eitaa logo
سنگر شهدا
2.5هزار دنبال‌کننده
102.5هزار عکس
8.3هزار ویدیو
98 فایل
یادوخاطره شهدا ورزمندگان دفاع مقدس ارتباط با ما https://eitaa.com/Madizadha
مشاهده در ایتا
دانلود
2️⃣سالروز عروج ملکوتی شهید علی اکبر داداشی دیوکلایی نام پدر : اسماعیل نام مادر: زبیده عبداله تبار درزی تاریخ تولد :1339/04/07 تاریخ شهادت : 1365/11/04 محل شهادت : شلمچه گلزار : شهدای دیوکلا 3️⃣8️⃣ کربلای پنج @sangareshohadababol
🌷خاطرات کوتاه ازشهید علی اکبر داداشی ❤️مادر شهید : دوران سربازی در کردستان بود که به دست منافقان دستگیر شد . دختر فرمانده منافقان دلباخته علی اکبر شد و همین امر سبب شد که بتواند از دست منافقان فرار کند . 🌸خواهر شهید : آخرین باری که داشت می رفت جبهه 900 تومان به پدرم داد و گفت هر وقت به کربلا رفتید آن را داخل ضریح بیندازید . وقتی جنگ تمام شد ، بعد از گذشت چندسال دیدم پدرم پول را آورد و با ناراحتی گفت : وصیت پسرم عملی نشد . می ترسم بمیرم و این پول را داخل ضریح امام حسین نگذارم . تصمیم گرفت پول را داخل ضریح امام رضا بیندازد . 400 تومان را به داخل ضریح امام رضا انداخت و 500 تومان دیگر را نگه داشت و گفت شاید راه کربلا باز شود و اینگونه هم شد و چندسال بعد پدرم به کربلا رفت و بقیه پول را داخل ضریح امام حسین (ع) انداخت . دیدار آقای اسلامی استاندار سابق مازندران و وزیر راه و شهرسازی فعلی با والده شهید علی اکبر داداشی @sangareshohadababol
🌸به یاد شهید داداشی و شهدا و رزمندگان عملیات کربلای پنج 🌹شهیدحاج حسین بصیر فرماندهان گردان و گروهان را آماده باش داده بود تا برای ادامه عملیات کربلای پنج بازدیدی از خط داشته باشند. رفتیم به خط و میشد دید که خاکریزها طوری دیگر طراحی شده اند. گاهی شلیک عراقیها ، نه مستقیم که از چپ و راست بود و این، کار را سخت میکرد.انگاری اشراف برپشت خاکریز داشند. سر ظهربود .گفتم حاجی فرماندهانت در تیر رس اند و بگید که برن توی سنگر و منظم تر خط رو توجیه بشن! با صدای بلند گفت : آرامی اول تو شه بور سنگر ! همه بورن سنگردله! به کانال نرسیده دو تا گوله ۶۰ از ما احوالپرسی کردند و شیرجه ام به کانال دیر شده بود. جفت پاهام ترکش خورد و دیگه مال من نبود. اونطرف هم داداشی بچه امیرکلا شهید شد. خودمو کشیدم به یه سنگر که پلیت و یه خرده خاک روش بود. آقا هادی بصیر با دو تیکه پارچه از رو شلوار پاهامو بست. تیمم و نماز و اون بی حالی ناشی از خونریزی و ...هادی گفت : اینجا وضعش خوب نیست و آمبولانس هم نمیآد . خودتو بکش تا سنگر اورژانس خط بکشون و اینچنین کردم به هزار زحمت. شرمم میومد که به من رسیدگی کنند. دیگران وضع بسیار خطرناک و بدی داشتند. یه پانسمان سر و پایی و یه وانت تویوتا و حمل ما. ده دوازده نفر رو ریختند تو یه وانت. سه راه مرگ رو رد کرده گفتم داداش این پاتو از رو صورتم بردار. آدم حسابم نکرد! سرمو بلند کردم که متوجه شدم ما با شهداء هم مسیریم. رسیدیم به جایی و قایقی و باز تویوتایی و بیمارستان صحرایی و این بار اما آمبولانسی و توی بغل آقا رضای دادپور و ...بیمارستان و فردایش فرودگاه و اعزام به مشهد بیمارستان شاهین فر... یادش به خیر۴ بهمن ۱۳۶۵ بود. ✍️حاج مهدی آرام نژاد @sangareshohadababol
