eitaa logo
🌷سنگر عشق🌷
77 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
902 ویدیو
33 فایل
#معارف اسلامی و #رهبر انقلاب و #شهدا فضای مجازی و اینترنت برای شما سنگری از سنگر های جنگ امروز است . کپی آزاد با ذکر #صلوات مدیر https://eitaa.com/Shahed_zn
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆امام رضا عليه السلام : 🔸اَلتَّواضُعُ دَرَجاتٌ: مِنْها أَنْ يَعْرِفَ الْمَرْءُ قَدْرَ نَفْسِهِ فَيُنْزِلَها مَنْزِلَتَها بِقَلْبٍ سَليمٍ، لايُحِبُّ أَنْ يَأْتىَ إِلى أَحَدٍ إِلاّ مِثْلَ مايُؤْتى إِلَيْهِ، إِنْ رَأى سَيِّئَةً دَرَأَهابِالْحَسَنَةِ، كاظِمُ الْغَيْظِ عافٍ عَنِ النّاسِ، وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ؛ 📚[كافى، ج۲، ص۱۲۴، ح۱۳] 🔸تواضع درجاتى دارد: يكى از آنها اين است كه انسان اندازه خود را بشناسد و با طيب خاطر خود را در آن جايگاه قرار دهد، دوست داشته باشد با مردم همان گونه رفتار كندكه انتظار دارد با او رفتار كنند، اگر بدى ديد آن را با خوبى جواب دهد، خشم خود را فرو خورد و از مردم درگذرد، و خداوند نيكوكاران را دوست دارد.
21-SaharKhiz Mostafa(www.Rasekhoon.net).mp3
464.6K
بسم رب الشهداءوالصدیقین⚘ 📢بشنوید| 💠 خدا را فراموش نکنیم شهید مصطفی سحرخیز 🌹🇮🇷🌹
قبل از عملیات روی تپه ی کَفَر شمس داخل خیمه جمع شده بودیم. با دوستان مشغول صحبت بودیم قرار بود به دیرالعدس حمله کنیم، همون عملیات معروف که حاج قاسم گفت: برید داخل شهر به کمک خدا شهر خالیه! اما چون جاسوس های تکفیری بین ما نفوذ کرده بودن محل تجمع ما لو رفته و یه چند تایی خمپاره سر ما فرود اومد یکیشون از پشت به خیمه ما خورد، من جلو در خیمه بودم که موجش چند متر دورتر پرتم کرد. سید روح الله و چند نفر دیگه که داخل بودن مجروحیت شدیدی پیدا کردند. سریع رفتیم داخل خیمه و بچه ها رو به داخل نفر بر برای انتقال به بهداری، بردیم. که سید رو دیدم نمیتونست بلند شه دست و پام شل شد نمی تونستم کاری کنم. برادرِ سید سریع اومد دست و پای روح الله رو تکون داد. مشغول انجام کمک های اولیه شد، سید با لبخند ملیحی که داشت انگشت شصتش رو به علامت اینکه خوبم، نشون داد! همینجوری لبخند میزد که بلندش کردن و به بهداری انتقالش دادند. بعد از اون خبر نداشتم که چه اتفاقی برای روح الله افتاده! یک روز بعد ، عملیات شروع شد نزدیکای ظهر بود که تانکم رو با موشک زدن و زخمی شدم. به بیمارستان انتقالم دادند، دوستانی ک با سید زخمی شده بودند رو دیدم، ولی سید بین اونا نبود. با همون حالت از یکی از بچه ها پرسیدم: سید کجاست؟ سید کجاست؟ هیچکی جواب نداد، پرستار هم میگفت: آروم باش آروم باش منو به زور بردند و بستری کردند. آخر یکی از رفقا اومد و گفت: سید دوام نیاورد شهید شد! نامش ماندگار و راهش پر رهرو باد! 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
💖💐💕🔆 📚داستان واقعی و بسیار جذاب سی و چهارم باهاش حرف میزدم یه نیم ساعت یا چهل پنج دقیقه بعدش زینب اومد بلندم کرد پاشو بسه حنانه همون جا کنار مزارش نشستم گریه کردم دختری که را مرده می نامید و اونا را چهارتا استخوان میدونست و همش تمسخر میکرد حالا کاملا دیدگاهش عوض شده و شهید دستشو گرفته -میخام بمونم پیشش زینب زینب: حنانه میزنمتا -زینب از تنهایی خسته شدم ۲ ساله مامان و بابام ندیدم دلم تنگه آغوش بابامه ززززینب دلم میخاد مامان و بابام همقدمم باشن زینب :درست میشه عزیزم غصه نخور حسین آقا زینب رو صداش کرد زینب رفت و برگشت حنانه بهتره برگردیم تهران توکل بخدا و شهدا کن -باشه زینب همیشه همه جا توی ۲سال کنارم بود اما جای خالی خانواده کنارم معلوم بود برگشتیم خونه زینب رفت خونشون تا کلید در انداختم وارد خونه شدم بازم دلم گرفت و اشکام جاری شد رفتم تو اتاقم همون جوری با گریه خوابم برد .... ✍️با ادامه داستان همراه ما باشید ... : بانو....ش
ای هتاکان انسانیت و شرافت، و ای شکارکشان بی ارج و منزلت و ای انسان نماهای دوپا، سینه های ستبر و فراخ ما، آماج گلوله های سرخ شما باد.  چرا که هیچ مرگی را بالاتر و شهادت در این راه را برتر از آن نمی بینیم. 💠 ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا، بل احياء عند ربهم يرزقون البته مپنداريد كه شهيدان در راه خدا مرده اند بلكه زند ه اند به حيات ابدی و نزد خدا متنعم خواهند بود. (  آيه 169 – آل عمران)   🇮🇷🌹🇮🇷
با معرفت ها حاجت که نمیگیرن، میگن حتما صلاح نبوده... بی معرفت ها میرن دعوا که خدایا چرا...!! رفقا خدا ما رو بلده حتی بهتر از خودمون...!
