eitaa logo
سنگر شهدا
2.8هزار دنبال‌کننده
127.3هزار عکس
11.8هزار ویدیو
152 فایل
یادوخاطره شهدا ورزمندگان دفاع مقدس ارتباط با ما 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫 https://eitaa.com/Madizadha
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 بسم الله الرحمن الرحیم 🍃 همیشه دو چیز را رشک می برده ام که آن هر دو‌ را تو انگار جوری ربوده ای که حتی سهمی هم علی القاعده نباید برای چون منی باقی می ماند. یکی گمنامی در عین پر کامی و دیگری گمشده بودن. 🍃فرمانده بودن در ما یعنی فرمانده جنگ بودن و البته در چشم همگان نبودن. کیست که نداند فرمانده جنگ بودن در جبهه حق چه اوج والایی است در آسمان قرب الهی و چقدر زیباست اینگونه دور از چشم همه غرق در آغوش بودن. تو اینگونه بودی! 🍃 شاید آن و رشک دومم که تو آن را هم خیلی شیرین در دست گرفتی نتیجه همین گمنامی در عین پرکامی بود، آنسان که آنقدر دور از چشم اغیار در آغوش خدا ماندی و سینه در سینه خدا فرو بردی که دیگر اراده خدا بر این قرار گرفت که نام تو را با عنوان «عاشقی بی بدیل» فریاد بزند و شهادت را که معشوق اولیائش بود بر خلاف قاعده دنیا که همیشه در پی معشوق است، دنبال تو فرستاد! 🍃 و اینگونه شد که سالها پس از بی نامی و گمنامی، تبارک و تعالی تو را با نام روی دست گرفت تا حتی کسانی مانند من نیز کمی از قدر تو را فهمیدیم و هر وقت نام زیبایت را « شهید علی هاشمی » شنیدیم، بی اختیار در مقابلت سر فرود آوردیم و شدیم. ✍️نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۰ دی ۱۳۴۰ 📅تاریخ شهادت : ۴ تیر ۱٣۶٧ 🕊محل شهادت : جزیره مجنون 🥀مزار شهید : اهواز @sangareshohadababol
‍ 🍃 بسم الله الرحمن الرحیم 🍃 همیشه دو چیز را رشک می برده ام که آن هر دو‌ را تو انگار جوری ربوده ای که حتی سهمی هم علی القاعده نباید برای چون منی باقی می ماند. یکی گمنامی در عین پر کامی و دیگری گمشده بودن. 🍃فرمانده بودن در ما یعنی فرمانده جنگ بودن و البته در چشم همگان نبودن. کیست که نداند فرمانده جنگ بودن در جبهه حق چه اوج والایی است در آسمان قرب الهی و چقدر زیباست اینگونه دور از چشم همه غرق در آغوش بودن. تو اینگونه بودی! 🍃 شاید آن و رشک دومم که تو آن را هم خیلی شیرین در دست گرفتی نتیجه همین گمنامی در عین پرکامی بود، آنسان که آنقدر دور از چشم اغیار در آغوش خدا ماندی و سینه در سینه خدا فرو بردی که دیگر اراده خدا بر این قرار گرفت که نام تو را با عنوان «عاشقی بی بدیل» فریاد بزند و شهادت را که معشوق اولیائش بود بر خلاف قاعده دنیا که همیشه در پی معشوق است، دنبال تو فرستاد! 🍃 و اینگونه شد که سالها پس از بی نامی و گمنامی، تبارک و تعالی تو را با نام روی دست گرفت تا حتی کسانی مانند من نیز کمی از قدر تو را فهمیدیم و هر وقت نام زیبایت را « شهید علی هاشمی » شنیدیم، بی اختیار در مقابلت سر فرود آوردیم و شدیم. ✍️نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۰ دی ۱۳۴۰ 📅تاریخ شهادت : ۴ تیر ۱٣۶٧ 🕊محل شهادت : جزیره مجنون 🥀مزار شهید : اهواز @sangareshohadababol