🌹سردارشهید علیرضا نوری سال1331 در سراور ساری بدنیا آمد درسنین نوجوانی پدرش را از دست داد دررشته پلی تکنیک تهران راه وساختمان قبول شد بعنوان تکنسین راه آهن جذب شد ماموریت کاری اش او را به تهران کشاند واز همانجا وارد فعالیت های انقلابی شد در سال 55ازدواح کرد باشروع جنگ گروه 72نفره کارکنان راه آهن را به نیت 72شهیدکربلا آموزش داد ودرشکست محاصره سوسنگرد شرکت داشت تا به جانشینی لشکر 27رسول تهران رسید. سردار علیرضا نوری دارای طبع شعر هم بود واز او شعرهایی بجا مانده از جمله درمورد سالارشهیدان طفل بغلى لحن سخن را به من آموخت افسوس كه تيرى به عبث حنجره‏ اش دوخت‏ شاهنشه دين ناله برآورد، خدايا کز ناله او رعشه بيفتاده به دلها امروز چه روزى است؟ بلاخيز، بلاخيز امروز چه روزى است؟ غم‏ انگيز، غم ‏انگيز دل پاره شده، خون بچكد، ديده بسوزد هفتاد و دو لب را كفر ظلم بدوزد از غيب ندا آمد كى مرغ خوش آواز روح از بدن زاغ رها گشته زآغاز دل داده به باد و پر مشكين ز @sangareshohadababol
🌱 هزار شب.... به سحر آمد و سحر شد شام ولی شبی که تو رفتی سحر نگشته هنوز 🌷 @sangareshohadababol
سنگر شهدا
🌱 هزار شب.... به سحر آمد و سحر شد شام ولی شبی که تو رفتی سحر نگشته هنوز #سوم_بهمن_سالروز_شهادت #شه
🌱 🌷امیرحسین، در سال ۱۳۳۹ در خانواده ای متوسط و مذهبی متولد شد و تحصیلات خود را تا کلاس چهارم متوسطه ادامه داد، در ضمن تحصیل، تابستان ها کار کرده و مخارج خود را تأمین می نمود، تا این که در سال ۱۳۵۶ به علت گرفتاری خانوادگی ترک تحصیل کرد و در همین سال به استخدام نیروی هوایی در آمد و تا زمان اوج گيري انقلاب، در خدمت نیروی هوایی بود و بر ضد رژیم تبلیغات می کرد. 📃زمانی که امام خمینی فتوا صادر كردند که ارتشیان پادگان ها را خالی و به مردم بپیوندند، شهید اکبری از نیروی هوایی فرار کرد. هر کجا که تظاهرات بود حضور داشت به طوری که چندین بار شب ها با لباس آغشته به خون به خانه برمی گشت و همیشه به مجروحین تظاهرات کمک می کرد تا این که در شب ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ انقلاب به پیروزی رسید و در همان شب شهید و پدر گرامی شان به علت پایین آوردن مجسمه شاه، در كلانتري ۲۱ تهران بازداشت، اما فرداي آن روز آزاد شدند. 🔹هنگام تشکیل کمیته انقلاب اسلامی در کمیته مسجد مسلم بن العقیل، واقع در خیابان نبرد مشغول انجام وظیفه شد. در آن زمان مطلع شد افرادی که در زمان شاه از ارتش فرار کرده بودند، می توانند مجدداً وارد ارتش شوند، بنابراین سال ۱۳۵۹ به نیروی هوایی برگشت و به درجه گروهبان دومی مفتخر گردید. مدت دو ماه از ازدواجش نگذشته بود که جنگ با رژیم عراق شروع شد، داوطلبانه به جبهه رفت و چون پدر شهید عازم سفر حج شده بود، برای سرپرستی خانواده مدت کمی در تهران ماند. ✔️سپس تصميم گرفت كه داوطلبانه به جبهه برود که به او گفتند چون دو سال شما در جبهه بودید، قسمت مربوطه با تقاضای شما موافقت ننمود و او هم از طريق لشکر ۲۱ حمزه، داوطلبانه به جبهه عازم شد و در تاریخ ۱۳۶۱.