eitaa logo
سنگر شهدا
2.5هزار دنبال‌کننده
101.9هزار عکس
8.2هزار ویدیو
98 فایل
یادوخاطره شهدا ورزمندگان دفاع مقدس ارتباط با ما https://eitaa.com/Madizadha
مشاهده در ایتا
دانلود
42.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 یکی از آن ۱۷۵ غواص دست بسته ... . . 🎥کلیپ دیدار با مادر چهار محمد صادق معلمی ( ۱۴۰۲) . @sangareshohadababol
💠 . ❌امروز یک جا خوندم که ارتش اسرائیل روز دوشنبه اعلام کرد که ظرف چند روز 300 هزار نیروی ذخیره را برای کمک به مقابله با حماس و عمليات در غزه فراخوانده است. . ❌جالبه....ارتشی ، که اینهمه داره توسط آمریکا حمایت میشه و تو دنیا مثلا میگن ارتش قدرتمندیه ، دوماه تمام داره از زمین و هوا و دریا خودش و میکشه غزه و حماس رو بگیره و بهش مسلط بشه اما بازم عاجزه...!! . خواستم بگم ، سی و هشت سال پیش ، چنتا جوون شمالی که 🌊 خط شکن لشکر ویژه ۲۵ کربلا بودن ، تو عملیات والفجر هشت در دل شب از اروند خروشان و وحشی رد شدند و شهر عراق و گرفتند و پرچم امام رضا رو روی مناره مسجد فاو زدند و اسمشم گذاشتند شهر فاطمیه و تموم دنیارو متحیر کردند💪 ....ای تاریخ بشکند قلمت اگر از شجاعت و رشادت و مظلومیت این بچه ها برای آیندگان ننویسی...!!! (📝 احمدی اتویی) . @sangareshohadababol
🌊 چیزی تا کربلای ۴ و بسته شدن دست هایشان نمانده ! . 📷 یکی از آن ۱۷۵ نفر ؛ محمد صادق معلمی از شهدای لشکر ویژه ۲۵ 🇮🇷 . @sangareshohadababol
💢 محمد طالب نژاد ، ویژه ۲۵ ؛ ۴ دی ۱۳۶۵ : . ▪️خواهر شهید: آخرین بار وقتی می خواست به جبهه بره به مادرم گفت: مادر من باید برم و راه برادرم یعقوب را ادامه بده م. مادرم گفت: برادرت هنوز نیامد و جنازه اش پیدا نشد صبر کن پیکز برادرت بیاید بعد برو. گفت: امکان ندارد باید بروم و سنگر خالی او را پر کنم.رفت و خودشم ۹ سال بعد پیکرش برگشت...شادی روح شهیدان طالب نژاد صلوات.🌷 @sangareshohadababol
🌊 وقتی به نگاهتان زل میزنیم ، حرف که هیچ، هم بند می‌آید... . ▪️ علی نجفیان جویباری : ۴ دی ۱۳۶۵_کربلای ۴_ام الرصاص . @sangareshohadababol
هر چقدر بگوییم !! بگوییم اروند !! باز هم ڪم است برای دانستن از اروند فقط باید غواص باشے دستت بستہ باشد شب باشد و اروند بی تاب ( کربلای چهار ) ( والفجر هشت ) @sangareshohadababol
💢 محمد طالب نژاد ، ویژه ۲۵ ؛ ۴ دی ۱۳۶۵ : . ▪️خواهر شهید: آخرین بار وقتی می خواست به جبهه بره به مادرم گفت: مادر من باید برم و راه برادرم یعقوب را ادامه بده م. مادرم گفت: برادرت هنوز نیامد و جنازه اش پیدا نشد صبر کن پیکز برادرت بیاید بعد برو. گفت: امکان ندارد باید بروم و سنگر خالی او را پر کنم.رفت و خودشم ۹ سال بعد پیکرش برگشت...شادی روح شهیدان طالب نژاد صلوات.🌷 . 💠 @hafttapeh @sangareshohadababol