‍ 🍃 بسم الله الرحمن الرحیم 🍃 همیشه دو چیز را رشک می برده ام که آن هر دو‌ را تو انگار جوری ربوده ای که حتی سهمی هم علی القاعده نباید برای چون منی باقی می ماند. یکی گمنامی در عین پر کامی و دیگری گمشده بودن. 🍃فرمانده بودن در ما یعنی فرمانده جنگ بودن و البته در چشم همگان نبودن. کیست که نداند فرمانده جنگ بودن در جبهه حق چه اوج والایی است در آسمان قرب الهی و چقدر زیباست اینگونه دور از چشم همه غرق در آغوش بودن. تو اینگونه بودی! 🍃 شاید آن و رشک دومم که تو آن را هم خیلی شیرین در دست گرفتی نتیجه همین گمنامی در عین پرکامی بود، آنسان که آنقدر دور از چشم اغیار در آغوش خدا ماندی و سینه در سینه خدا فرو بردی که دیگر اراده خدا بر این قرار گرفت که نام تو را با عنوان «عاشقی بی بدیل» فریاد بزند و شهادت را که معشوق اولیائش بود بر خلاف قاعده دنیا که همیشه در پی معشوق است، دنبال تو فرستاد! 🍃 و اینگونه شد که سالها پس از بی نامی و گمنامی، تبارک و تعالی تو را با نام روی دست گرفت تا حتی کسانی مانند من نیز کمی از قدر تو را فهمیدیم و هر وقت نام زیبایت را « شهید علی هاشمی » شنیدیم، بی اختیار در مقابلت سر فرود آوردیم و شدیم. ✍️نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۰ دی ۱۳۴۰ 📅تاریخ شهادت : ۴ تیر ۱٣۶٧ 🕊محل شهادت : جزیره مجنون 🥀مزار شهید : اهواز @sangareshohadababol
‍ 🍃 بسم الله الرحمن الرحیم 🍃 همیشه دو چیز را رشک می برده ام که آن هر دو‌ را تو انگار جوری ربوده ای که حتی سهمی هم علی القاعده نباید برای چون منی باقی می ماند. یکی گمنامی در عین پر کامی و دیگری گمشده بودن. 🍃فرمانده بودن در ما یعنی فرمانده جنگ بودن و البته در چشم همگان نبودن. کیست که نداند فرمانده جنگ بودن در جبهه حق چه اوج والایی است در آسمان قرب الهی و چقدر زیباست اینگونه دور از چشم همه غرق در آغوش بودن. تو اینگونه بودی! 🍃 شاید آن و رشک دومم که تو آن را هم خیلی شیرین در دست گرفتی نتیجه همین گمنامی در عین پرکامی بود، آنسان که آنقدر دور از چشم اغیار در آغوش خدا ماندی و سینه در سینه خدا فرو بردی که دیگر اراده خدا بر این قرار گرفت که نام تو را با عنوان «عاشقی بی بدیل» فریاد بزند و شهادت را که معشوق اولیائش بود بر خلاف قاعده دنیا که همیشه در پی معشوق است، دنبال تو فرستاد! 🍃 و اینگونه شد که سالها پس از بی نامی و گمنامی، تبارک و تعالی تو را با نام روی دست گرفت تا حتی کسانی مانند من نیز کمی از قدر تو را فهمیدیم و هر وقت نام زیبایت را « شهید علی هاشمی » شنیدیم، بی اختیار در مقابلت سر فرود آوردیم و شدیم. ✍️نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۰ دی ۱۳۴۰ 📅تاریخ شهادت : ۴ تیر ۱٣۶٧ 🕊محل شهادت : جزیره مجنون 🥀مزار شهید : اهواز @sangareshohadababol
🔵 فقط یک بسیجی ساده بودم!! ⚪️ مدتی بود که از گردان ایثار به اطلاعات عملیات منتقل شده بودم. از حدود یک سال قبل از عملیات خیبر در هورمستقر شدیم تا منطقه را شناسائی کنیم و زمینه را برای انجام عملیاتی بزرگ در آنجا آماده کنیم ، من در منطقه هور الهویزه مستقر شدم و جزء نیروهای نعیم الهائی شدم. 🔸هنوز بسیجی ساده ای بودم و خیلی هم از کارهای اطلاعات و عملیات سر در نمی آوردم. هر روز با قایق برای شناسائی مي رفتيم ، در آب های عراق ، گاهی اوقات شب ها هم می ماندیم. فشار کار زیاد بود و من هنوز فرصت نکرده بودم بروم گردان و از آنجا پایانی بگیرم. یك روز که از شناسائی برگشتم دیدم ، که فرمانده کل اطلاعات عملیات قرار گاه نصرت بود، به مقر ما آمده است . @sangareshohadababol
🔵 فقط یک بسیجی ساده بودم!! ⚪️ مدتی بود که از گردان ایثار به اطلاعات عملیات منتقل شده بودم. از حدود یک سال قبل از عملیات خیبر در هورمستقر شدیم تا منطقه را شناسائی کنیم  و زمینه را برای انجام عملیاتی بزرگ در آنجا آماده کنیم ، من در منطقه هور الهویزه مستقر شدم  و جزء نیروهای نعیم الهائی شدم. 🔸هنوز بسیجی  ساده ای بودم  و خیلی هم از کارهای اطلاعات و عملیات سر در نمی آوردم. هر روز با قایق برای شناسائی مي رفتيم ، در آب های عراق ، گاهی اوقات شب ها  هم می ماندیم. فشار کار زیاد بود و من هنوز فرصت نکرده بودم بروم گردان و از آنجا پایانی بگیرم. یك روز که از شناسائی برگشتم دیدم ، که فرمانده کل اطلاعات عملیات قرار گاه نصرت بود، به مقر ما آمده است . 