۱۱.۰۳ به علت اصابت ترکش خمپاره در زبیدات عراق و در منطقه عملیات محرم، روح پاکش به لقاء الله و جمع شهدا پیوست و در قلب تاریخ جای گرفت. 🌷 @sangareshohadababol
سی و چند سال گذشت تارهای سپید زلف لیلاها هم از شماره گذشت دیگر کسی نه خود لیلا ها را دید و نه تار موی سیاهشان و نه سفیدشان را... لیلا ها را کسی نه نوشت و نه سرود عجب لیلا هایی... @sangareshohadababol
✍️شهادتـــــ بہ خون و تیر و ترڪش نیستــــ... آن روز ڪہ خدا را با همہ چیز و در همہ چیز دیدیمــ شهید شده ایمـــ... @sangareshohadababol
🌷خاطره ای از شهید سید حسین گلریز به نقل از مادرگرامی اش شفا بدون بستن دخیل 🕌باهم رفتیم مشهد، دیدم همه مریض ها تو حرم دخیل بسته اند تا شفا پیدا کنند به حسین گفتم: «برو پارچه ی سبزی برام تهیه کن تا من هم دخیل ببندم، درد سرم شفا پیدا کنه.» حسین با اطمینان گفت: «این حرف ها چیه مادرجان! نمی خواد دخیل ببندی.» گفتم: «پس میگی چيكار كنم؟» 🌷گفت:«امشب وقتی توی مسافرخانه می خواهيم بخوابيم. موقع خواب بگو يا امام رضا(ع) من از بابل، از راه دوری آمدم از تو شفا می خوام. يا جدّا، یا امام رضا(ع)، مرا دست خالی راهی نكن من از تو شفا می خوام من غريبم مرا نااميد نكن.» همين جوری که حسین گفت، شب موقع خوابیدن به امام رضا(ع) گفتم و درد سرم شفا پیدا کرد. شهید والامقام سید حسین گلریز،مشهد مقدس سال 1359 @sangareshohadababol
بابل در انقلاب راهپیمایی شکوهمند مردم شهرستان بابل سال 1357 سه راه سنگ پل دوستان با دست به هم داده صف جلو هستن ، کاپشن لی ،"آقای مهدی سجودی و سمت چپ ایشون بلوز یقه هفت "آقای علیرضا بیژن زاد @sangareshohadababol
بابل در انقلاب نوشته پرچم: ما خواهان حکومت اسلامی به رهبری هستیم راهپیمایی شکوهمند پیروزی انقلاب شهرستان بابل @sangareshohadababol
🔰واکنش امام به پیشنهاد «سازش» توسط بازرگان 🔻محمد هاشمی با اشاره به روزهای حضور امام خمینی در پاریس می‌گوید: مهندس بازرگان و حسن شریعتمداری برای ملاقات و مذاکره با امام به پاریس آمده بودند. محـــور صحبت‌هایشان این بود که شاه برود و بختیار در سمت نخست‌وزیری بماند، فرح نایب‌السلطنه شود، تغییرات و رفورمی انجام شود، شورای سلطنت شکل بگیرد اما نظام شاهنشاهی باقی بماند. در مقابل رژیم حاضر است یکی دو وزارتخانه را به انقلابیون بدهد! امام همان شب حین سخنرانی اشک ریختند و فرمودند: «اخیرا پیشنهادهایی به من شده که پیشنهاد سازش است. خمینی چگونه می‌تواند این را قبول کند؟... اگر خمینی هم سازش کند مردم سازش نمی‌کنند.» @sangareshohadababol