eitaa logo
سنگر شهدا
2.5هزار دنبال‌کننده
99.2هزار عکس
7.8هزار ویدیو
94 فایل
یادوخاطره شهدا ورزمندگان دفاع مقدس ارتباط با ما https://eitaa.com/Madizadha
مشاهده در ایتا
دانلود
1️⃣ سالروز عروج ملکوتی شهید علی آرایی نام پدر : رمضانعلی نام مادر: صفیه فتح ا... پور طوری تاریخ تولد :1338/04/18 تاریخ شهادت : 1359/10/16 یگان : تیپ 3 زرهی همدان نوع عضویت : ارتش - سرباز محل شهادت : سوسنگرد ❤️ جاویدالاثر ❤️ ❤️مادر است دیگر و هنوز هم انتظار فرزند شهیدش را میکشد هر وقت خبر دار میشود که گمنام میاورند در مراسم حضور پیدا میکند عکس پسر را همراه با خود دارد و سراغ علی آقا "پسرش " را میگیرد تعریف میکرد تنها که متعلق به علی آقا پیش خودش نگه داشته قرآن و نهج البلاغه ای است که بالای طاقچه اطاق خانه شان از ان نگهداری میکند. هم خانه ی با صفا و هم صاحبخانه ای باصفا در ابتدای روستای سرسبز سفیدطور ، مادری است که 40 سال منتظر نشانی از میباشد.یاد دوران تحصیل فرزندش و از اینکه غذا درست می کرد و از روستا برای فرزندش به بابل می آورد بهتر است آن خاطرات را در پیام بعدی یکبار دیگر مرور کنیم . ✍ حسن مهدی زاده @sangareshohadababol
سنگر شهدا
‍ روایتی از شهید علی آرایی " آرشیو کانال سنگر شهدا" 🌴روایت از اتفاقی که 4سال قبل در مراسم بزرگداشت ازاد سازی سوسنگرد افتاد.🌴 ✳️  در حین برگزاری آئین بزرگداشت روز آزاد سازی سوسنگرد درخواست یک مادر شهید از سخنران مراسم که از یادگاران هشت سال دفاع مقدس بود، حزن و اندوهی خاص به حاضران بخشید. مادری از بین جمعیت عبدالله ابراهیمی جانباز 70درصد و معاون عمرانی دانشگاه آزاد ساری را  به زبان محلی  مورد خطاب قرار داد و گفت: « علی آرایی ره ندی؟ اول جنگ بورده و همون اول مفقود بیّه!» «علی آرایی را ندیدی؟ اول جنگ رفته و همون اول مفقود شده» این مادر شهید از سخنران و راوی مراسم پاسخ شنید:«آن روزها سنم کم بود و هر یک از قسمت های شهر در دست بچه ها بود نتوانست کمکی به این مادر چشم انتظار کند» پایان مراسم به سراغ این مادر رفتیم. وی که خود را صفیه فتح الله پور معرفی کرد در خصوص فرزندش"علی" گفت: دیپلم را که گرفت به جبهه رفت.علی بچه ی اولم بود و چقدر با نماز و با خدا بود. این مادر دل سوخته وقتی خاطرات پسرش علی را تعریف می کرد کوهی از مشکلات و گرفتاری هایی که برای بزرگ کردن وتحصیل فرزندانش  داشت را به خاطر آورد. به خاطر داشت که  وقتی علی در شهر درس می خواند از روستای "سفیدتور بندپی بابل" آش درست می کرد و پیاده به شهر می آمد تا مبادا فرزندش گرسنه بماند. می گفت، با چه بدبختی بچه بزرگ کردم و هنوز بعد 33سال  چشم به راه آمدن فرزندم هستم. وی از روزی که علی به جبهه رفت  برای ما گفت، روزی که پسرش همه ی دوستان و آشنایان را برای خداحافظی دعوت کرد. ✳️  مادر علی از گریه های علی  و ورود امام(ره) به ایران هم گفت، روزی که پسرش "علی" رادیو ی همسایه را به امانت گرفت تا در جریان کامل سفر امام باشد و چقدر علی اشک شوق ریخت. وی از همسر بیمارش می گوید، همسری که 10سالی است بیمار است و دوسالی است زمین گیر شد. خانم فتح الله پور می گوید: همسرم حاضر نبود که از بنیاد شهید حقوق بگیریم اعتقاد داشت پسرمان شهید شده و نباید پول بگیریم بالاخره بعد از سال ها تحت پوشش بنیاد شهید قرار گرفتیم. وی بیان داشت: پسرم من را خواب نما کرد که به مادرم بگویید چکمه ام را دفن کند، لباس هایش را در مکه طواف دادم و با چکمه هایش دفن کردم. 🌹این مادر چشم به راه فرزند در پایان افزود: هنوز بعد از گذشت 33 سال نشانه ای از فرزندم پیدا نشده، به هرکجا که میروم از هرکس که سراغ فرزندم را می گیرم کسی خبر ندارد. ✍️این روایت مربوط به نه سال قبل بوده و حاج رمضانعلی آرایی پدر بزرگوار شهید علی آرایی که 17سال بیمار و 6 سال یکجا دراز کشیده بود اوائل دی ماه سال 1396 به فرزند شهیدش پیوست روحشان شاد 🌺 ✍ حسن مهدی زاده @sangareshohadababol