🔸با حمید از قبل , در مسجد جزایری آشنائی داشتم. اما ارتباطمان زیاد نبود. نزد او رفتم  و بعد از سلام  و احوال پرسی ، گفتم : حمید من هنوز از گردان ، پایانی نگرفته ام، یك روز باید ، بروم آنجا و پایانی بگیرم. گفت : گردان کجاست؟ گفتم : در منطقه رقابیه مستقرند، حدود دویست کیلومتر با اینجا فاصله دارد. گفت : کی می خواهی بروی؟ گفتم: یکشنبه هفته آینده وقت استراحتم است . سری تکان داد و رفت. پس از آن من آنقدر درگیر کار شدم ، که اصلاً موضوع را فراموش کردم . یك روز صبح اول وقت ، ماشینی در مقر بوق می زد و راننده اش دنبال من می گشت. نگران شدم ، خدای من چه اتفاقی افتاده است ! به سرعت خودم را به او رساندم و گفتم : عظیمی من هستم ، چه کار داری ؟ گفت : مگر نمی خواستی بروی گردان ؟حمید مرا فرستاده تو را ببرم و برگردانم. تازه یادم آمد، امروز یکشنبه است ! و من اصلاً فراموش کرده بودم . ولی حمید با آن همه فشار کاری و حساسیت کاری ، فراموش نکرده بود. آن هم ، من که فقط یک بسیجی ساده بودم. این رفتار او باعث شده بود که همه بچه ها عاشقش باشند . — (راوی : عباس علی عظیمی) ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ ▫️بعد از عملیات رمضان در حال پدافند پشت خاکریزها بودیم. چند روزی بود که کار مداوم و شب بیداریها همه رزمندگان را خسته کرده بود. بعد از نماز صبح چون بسیار خسته بودم به دوست همرزمم شهید حمید رمضانی گفتم: حمید من خیلی خسته ام اگر امکان داره چند لحظه ای بخوابم و استراحت کنم؟ ایشان گفتند که: سرت رو روی پای من بگذار و چند دقیقه استراحت کن. 🌷زمانی که با سوزش پاهام از گرمای نور خورشید بیدار شدم با صحنه ای مواجه شدم که هرگز فراموش نخواهم کرد. حمید قسمتی از چفیه ای که همراه داشت را روی سرش انداخته بود و با دو دست از دو طرف چفیه را باز کرده بود تا آفتاب روی صورتم نیوفتد و من بتوانم بخوابم. تا چند دقیقه منقلب بودم و حال عجیبی پیدا کردم که برای خودم بسیار زیبا بود. — (راوی:  رزمنده جانباز فضل‌الله حیدری) @sangareshohadababol
‍ 🍃 بسم الله الرحمن الرحیم 🍃 همیشه دو چیز را رشک می برده ام که آن هر دو‌ را تو انگار جوری ربوده ای که حتی سهمی هم علی القاعده نباید برای چون منی باقی می ماند. یکی گمنامی در عین پر کامی و دیگری گمشده بودن. 🍃فرمانده بودن در ما یعنی فرمانده جنگ بودن و البته در چشم همگان نبودن. کیست که نداند فرمانده جنگ بودن در جبهه حق چه اوج والایی است در آسمان قرب الهی و چقدر زیباست اینگونه دور از چشم همه غرق در آغوش بودن. تو اینگونه بودی! 🍃 شاید آن و رشک دومم که تو آن را هم خیلی شیرین در دست گرفتی نتیجه همین گمنامی در عین پرکامی بود، آنسان که آنقدر دور از چشم اغیار در آغوش خدا ماندی و سینه در سینه خدا فرو بردی که دیگر اراده خدا بر این قرار گرفت که نام تو را با عنوان «عاشقی بی بدیل» فریاد بزند و شهادت را که معشوق اولیائش بود بر خلاف قاعده دنیا که همیشه در پی معشوق است، دنبال تو فرستاد! 🍃 و اینگونه شد که سالها پس از بی نامی و گمنامی، تبارک و تعالی تو را با نام روی دست گرفت تا حتی کسانی مانند من نیز کمی از قدر تو را فهمیدیم و هر وقت نام زیبایت را « شهید علی هاشمی » شنیدیم، بی اختیار در مقابلت سر فرود آوردیم و شدیم. ✍️نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۰ دی ۱۳۴۰ 📅تاریخ شهادت : ۴ تیر ۱٣۶٧ 🕊محل شهادت : جزیره مجنون 🥀مزار شهید : اهواز @sangareshohadababol