاومت
باید ضربات سهمگین دریافت کند
بارها می گفت:
نماز اول چکشی است بر سر نفس
و نماز آخر وقت چکشی است بر سر نماز!
@sangar
#شهیدسیدمیلادمصطفوی
ما را تو با گرفتنِ جان امتحان نکن
از جانِ خود عزیزتر داشتیم ، رفت ..
@sangar
#اللهم_ارزقنا_شهادت
"یابْنَ الصِّراطِ الْمُسْتَقيمِ"
راهیام کن به راهت...!
که هر چه راه غیر مقصدت بروم
بیراهه است ...
@sangar
#یابقیةاللہ(عج)
صد رکعت نماز بخون،
صد تا کار خوب انجام بده
ولی کسی نتونه باهات حرف بزنه و اخلاق نداشته باشی به هیچ دردی نمیخوره،
مومن باید شاد باشه ...
@sangar
#شهیدمحمدهادی_امینی
این را شنیدهای که
حضرت اميرالمؤمنين علیهالسلام
فرمود: " فَمَن یَمُت یَرَنی "
_ هرکسی بمیرد، من را میبیند!
ولی این را نشنیدهای که
فرمود:
هرکسی که من به او نگاه کنم،
جانش را با رضایت و رغبت
تقدیم میکند و به موت میرسد...
#فمنیمتیرنی
@sangar
حاجاسماعیلدولابی
و چه احساسِ
قشنگی است
که در آخر شب
یــادِ یک خـوب
تو را غرق تمنــا ســازد ...
@sangar
#اللهم_ارزقنا_شهادت
برادران!
تا آخرين قطره خون، با دشمنان اسلام بجنگيد.
نگذاريد كه برادرانتان در لبنان و فلسطين زير شكنجه و سلاحهای كشنده آمريكا، اسرائيل و ديگر ابرقدرتها قرار بگيرند.
برادران!
نگذاريد دشمنان در بين شما تفرقه ايجاد كنند، هميشه متحد باشيد ...
@sangar
#شهـــید_محسن_اسحاقی
#اللهم_ارزقنا_شهادت
آب باران رفته بود زیر گونی های برنج انبار. وقتی به آقا مهدی باکری خبر دادیم، نشست و شروع به گریه کرد. ازش پرسیدیم: اتفاقی افتاده؟ ایشان هم جواب داد: اگر من نیروی خوبی برای نگهبانی از انبار انتخاب کرده بودم، این اتفاق برای بیت المال نمی افتاد. الآن من مسئول این خسارت هستم و احساس گناه می کنم...
@sangar
#شهیدمهدی_باکری
وقتی در جمع فاطمیون قرار میگرفت،
یک به یک با نیروها روبوسی میکرد.
وقتی به او میگفتم:
حاجی نیازی به این کار نیست؛
حاج قاسم میگفت:
در بین بچهها شاید کسی از اولیای الهی باشد.
@sangar
✍🏻به روایت یک تن از فرماندهان ارشد فاطمیون
#شهیدحاج_قاسم_سلیمانی
میخواسٺ برود سرڪار
از پلههاے آپارتمان، تندتند پایین مےآمد!
آنقدر عجلہ داشٺ ڪه پلہ ها را دوتا یڪے رد مےڪرد! جلوے در خانه ڪه رسید،
بهش سلام ڪردم گفتم: آرامتر
فوقش یڪ دقیقه دیرتر میرسـے سرِڪارٺ!
سریع نشست روی موتور، روشن کرد و گفت
علیآقا! همین یڪ دقیقه یڪ دقیقهها
شهادٺ آدم را یڪ روز به یڪ روز به عقب مے اندازد!
@sangar
#شهید_محسݩ_حججے