🌊 قسمتی از حسن پام ( ۴ دی ۱۳۶۵_ ۴ ) . 📩 اى امّت شهید پرور از فرامین امام عزیز، اطاعت کنید که راه رستگارى را نشان می دهد جبهه را خالى نگذارید نماز را به پاى دارید که نماز، انسان را از فحشا دور نگه می دارد همیشه و در همه حال به یاد خدا باشید و خدا را ناظر اعمال خود بدانید که اگر این کار را بکنید گناه، کم خواهید کرد . خواهرانم حجابتان را حفظ کنید و در مصائب و بلایا، صبور باشید و زینب {س} وار زندگى نمایید. . 💠 @hafttapeh @sangareshohadababol
🌊 چیزی تا کربلای ۴ و بسته شدن دست هایشان نمانده ! . 📷 یکی از آن ۱۷۵ نفر ؛ محمد صادق معلمی از لشکر ویژه ۲۵ 🇮🇷 . @sangareshohadababol
💢 محمد طالب نژاد ، ویژه ۲۵ ؛ ۴ دی ۱۳۶۵ : . ▪️خواهر شهید: آخرین بار وقتی می خواست به جبهه بره به مادرم گفت: مادر من باید برم و راه برادرم یعقوب را ادامه بده م. مادرم گفت: برادرت هنوز نیامد و جنازه اش پیدا نشد صبر کن پیکز برادرت بیاید بعد برو. گفت: امکان ندارد باید بروم و سنگر خالی او را پر کنم.رفت و خودشم ۹ سال بعد پیکرش برگشت...شادی روح شهیدان طالب نژاد صلوات.🌷 . @sangareshohadababol
📷 عکسی از حاج قاسم سلیمانی، فرمانده ،لشکر۴۱ ثارالله (ع) در جمع همرزمانش. شهید علی عابدینی، فرمانده گردان چهارصدوده .شهید احمد امینی فرمانده گردان۴۱۰خاتم الانبیاء ▫️▫️▫️▫️▫️▫️⚪️⚪️⚪️ 💠 خاطره حاج از شهید علی ، فرمانده دلاور گردان ۴۱۰ – لشکر ۴۱ ثارالله (ع) : ─ شب عملیات، منتظر عبور گردان 410 بودم. تقریباً یک ساعت گذشت و از قایق‌ها خبری نشد. با سرعت خودم را به آنها رساندم. سازمان گردان به هم ریخته بود. بچه‌ها با قایق‌هایِ سنگین مشکل پیدا کرده بودند. به علی عابدینی رسیدم که با گروهان اول حرکت می‌کرد؛ ده تا دوازده نفری که داخل قایق نشسته بودند، با هم پارو می‌زدند، با وجود این، قایق فقط به اندازۀ یک متر جلو می‌رفت. به شدت نگران شدم. با این وضع نمی‌توانستند به موقع به خط دشمن برسند. عابدینی وقتی متوجه نگرانی من شد پرسید: چه ساعتی باید به خط دشمن برسیم؟ گفتم: ساعت دوزاده شب. از برنامۀ زمان‌بندی شده یک ساعت و نیم عقب بودند. با وجود این، با اطمینان گفت: به حول و قوه‌ی الهی، ساعت دوازده به خط دشمن می‌رسیم. با ناراحتی پرسیدم: چطوری؟ گفت: با توکل به خدا قایق را نزدیک قایق من کشید. سرش را جلو آورد و آهسته کنار گوشم گفت: الان کار دیگری می‌شود کرد؟ گفتم: نه... نمی‌شود! گفت: پس راهی غیر از توکل به خدا نیست. وقتی آرامش و اعتماد را در چهرۀ عابدینی دیدم، اطمینان پیدا کردم که به موقع می‌رسد 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است @sangareshohadababol