🔻 #خاطرات_شهدا
🔅بچه ها میگفتند :
ما صبح ها کفش هایمان را واکس خورده میدیدیم و نمیدانستیم چه کسی واکس میزند .. ؟
🔅 بعدا فهمیدیم که وقتی نیروها خوابند واکس را بر میدارد و هر کفشی که نیاز به واکس داشته باشد ، را واکس میزند .
مشخص شد این فرد همان فرمانده ما شهید عبد الحسین برونسی بوده است .
🌷شهيد سردار عبدالحسين برونسی
اخلاص را از شهدا بیاموزیم
یاد شهدا با صلوات🌹
°• 🌾🕊✨
•° بہیاد دارمهروقتبیرونبودیم
اذانکہمےگفت،
همانجانزدیڪترینمسجد🕌
راپیدامےڪرد و مارامےبردنماز📿🤲🏻
یڪشب🌃جایےبودیمومسجدهمپیدانڪردیم
رفتدریکاتاقکدربیمارستان🏨تقاضاڪرد ڪہاجازهبدهنددوتایےنمازبخوانیم🌱
منهرموقعخستہبودم، مےگفتم
برومنماز رابخوانمراحتبشوم🤭
امامحمدحسینمواقعےڪہبہندرتمےشدڪہ
نتواندنمازاولوقتبخواند،
مےگفت: یڪڪماستراحتمےڪنم
تاسرحالنمازم را بخوانم.🥰
📢#بہنقلازهمسرشہید
#شہید_محمد_حسین_مرادے ♥️
#خاطرات_شہدا 🥀
🌷سنگر عشق🌷
نام : شهید سید حمید تقوی فر تولد : 6 / فروردین / 1338 محل تولد : اهواز شهادت : 6 / دی / 1393 محل شه
🌺🍂🍃🍃🍃🍃🍃🍂
🔹 🌺🌺 🔹 🍂 🔹 🌺
#خاطرات_شهدا🌺
✨سفــره تجملاتی
☘مریم قرار بود برای خرید به فروشگاه برود ، من ازش خواستم دو متر سفره برای استفاده جهت مهمان بخرد، آنروز حاج حمید با مهمان وارد خانه شد. بعد از اینکه غذا آماده شد، مشغول آماده سازی وسایل شدم، که حاج حمید به آشپزخانه آمد و گفت سفره رو بدید پهن کنم.
🔹مریم دخترم سفره طلایی رنگی رو که تازه خریده بود به دست حاج حمید داد. حاج حمید نگاهی به سفره ی طلایی رنگ انداخت و گفت باباجون چرا این سفره رو خریدی❓این سفره رنگش خیلی تجملاتی و اشرافی هستش.
🔹مریم در جواب حاج حمید گفت: بابا من اصلا به رنگش توجه نکردم، بلکه به جنسش که ضخیم بود توجه کرده بودم.
👈🏻حاج حمید ادامه داد که تجملات یواش یواش وارد زندگی آدم میشه، طوری که باعث میشه پا روی افراد ضعیف بذارید👉🏻
🔹من هم وقتی دیدم حاج حمید ناراحت شده، همون سفره ی قبلی رو به دستش دادم و هیچوقت از اون سفره استفاده نکردم.
✍🏻راوی: همسر شهید
#سیدحمید_تقوی_فر🌹