هدایت شده از سید محمد صالح هاشمی 🇵🇸🇮🇷
سلـــام
✍امیدوارم حال شما خوب باشد، چون با این حال بدی که دارم دوست ندارم کسی حالش بد باشد.
😞 شاید بیشتر از ۱۰ سال باشد که حالم اکثر اوقات خوب نیست.
💻 حالم از زمانی بد شد که پای کامپیوتر در خانه ی ما باز شد. البته اوایل خیلی خوشحال بودم و دائم با آن ور می رفتم ولی کم کم که پایم به اینترنت باز شد...
🌐کم کم که پای من به اینترنت باز شد...
🔻 بگذارید کمی مقدمه بچینم. نوجوانی بیشتر نبودم، بچه ی نسبتا مومنی بودم ولی نوپا بودم و ضعیف النفس. تک فرزند خانواده و اکثر اوقات تنها در خانه. همیشه شنیده بودم عرفای والا مقام که عمری را در عرفان سپری کرده بودند، برای اینکه به مرتبه های بالاتر برسند، معمولا با گناه میل به جنس مخالف امتحان می شوند اما خدایا من که عارف نبودم، من که به مقاماتی نرسیده بودم، من که نوجوانی معصوم و در اوج سن شهوت بودم...
😔چرا من با زیباترین زنان دنیا در خانه مان تنها شدم؟
🔻کم کم که با اینترنت آشنا شدم فهمیدم با یک جستجوی ساده می توانم ده ها و صدها زن زیبارو را در خانه ی خودمان ملاقات کنم، فهمیدم که می توانم هر کدام را که می خواهم برهنه ببینم و.... . اما خدایا من که چنین چیزی نخواسته بودم.
🔥به خدا قسم که هیچ وقت با قصد گناه کامپیوتر نخریده بودم ولی چه کنم که بیابان بود و تابستان و آب سرد و استسقا. هر بار که گناه می کردم آنقدر گریه و زاری می کردم که خدا می داند ولی هیچ وقت هم نمی توانستم از شر این گناه لعنتی خلاص شوم. مگر کار راحتی بود؟ به خدا که نبود.
🍁 زندگی ام با همین کثافات می گذشت تا اینکه در شهری دیگر دانشگاه قبول شدم و به آنجا رفتم.
☺️ چه قدر خوب بود که خوابگاه اینترنت نداشت. اکثر بچه های خوابگاه از مسئولین طلب اینترنت می کردند ولی من نمی خواستم. تازه داشتم نفس راحت می کشیدم که فشار بچه ها کار خودش را کرد و پای اینترنت به خوابگاه هم باز شد.
😠لعنتی. چه کار باید می کردم؟
🗣 خدایا چرا هر کجا از این لعنتی فرار می کنم، مرا رها نمی کند؟ خدایا به دادم برس.خدا به دادم نرسید و اوضاعم باز هم خراب شد.
بعد ها بدون اینکه بخواهم اینترنت سیمکارتم هم وصل شد و شد آنچه نباید می شد. ایرانسلم رو با یه همراه اول عوض کردم ولی اون هم بعد از مدتی وصل شد و من بعد ها گوشیم را عوض کردم تا قابلیت اتصال به اینترنت را نداشته باشد.
🔻دیگر جایی نبود که اینترنت نداشته باشد و من هر روز بیشتر در کثافات فرو می رفتم بدون اینکه بخواهم. اوایل بعد از گناه خیلی ناراحت می شدم ولی کم کم این لعنتی قلبم را سنگ تر کرد و ناراحتی ام را کمتر.
📚 درس های دانشگاهم به خاطر حال بدم پاس نمی شد، همه اذعان داشتند که من پر از استعدادهای مختلفم ولی در کثافت فرو رفته استعدادهایش شکوفا نمی شود. بارها از خدا طلب مرگ کردم اما بی فایده بود. آخرین بار که در محرم مرتکب این گناه لعنتی شدم، واقعا و از ته دل و با اصرا از خدا مرگم را خواستم، خدا می داند که خیلی اصرار کردم ولی بی فایده بود.
🔞بعد ها که در اینترنت جستجو کردم فهمیدم خیلی های دیگر هم به درد من مبتلا هستند ولی آن ها هم مثل من کاری از دستشان برنمی آمد.
😭ای لعنت به این زندگی. من از نوجوانی می خواستم راه خدا را پیش بگیرم اما چه به سرم آمد؟ من پر از استعداد بودم، استعدا هنری و فلسفی و مهندسی و... ولی چه به سرم آمد؟
⚜آقای مومن نسب! من این نامه را به شما نوشتم تا به مسئولینی که به آن ها دسترسی دارید ومتولی اینترنت هستید این پیام را از طرف من و هم دردهایم برسانید که به خدای احد و واحد از قصورهایشان به هر بهانه ای که دارند نخواهیم گذشت وسر پل صراط منتظرشان هستیم تا خداوند میان ما و آن ها حسابرسی کند.
💠بیچاره نوجوان هایی که از اوایل دوران نوجوانی شان در دستانشان یک گوشی پیشرفته با اینترنت پرسرعت دارند و نمی دانند چه عاقبتی پیش رویشان است. خدا لعنت کند کسانی که بدون ملاحظه این شرایط را برای آن ها فراهم کرده اند.
📆الان یک سال از دوران دانشگاه من می گذرد ومن هر روز حالم بدتر می شود، امیدوارم شما حالتان خوب باشد و بتوانید با این روند بد مقابله کنید.
😓راستی خیلی دعا کنید که زودتر بمیرم چون خیلی خسته شده ام.
التماس دعای زیاد.
یاعلی علیه السلام
این داستان #فوق_العاده است ارزشش روداره که چندثانیه وقتت رو براخوندنش بذاری
#سواد_فضای_مجازی و #سواد_رسانه_ای
#داسـتـانِ_کوتاه دیگه هم براخوندن داریم @repentance یه سری بزنید
هدایت شده از 🇮🇷 مجموعهی فرهنگی سنگر 🇮🇷
#داستان_کوتاه
روزی مردی از کنار جنگلی می گذشت مرد دیگری را دید که با اره ای کند به سختی مشغول بریدن شاخه های درختان است .پرسید ای مرد چرا اره ات را تیز نمی کنی تا سریعتر شاخه ها را ببری . مرد گفت وقت ندارم باید هیزم ها را تحویل دهم کارم خیلی زیاد است و حتی گاه شب ها هم کار میکنم تا سفارش ها را به موقع برسانم . دیگر وقتی برای تیز کردن اره نمی ماند .
👈مرد داستان ما اگر گاهی می ایستاد و وقتی برای تیز کردن اره می گذاشت شاید دیگر با کمبود وقت مواجه نمی شد چون بدون شک با اره کند نمی توان سریع و موثر کار کرد .
💠🌸🍃🌺🍃🌸💠
💠رمز سعادت ملت ما در این است که در این گسترهی وسیع، هم دولت و هم ملت، بر این تولید همت بگماریم. این تأمین کنندهی امنیت ملی و اقتدار و پیشرفت کشور است؛ این یک جهاد است. ۱۳۸۵/۰۱/۰۱
☀️#امام_خامنهای(مدظلهالعالی)
—————————
🇮🇷@SANGAR_1🇮🇷
🇮🇷@SANGAR_5🇮🇷