2️⃣ سالروز عروج آسمانی شهید علی تقی پور زوارده ای نام پدر : جعفرقلی نام مادر : گل لاله رضازاده تاریخ تولد :1344/7/7 تاریخ شهادت : 1364/10/16 محل تولد: زوارده یگان : لشگر 16 زرهی قزوین رسته : مخابرات محل شهادت : عراق ❤️جاویدالاثر ❤️ @sangareshohadababol
3️⃣سالروز عروج ملکوتی شهید شمس الدین ذاکرگتابی نام پدر :شیخ تقی نام مادر: مولود سلمانپور تاریخ تولد :1339/01/12 تاریخ شهادت : 1361/10/16 محل شهادت : چنانه گلزار : بالا گتاب بابل 🌺مقلد امام خمینی بودن و عمل به وظیفه شرعی،حکمی جدا از مسلمان بودن نیست. واضح تر بگویم; مسئولیت مسلمان است او را به صحنه های حق و باطل می کشاندتا دفاع کندازحق و بر آنکس که بر او ظلم روا شد و اگر این نبود،حسین (ع) در صحرای کربلا با 72تن ازیارانش چنان شور اسلامی و انقلابی به پا نمی کردو اینگونه است که تا دنیا دنیاست،صدای الله اکبرش درگوش ما شیعیان زمزمه می کند. 🌷ای کسانیکه درمکتب محمد(ص) درس خواندیدو ای کسانیکه مردی همچون علی (ع)،دلاور زمین و آسمان معلمتان بود! بتازیدبرقبیله کافران و منافقان. آن کیست که لبیک یا حسین نگویدو برای ویران کردن کاخ بتان به پیش نتازد؟ وآن چه کس است که به قرآن حسین (ع) دربالای نیزه گوش فرا ندهد؟ ننگ و نفرت بریزید و فرزند خلفش صدام، و ننگ و نفرت بر آنان که با حیله و تزویر و ریا برای سرنگون کردن انقلاب حسین که در این عصر به رهبری امام خمینی به وقوع پیوست تلاش می کنند.لعنت خدابر اینان باد. @sangareshohadababol
4️⃣سالروز عروج آسمانی شهیدسید علی اکبر ربیع نام پدر: سید احمد نام مادر : سکینه شاهوردی تاریخ تولد :1339/10/01 تاریخ شهادت : 1359/10/16 محل شهادت : گیلانغرب ❤️ جاویدالاثر ❤️ 😔نجوای مادرانه و تماشا کردن تصویر فرزند سیدعلی اکبر ربیع که بیش از 40 سال منتظر نشانی از فرزند شهیدش میباشد. امروز سالگرد چهار شهید از شهرستان بابل بوده که سه شهید عزیزمان بی پیکر و جاویدالاثر هستند شادی روحشان هدیه کنیم ذکر صلوات🌺 @sangareshohadababol
🌹مراسم هفتگی پرفیض زیارت آل یاسین 🌹 با یاد شهیدان این هفته گرامیداشت قیام خونین مردم قم سال ۱۳۵۶ 🌹روحانی شهید علی اصغر ناصری 🌹جانباز شهید مهدی ،پور مهدی 🌹شهید علی قاسم زاده 🌹 شهید حسن گرجیان 🌹شهید عزت الله قلی پور 🌹شهید چنگیز قلی پور 🔹با سخنرانی:حجت الاسلام والمسلمین محرابیان 🔸بانوای: ذاکر اهلبیت عصمت و طهارت حاج محمد قانعی 🔹زمان:سه شنبه ۱۴۰۳/۱۰/۱۸بعد از نماز مغرب و عشاء 🔸مکان :مسجد جامع امیرکلا 🌹 موسسه فرهنگی ایثار_ مسجد جامع امیرکلا با عنایت شهدا شما نیز به این مهمانی دعوت شده اید🌹 لینک اطلاع رسانی مراسمات هفتگی آل یاسین: ‹@isar_Amirkala@sangareshohadababol
یادواره شهدای روستای پایین میرکلا پنجشنبه ۲۰ دی پس از نماز مغرب و عشا بصرف شام سخنران:حجه الاسلام دکتر نبویان نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی وعضو کمیسیون امنیت ملی @sangareshohadababol
