eitaa logo
سنگر شهدا
2.8هزار دنبال‌کننده
129.1هزار عکس
12هزار ویدیو
155 فایل
یادوخاطره شهدا ورزمندگان دفاع مقدس ارتباط با ما 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫 https://eitaa.com/Madizadha
مشاهده در ایتا
دانلود
سنگر شهدا
🤼‍♂ گوشِ شکسته‌ای که نشان از مردانگی و جوانمردی داشت... فرمانده دلاور گردان سلمان فارسی لشکر۲۷ حضر
پهلوان حسین... به روایت سردار شهید حسین همدانی 🔹 مشخصه‌های فیزیکی حسین از همان دیدارِ اول توجه مرا به خودش جلب کرد. غضروف‌های شکسته‌ی گوش‌ها، عضلات پُر و قوی گردن، زیر بغل‌های پُر و برآمده و همچنین ران‌های عضلانی. ضمن اینکه از حیث قد و قواره خیلی ریزه میزه بود. خُب خودم روزگاری کشتی می‌گرفتم و می‌دانستم این ورزش به قول معروف قد آدم را می‌سوزاند و سایر مشخصه‌هایی را هم که یاد کردم نشان می‌داد که این جوان کشتی گیر است. در همان ملاقات اول‌مان از او پرسیدم: شما کشتی‌گیر بوده‌ای؟ لبخندی زد و گفت: روی تشک می‌رفتم. پرسیدم: کجا کشتی می‌گرفتی؟ قدری معذب شد. سرش را پائین انداخت و چیزی نگفت. دوباره که همان سوال را مطرح کردم ، گفت چند سالی در مسابقات قهرمانی کشتی آزاد شرکت داشتم. و یکسال هم در رقابت‌های آموزشگاه‌های کشور رتبه اول را کسب کردم. همین دو، سه جمله را که براثر سماجت بنده به زبان آورد از شدت خجالت و حیاء به پیشانی‌اش عرق نشسته بود. 🔹با آن بدن واقعا ورزیده و آماده‌ای که داشت، بین فرماندهان گردان‌های تیپ در زمین صبحگاه دوکوهه خیلی شاخص بود. چه اینکه در ماموریت های دشوار بلتا هم که حضور پیدا کرد، جزء معدود افرادی بود که ندیدم حتی یک بار از حیث کشش بدنی کم بیاورد. حالا این از نظر ویژگی‌های فیزیکی، از حیث خصائص فردی و روحیاتش بیشتر از همه حجب و حیاء و افتادگی این جوان ما را به خودش جذب کرده بود. خیلی افتاده، خاکی و بی ادعا بود . ▪️مظلومیت حسین قجه‌ای ،خصوصا در آن پنج شش شبانه روز سختی که بعدها پشت جاده اهواز - خرمشهر از او مشاهده کردم، به قدری برایم تلخ و تکان‌دهنده بود که همین حالا هم وقتی آن غربت و سلحشوری مظلومانه او به یادم می‌آید ، بی اختیار می‌خواهم گریه کنم. عمده بچه‌های گردانش شهید و زخمی شده بودند. پاتک های پی در پی لشکر۳ زرهی و کماندوهای تیپ ۱۹ نیرو مخصوص عراق به خط به حد واگذاری به گردان سلمان در آن پنج شش شبانه روز دیوانه وار اجرا می‌شد ؛ اما باز این بچه مثل شیر داشت می‌خروشید و می‌جنگید و مقاومت می‌کرد. تنها حرفی که از او شنیدم ، این بود که پشت بی‌سیم می‌گفت : چرا به داد برادرهای من نمی‌رسید؟! اوجِ اعتراض نجیبانه‌ی حسین در مهلک ترین شرایط روزهای آخر عمر کوتاهش در حاشیه‌ی آن جاده ، در همین حد بود...... 💠 @bank_aks @sangareshohadababol