eitaa logo
سنگر شهدا
2.5هزار دنبال‌کننده
101.9هزار عکس
8.2هزار ویدیو
98 فایل
یادوخاطره شهدا ورزمندگان دفاع مقدس ارتباط با ما https://eitaa.com/Madizadha
مشاهده در ایتا
دانلود
کاش می‌شد بچه‌ها را جمع کرد سنگر آن روزها را گرم کرد کاش می‌شد بار دیگر جبهه رفت جنگ عشقی کرد و تیری خورد و رفت . 📷 از نادر خدائی ( اهل ) که در تنگه ی ابوقریب مورخه‌ی ( ۱۵ ۱۳۶۳) رسید @sangareshohadababol
21.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴 باز هم شلمچه ... باز هم کربلا ... این بار کربلای پنج... . 📆 ۱۹ ماه غرور آفرین ۵ .🎥 ۱۳۶۵_خط مقدم عملیات کربلای پنج.رزمندگان لشکر ویژه ۲۵ ....🇮🇷🌷 . 💠 @hafttapeh @sangareshohadababol
👨‍💼 . 💢 جثه‌ی کوچیکی داشت. بهش میگفتن چریک کوچولو. عبدالعلی یک بار تو مهران ترکش به سر و دست و پاش اصابت کرد و مجروح شد. نهایتا در ۱۹ دی ۱۳۶۵ عملیات کربلای پنج شلمچه بشهادت رسید و ۹ سال بعد ( ۱۳۷۴) پیکرش به آغوش خانواده بازگشت. . 🌷 روح عبدالعلی حسنی ( از ) ... . 💠 @hafttapeh @sangareshohadababol
▫️ . 💢دوتا بودند تو لشکر ویژه ۲۵ کربلا اهل قائم شهر ، محمدرضا و سعید ، محمدرضا ۱۶ سالگی تو منطقه سال ۱۳۶۱ و سعید چهار سال بعد ( دی ماه ۱۳۶۵) در سن هجده سالگی تو بشهادت رسید.امروز هم سالگرد آقا سعیدشونه ... . ▪️یادمه چند سال پیش رفته بودم پیش مادر بی باک ؛ میگفت هر دو پسرم و خودم گذاشتم تو قبر ...فدای صبر مادران ... . 💠 @hafttapeh @sangareshohadababol
6.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 انتشار نخستین‌بار 📹 👆 مکالمه بیسیم حاج قاسم سلیمانی و محسن رضایی (فرمانده سپاه) در آغاز عملیات کربلای ۵ 🌴 کانال "دفاع مقدس @sangareshohadababol
17.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلم / عملیات کربلای ۵ به روایت حاج‌ قاسم سلیمانی(فرمانده لشگر ثارالله -ع- کرمان: 🎙روز سوم بود، روز سختی بود، رزمندگان تحت فشار شدیدی بودند و پاتک سنگین و مداومی از صبح زود شروع کردند تا ساعت دو، یا سه بود که داشتند خطوط ما را تصرف می‌کردند. احساس می‌کردیم کار تمام است. دو تانک ما در برابر ۵۰۰ تانک دشمن بود. آنچه مهم است مردم بدانند و برای آینده الگوپذیر هست، که چگونه ما با این حجم امکانات و آتش‌ها مقاومت کردیم.... دوران جنگ تحمیلی ⌛️ ۱۹ دیماه ۱۳۶۵ --- آغاز عملیات ظفرمند کربلایی ۵ این عملیات دشوار و سرنوشت ساز در منطقه‌ شلمچه‌ وشرق بصره‌ انجام گرفت و بیش از ۲ ماه بطول انجامید 🇮🇷 @sangareshohadababol
5.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴 ۱۹ دی ماه ۱۳۶۵ - سالروز عملیات کربلای ۵ در منطقه‌ شلمچه‌ وشرق بصره‌ که بیش از ۲ ماه بطول انجامید 🎥 فیلم| اعلام رمز عملیات کربلای۵ توسط محمدنبی رودکی فرمانده لشکر۱۹ فجر شیراز - زمستان ۶۵ اینجا بیت الشهداست..👇 🌴 کانال "دفاع مقدس @sangareshohadababol
⌛️ ۱۹ دی -- سالروز عملیات سرنوشت ساز کربلای ۵ 💠 از جمله بزرگترین عملیات‌های رزمندگان اسلام در دوران 🔹که در منطقه‌ شلمچه‌ و شرق بصره‌ در سال ۱۳۶۵ انجام گرفت و بیش از دو ماه ادامه داشت.... دوران جنگ تحمیلی 🌴 @sangareshohadababol