سالروز عروج ملکوتی شهید والامقام سید محمدحسین علم الهدی و یارانش یاد شهدای عملیات نصر و مدافعین شهر مظلوم هویزه هدیه کنیم نثار روح بلندشان با ذکر صلوات🌺 @sangareshohadababol
🌷نحوه شهادت شهید علم الهدی نبرد تن با تانک 🌴صدای آن طرف جاده به گوش می رسید. لحظه ای متوقف نمی شد. راه افتادیم، با اینکه می دانستیم امید برگشت نیست، ولی رساندن «آر. پی. جی» به «علم الهدی» ما را مصمم به پیش می برد. به جاده که رسیدیم، توانستیم را ببینیم. به جز چند تایی که در حال سوختن بودند، بقیه غرش کنان به پیش می تاختند. چشمم به حسین (علم الهدی) که افتاد، خستگی از تنم در آمد. آر. پی. جی بر دوشش بود و پشت خاکریز دراز کشیده بود. 🔹در امتداد خاکریز غیر از حسین حدود ده نفر دیگر هنوز زنده بودند واز همه گروه همین ده نفر مانده بودند. حتی یک جسد بر زمین نمانده بود. پیدا بود که بچه ها با گلوله مستقیم تانک ها از پای در آمده بودند. تانک های سالم از کنار تانک های سوخته عبور می کردند و به طرف خاکریز علم الهدی پیش می آمدند. حسین و افرادش هیچ عکس العملی نشان نمی دادند. «روز علی» که حسابی نگران شده بود، آر. پی. جی را از من گرفت و به تانک ها نشانه رفت. دست روز علی را نگه داشتم و گفتم: کمی دیگر صبر کن، شاید بچه ها برنامه ای داشته باشند و او پذیرفت. 🔹 به حدود پنجاه متری خاکریز رسیده بودند که یکباره حسین از جا بلند شده و نزدیک ترین تانک را نشانه گرفت. درست به وسط تانک خورد و آن را به آتش کشید. غیر از دو نفر دیگر که آر. پی. جی داشتند، دو تانک دیگر را نشانه رفتند و هر دو را به آتش کشیدند. بقیه تانک ها سر جایشان ایستادند و ناگهان را به گلوله بستند. خاکریز یکپارچه دود شد و بعید بود کسی سالم مانده باشد. 🔸روز علی بلند شد و نزدیک ترین تانک را نشانه رفت و با اینکه فاصله کم بود، تانک را از کار انداخت. قامت حسین دوباره از میان دود و گرد غبار پشت پیدا شد و یک تانک دیگر با حسین به آتش کشیده شد. پیدا بود که از همه افراد گروه فقط روز علی و حسین زنده مانده اند. حسین از جا کنده شد و خود را به خاکریز دیگر رساند. تانک ها هنوز ما را ندیده بودند. پیشروی تانک ها دوباره شروع شد. پشت خاکریز خوابیده بود. تانک به چند متری خاکریز که رسید، حسین گلوله اش را شلیک کرد. دود غلیظی از تانک بلند شد. تانک دیگری با شروع به پیشروی کرد. 🔹علی که آر. پی. جی را آماده کرده بود، از خاکریز بالا رفت و آن را هدف قرار داد. تانک به آتش کشیده شد و چهار تانک دیگر به ده متری حسین رسیده بودند. حسین از جا بلند شد و آخرین گلوله را رهاکرد. سه تانک باقیمانده در یک زمان به طرف حسین کردند. گلوله ها خاکریزش را به هوا بردند. گردو خاک کمی فرو نشست، توانستیم اول آر. پی. جی و سپس حسین را ببینیم. جسد حسین پشت افتاده بود و صورتش را پوشانده بود. یکی از تانک ها به چند متری حسین رسیده بود و می رفت که از روی پیکر حسین عبور کند. @sangareshohadababol
✍️شب عملیات در خواست آب ڪرد می خواست‌ غسل شهادت بڪنه. اما آب به اندازه ڪافی نداشتیم. گفت، به اندازه شستن سرم آب بدید گفتم فردا عملیاته دوباره کثیف میشی... مگه میخوای بری تهران؟! گفت : نه! فردا میخوام به ملاقات خدا بروم ... خاطره ایی از شهید محمد حسین علم الهدی راوی یکی از همسنگرانش شهید سید محمدحسین علم الهدی ،سن 15 سالگی در زندان ساواک به جرم فعالیتهای سیاسی @sangareshohadababol