💠 💠 امام علی(ع): «مَن أعظَمَكَ لإِكثارِكَ استَقَلَّكَ عِندَ إقلالِكَ» كسى كه تو را براى دارايى ات احترام كند، در هنگام نا داريت تو را خوار شمارَد. 📚 ميزان الحكمه ج8ص532
🔆امام باقر عليه السلام : 💠 ايّاكَ و الكَسَلَ و الضَّجَرَ فَإنَّهُما مِفتاحُ كُلِّ شَرٍّ ؛ 💠 از تنبلى و بـى حوصلگى بپـرهيز كه اين دو كليد هر بدى اند. 📚[تحف العقول ، ص 295]
🌷سنگر عشق🌷
💖💐💕🔆 #داستــان_دنبــــاله_دار📚داستان واقعی و بسیار جذاب#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا #قسمت_ سی و چهارم ب
💖💐💕🔆 📚داستان واقعی و بسیار جذاب سی و پنجم با صدای اذان از خواب پاشدم تواین یک سال بعد از اون که تو خواب بهم نماز را یاد داد به لطف خودش تمام نمازامو اول وقت میخونم نمازم ک تموم شد سلامو دادم بازم اشکام جاری شد خیلی شدید دلتنگ خانواده ام بودم بغل دست سجاده دراز کشیدم و پاهام تو شکم جمع کردم اشکام جاری شد نفهمیدم کی خوابم برد با صدای زنگ در از خواب پریدم حتما زینبه تنها کسی ک تو این دوسال بهم سر میزد همونجوری خواب آلود به سمت در رفتم اما از دیدن آدم پشت در خشکم زده بود اشکام دوباره صورتمو شست خدایا یعنی چیزی ک دارم میبینم واقعیت داره یا دارم خواب میبینم واقعا بود😍😊 بابا: نکنه جن دیدی نمیخای بذاری بیام تو -نه نه باورم نمیشه اینجایی بابا :اومدم دنبالت برگردی خونه با تمام اختلاف نظرهامون دیگه نمیخام ازم دور باشه باصدای آرومی گفتم :من بابا:سرکار خانم برو وسایلت جمع کن بریم خونه .... ✍️با ادامه داستان همراه ما باشید .... : بانو....ش
💖💐💕🔆 📚داستان واقعی و بسیار جذاب سی وششم برگشتم خونه اما چه برگشتنی انگار مسافرخونه رفته بودم خانوادمو فقط سر میز ناهار شام میدیدم اوناهم اصلا باهم حرف نمیزدن هرزمان دلم میگرفت میرفتم باهاشون حرف میزدم دلم باز میشد بعداز حادثه چشمم کلا کاراته گذاشتم کنار دوساله شدم واقعا خیلی وقتها حس میکنم تو آغوش خدا هستم بهمن ماه ۹۰ بود کم کم زمستون داشت جاش به بهار ۹۱میداد تو اتاقم روسریمو لبنانی بستم چادرمشکیمو سرم کردم از خونه خارج شدم به رسیدم درش باز کردم دیدم بچه ها دور جمع شدن ازش میخان دعاشون کنه و زینب حلالیت میخادـ....😳😳 من در حال تعجب : کجا ان شاالله زینب زینب:دارم ‌میرم جنوب و برگزاری نمایشگاه زینب خیلی حرفا زد ولی من فقط همین یه جمله را شنیدم دلم میخاست جای بودم💔💔 😔 از پایگاه مستقیم رفتم مزار شهدا و این بار مزاری که به یاد بود تا رسیدم اشکام جاری شد و گفتم و....... .... ✍️با ادامه داستان همراه ما باشید ... : بانو....ش
⚘بسم رب الشهداءوالصدیقین⚘ 💠این دنیا، دنیای آزمایش است و همه می‌دانید که هیچ کدام ماندگار نیستیم و همگی خواهیم رفت، فقط مواظب باشیم که پرونده ما سفید باشد. محمود ستوده 🇮🇷🌹🇮🇷
رفیق! حواست‌ بہ‌ جوونیت‌ باشه، نکنہ‌ پات‌ بلغزه قرار‌ه‌ با‌‌ این‌‌ پاھا‌‌ تو‌ گردان‌ صاحب‌الزمان‌‌ باشۍ! سلام عصر_تون شهدایی