#معرفیشهید
شهید ناجا: پلیسافتخاری محمدحسیندهقانی
تاریخ تولد: ۱۳۶۸/۶/۱۲
محل تولد: شیراز
تاریخ شهادت: ۱۴۰۰/۱/۱۵
محل شهادت: شیراز
نحوه شهادت: تصادفعمدی قاچاقچیان موادمخدر
محل مزار شهید: گلزارشهدای دارالرحمه شیراز
شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
سهم شما ۵ صلوات🌼
🌸' ⸤@sangareshohadaa⸣✿⠕
سوریه که میرفت ،
همیشه ساکِ سفرش را همسرش میبست !
تو آخرین سفر به همسرش گفتهبود
که ساک را خودش میخواهد ببندد ..
ساک را سبک بسته بود و حتی
قرصهایی را که بخاطر دندان دردش ،
همیشه همراه داشت ، تو ساک نگذاشته بود !
میگفت : پرسیدم قرصها را نمیبری ؟!
گفت : ایندفعه دیگر لازم ندارم ..((:
#شهید_محمودرضا_بیضایی🌱
•🌸' ⸤@sangareshohadaa⸣✿⠕
مشهدےهاےڪانال
رفقایےڪهالانتوحرم
امامرضا(؏)هستن
یاد،دلهمسنگرےهاے
ڪانالتواینروزاهمباشید💔
ولی اگه به دل ما بود
که باس امشب و
مشهد،حرم
تو اون حجره رو به روی گنبد
داخل صحن گوهرشاد
یا نه تو اون حجره گوشه صحن انقلاب
هی از ما نگاه و نگاه و نگاه
یه دفعه یکی از رفقا بگه:(
ببخش بابا رضا
خب چشم گریان تار میبیند ببخش
هی بخوایم بگیم دل بی صاحابمون چی میخواد ولی نشه که بگیم
عاخه چی بگیم؟!
بگیم کی زده شیشه دلمونو شکسته؟!
هعی آقا:)
تهشم موقع خدافظی بگیم خودت که جریان و میدونی،!
ولی الآن
کنج اتاق
مچاله شده
غرق گریه
عاخه مگه ما بدا دل نداریم؟!💔
شب 8 رمضان 97 - زمینه - از در این خونه بوده اینهمه بها گرفتن_۲۰۲۱_۱۰_۰۷_۰۷_۴۸_۲۳_۴۸۶.mp3
6.52M
یادمنمیرھحاجتمودادے:)💔
#آقحسینطاهرے
˼سنگرشھدا˹
🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🌸🍃 🌸 #رمان_تلالو_ابراهیم 🌱 #پارتیازدهم 📚 - هانیه : یک رستوران قرق کرده بودم کلی هم سف
🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🌸🍃
🌸
#رمان_تلالو_ابراهیم 🌿
#پارتدوازدهم📚
- مادر هانیه( حورا) :
خیلی وقت بود که ناظر اعمال هانیه بودم
شب ها باهایش صحبت میکردم اما هیچ وقت به حرف هایم گوش نمیداد😔
چندباری با روانشناس و مشاور خانواده صحبت کرده بودم
و هربار راهکار های متفاوت پیش پایم گذاشته بودند
اما این راهکار ها روی هانیه جواب نمیداد!
حتی یک بار گفتم ما شفا هانیه را بعد از خدا از حضرت زینب گرفتیم
از حضرت کمک خواستم و بااو صحبت کردم
اورا به چالش کشیدم تا فکر کند
فکر کند و از خودش سوال بکند ایا کار من درست است؟
اما فقط با گفتن : بیخیال من باشید
به همه حرف هایم پایان میداد!
از همه جالبتر اینکه پدرش میدید هانیه به چه روزی افتاده و او را تشویق میکرد 🤯'
گه گاهی با علی حرف میزدم و به او میگفتم:
هرچه ما بیخیال تر باشیم.....
کوچه و بازار دخترکمان را به خود جذب میکند😣
اما کو گوش شنوا؟؟!
تا اینکه یک روز علی و هانیه دیروقت به خانه امدند . . .
----
هرمادری مسلما نگران میشد
از علی علتش را پرسیدم؟! گفت :
- چرا انقدر نگرانی خانوم؟! چیزی نشده که "هرچه بیشتر بخواهی مثلا مراقبت بکنی آزرده تر میشوی
هانیه زنگ زد گفت گشت مارا گرفته
من هم رفتم دخترم را اوردم
همین🤷♂
گفتم :
+ علی کسی غیر هانیه هم بود؟
هانیه چرا باید به بگه " مارو گرفتن"
مگه چند نفر بودن؟!
- باعصبانیت گفتم : هانیه و ساشا
یه پسر خیلی خوب و درشأن خانواده ما
بهتر که هانیه به خانواده ما رفت
وگرنه میخواست مثل تو کورکورانه رفتار بکند!
----
نمیتوانستم قبول بکنم که هانیه با یک پسر دوست شده باشد. . .🚶♀
دائم خودمو سرزنش میکردم که شاید ما کم گذاشتیم
هانیه رفته و از کس دیگری کسب محبت میکند😕🙂!
نمیدانم چطور آن شب صبح شد!
و حتی نمیدانم کی خوابیدند'
نویسنده ✍ : #الفنـور_هانیهبانــو
اقاحرفۍسخنۍانتقادۍهرچۍ . . .🌸'!
-https://harfeto.timefriend.net/16411609337561
جوابهاتون
➺@gordann313
-درخدمتیم🌼'!
#معرفیشهید
شهید ناجا: مالک رسولینیک
تاریخ تولد: ۱۳۶۷/۶/۱
محل تولد: الهایی،خوزستان
تاریخ شهادت: ۱۴۰۰/۵/۲۷
محل شهادت: بیمارستان گلستان اهواز
نحوه شهادت: درگیری با معاندیننظام درجریان تنشآبی خوزستان
محل مزار شهید: گلزارشهدای الهایی
شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
سهم شما ۵ صلوات🌿
🌸' ⸤@sangareshohadaa⸣✿⠕
#صرفاجهتاطلاع . .
توقعات از دخترے ڪه باهاشی رو جورے تنظیم ڪن ڪه اگہ ڪسی بہ خواهرت همین چیزا رو گفت ..
#رگغیـرتتبادنڪنہ!
🕳' ⸤@sangareshohadaa⸣✿⠕