🌹بخشی از وصیت نامه شهیدمظلوم سید حسین علم الهدی ✍️🌷من در . دراین خانه محقّر. در این خانه فریاد و سکوت، فریاد عشق و سکوت، در این سرد و گرم، سردی زمستان و گرمای خون، در این خانه ساکن و پرجوش و خروش. سکون در کنار و هیجان قلب و شور شهادت، خانه نمناک و شیرین، کوچکی قبر و عظمت آسمان. امشب پاس دارم. ساعت 1:39 چه شب ! چه شب با شکوهی است! من به یاد انس علی ابن ابیطالب با تاریکی شب و تنهایی او می افتم. او با این آسمان پرستاره سخن می گفت. سر در چاه می کرد و می گریست. در همین تاریکی شب علی برمی خاست و به نخلستان می رفت. فاطمه وضو میگرفت، پیامبر به سجده می رفت و حسن و حسین به عبادت میپرداختند. این خانه کوچک است،این سنگر، این گودی در دل زمین، این گونی های بر هم تکیه داده شده پر از حرف است، فریاد است، غوغاست. .. پر محبت اصغر و حرف زدن آرام رضا و خوش زبانی منصور؛ بغض گلویم را گرفته، قطرات اشکم هدیه تان باد. تنهایی عمیق ترین لحظات زندگی یک انسان است. 🕌🌷 این خانه کوچک را برای من مبارک گردان؛ در این چند روز با خاک انس گرفتهام، بوی خاک گرفته ام. حال می فهمم که علی ابن ابیطالب چگونه میفرماید: سجده های نماز، حرکت اوّل خم شدن روی مهر، این معنا را میدهد که خاک بودهایم، حرکت دوّم این معنا را دارد که از خاک برخاسته ایم، شدیم. حرکت سوّم رفتن دوباره به خاک به این معناست که دوباره به خاک برمیگردیم مرگ. و حرکت چهارم به این معناست که دوباره زنده می شویم. حیات قیامت 🔹امّا در این در کنار این خاکیم و خاک است. درون سنگر با خود سخن می گویم. راستی چه خوب است از این فرصت استفاده کنم و با قرآن آشنا شوم. ایات خدا را بخوانم و بعد حفظ کنم و سپس زمزمه کنم و بعد شعار زندگی کنم. باشد تا این دل پر هیجان و طپش را آرامش دهد. و بعد با این برای خود توشه سازم و توشه را راهی سفرم گردانم و در انتظار شهادت بمانم و بمانم. 🔹آیات جهاد را، ، تقوی، ایمان، ایثار، اخلاص، عمل صالح. ..همه را پیدا کنم و سنگر کلاس درسم باشد و ملاقتم با خدا شود. سنگرم محرابم گردد. سنگرم خانه امیدم شود و قبله دوّمم گردد. از فردا حتما بیشتر قرآن خواهم خواند. 🔹در این خانه کوچک که انتخاب کردم، روزها لحظات به گونه ای می گذرد و شب ها به گونه ای دیگر، روزها در تنهایی با خود سخن می گویم و با دوستانم، در جمع در لحظاتی که را بر دوش دارم به فکر می افتم؛ به فکر دست ابوذر می افتم و دست پر توان او. ... خدایا این اسلحه را در دست من به سرنوشت آن نزدیک بگردان. گاهی این تصوّر غلط به ذهنم میاید که در یک تکرار به سر میبرم. یکنواختی و عادت را احساس میکنم. 🌺امّا زندگی در این خانه کوچک که یک قلب است؛ یک دل خاکی است در زمین خدا، در متن پاکی نمیتواند تکرار پذیر باشد؛ زیراکه لحظاتی با خدا سخن می گویم و ساعاتی را با شهدا و زمانی به خود می اندیشم و زمانی به خمینی روح خدا و به فضای پر غوغای راهپیمایی ها و زمانی لحظهای هم.. . آری. .. تنهایی است الهی و در تنهایی می توان به خدا رسید. روزها به فکر سربازان و حماسه های آنها می افتم: جنگ بدر، غزوه احد، غزوه خندق، خیبر،تبوک و....آنها چگونه کردند و ما چگونه می توانیم به آنها نزدیک شویم. در این اندیشه ام که درباره یاران پیامبر سخن می گوید: مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلیَ الْکُفّارِ.. ❤️شهید علم الهدی به قلم مجاهد حسینی❤️ @sangareshohadababol