👆نمونه ای از موانع، استحکامات، میدان های مین و سیم‌خاردار دشمن در عملیات کربلای۵ که به منطور جلوگیری از پیشرفت نیروهای ایران بکار گرفته شده بود @sangareshohadababol
💢 به مناسبت ۱۹ دی ماه سال روز حماسهٔ عملیات کربلای ۵ 🔸 زمزمه‌های عشق در شط اروند 🌷🌷 عملیات کربلای ۵، حکایتی است از شور و شوقی که به وسعت آسمان‌های بی‌کرانهٔ کربلا در قلب مردان ایران شعله کشید. شبی تاریک و پر از راز، در شط خونین اروند، گام‌های مردانی برداشته شد که ایمانشان، چراغ راه‌شان بود. در آن شب‌ها، زمین زیر پایشان می‌لرزید و آب‌های اروند، گویی نوحه‌سرایان شهادتشان بودند. نخل‌های بی‌سر شاهدی شدند بر ارادهٔ مردانی که دل از خاک کنده بودند و به افلاک می‌نگریستند. کربلای ۵ تنها یک عملیات نظامی نبود، بلکه صحنه‌ای بود از عاشورای دوباره. هر خاکریزی، کربلا بود و هر رزمنده‌ای، حسینی که آمادهٔ فدای جانش در راه خدا بود. در شوری که از انفجار گلوله‌ها و زمزمهٔ ذکرهای شبانه برمی‌خاست، نغمه‌ای از جنس یقین جاری بود. گویی فرشتگان در کنارشان قدم می‌زدند و آسمان، باران ستاره بر آنان می‌بارید. عملیات کربلای ۵، همان حماسه‌ای است که در دل تاریخ جاودانه شد. حماسه‌ای که از خون شهیدانش، درخت سبز ایثار و مقاومت ریشه گرفت و به نسل‌های آینده آموخت که ایمان و اراده، سدهای محال را درهم می‌شکند. ایستاده بر جاده‌های شلمچه، نسیمی که از اروند برمی‌خیزد، هنوز بوی عطر آن شب‌های بی‌تکرار را به ارمغان می‌آورد؛ شب‌هایی که زمینیان، زمزمه‌های آسمانی را شنیدند و عشق، در بلندای تاریخ ماندگار شد. @sangareshohadababol
▫️پیش از عملیات کربلای 5 بود. قرار شد با حاج اسکندر برای آوردن وسائل آبی و غواصی به تهران برویم. در بین راه حاج اسکندر گفت: اول بریم شیراز تا خانواده ام را ببینم! در بین راه گفت: بصیری من همه چیزهایم را آماده کرده ام، شما آماده نشدید! با تعجب گفتم: نه! برای چی آماده بشم! ادامه داد، من می روم شیراز که آماده آماده شوم. رفتیم شیراز و کوار. وقتی از شیراز به سمت تهران حرکت کردیم. گفت: من دیگر واقعاً آماده، شدم! من که منظورش را از آماده شدن نمی فهمیدم، ادامه داد: یک اورکت سپاه دست پدرم بود، رفتم بازار یک اورکت خریدم به او دادم و اورکت سپاه را خودم پوشیدم. وصیت کردم زمینی که دارم، کوره آجرپزی ام و مقدار پولی را که دارم بین فرزندانم تقسیم کنند. شما چه کار کردید، آماده نشدید! حرف هایش را نمی فهمیدم، اما دلم به شور افتاده بود، کلامش بوی رفتن می داد. تهران که بودیم هرچه پول برایش باقی مانده بود داد لباس برای بچه هایش. گفت: بصیری هرچه پول داشتم را خرج بچه هایم کردم، دیگر چیزی ندارم! در مسیر چشمم افتاد به یک اسلحه کلاش و تعدادی فشنگ که در ماشینش بود، گفتم حاج اسکندر اینها برای چیه؟ خندید و گفت: من که گفتم آماده شدم، آماده آماده! وقتی به اهواز و پادگان شهید دستغیب رسیدیم، با عجله از ما جدا شد و رفت کوله پشتی اش را بست. شب عملیات دیدم با همان اسلحه و با یک بی سیم چی از روی دژ جلو رفت... چند دقیقه بیشتر طول نکشید که به چیزی که برایش آماده شده بود رسید... 📚برشی از کتاب بابا اسکندر @sangareshohadababol