eitaa logo
سنگر شهدا
2.8هزار دنبال‌کننده
126.4هزار عکس
11.7هزار ویدیو
151 فایل
یادوخاطره شهدا ورزمندگان دفاع مقدس ارتباط با ما 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫 https://eitaa.com/Madizadha
مشاهده در ایتا
دانلود
مجاهد فی سبیل الله بزرگتر از آن است که گوهر زیبای عمل خود را به عیار زخارف دنیا محک بزند. . 💢#کربلای پنج_ عمرانی عزیز از ویژه ۲۵ در کنار ۴۱ ثارالله حاج قاسم سلیمانی... . 💢 @hafttapeh @sangareshohadababol
☑️چه غزه، چه کرمان عامل یکی است 🇮🇷 @sangareshohadababol
🌹 ما ملت شهادتیم! ما ملت امام حسینیم! 🔹 سال ۶۱ هجری، حضرت زینب‌(س)نیزه شکسته ها را کنار زد و پیکر چاک چاک برادرش را شناسایی کرد...و فریاد زد: « اللهم تقبل هذا القربان» خدایا این قربانی را از ما قبول کن! ... و عاشورا و حسین و خاندانش آغاز راهی بودند که همچنان پر فروغ است: 1️⃣سال ۶۱ شمسی، پیکرش جراحت‌های زیادی از انفجار مین در عملیات برداشت بود به سختی شناسایی می شد؛ او را از نشانی بر روی فانسقه شناختند، مادر بر پیکر چاک چاک نوجوانش بوسه می زد و گفت: « فدایی امام حسین(ع) و امام» 2️⃣ سال ۱۳۷۳ شمسی، بعد از سالها گمنامی ، از آن جوان رعنا چند استخوان با گذشت و تنها نشان شناسایی او پلاکی بود، کفن را به بغل گرفت و بر پلاک بوسه زد و گفت: «جوانم نذر جوان حسین بن علی(ع)» 3️⃣سال ۱۴۰۲ شمسی، در مسیر عزاداری برای یکی از سربازان مکتب امام حسین(ع) در ، انفجاری تروریستی رخ داد و دخترک بر زمین افتاد... تنها نشانی او و قلبی.... پدرش با صدایی گرفته فریاد می زد: «خدایا از ما بپذیر... عاقبت بخیر شدند» 🔰اینها تنها نمونه ای کوچک از مردمی هستند که بزرگ شده مکتب عاشورایند و این مکتب را افتخار خود می دانند. 🌹 تا مکتب امام حسین در جامعه ما جاری است و تا زمانی که شهادت را داریم ، ذلت و اسارت معنا ندارد. ✍️ @sangareshohadababol
💖 برای ریحانه ... رسید جان به لـب از داغ ناگهانی تو نداشت تـاب زمین، جانِ آسمانـی تو کنون که نیست علمدار، در دل آتش به عهدۀ که میفتد نگاهبانی تو؟ دو ساله بودی و یادآور سه ساله شدی فـدای صورتِ یکدست ارغوانی تو نفس کشیدم و یادت نفس برید از من چـو آه بود و چه کوتاه، زندگانی تو به غیر آهنِ داغ ای شکوفــۀ این باغ! نبود هیچ کسی گرمِ همزبانی تو لباسِ صورتی و گوشوارۀ قلبی چه قلب ها که شکستند از نشانی تو @sangareshohadababol
🔸حسین موتور می‌راند و من پشت سرش نشسته بودم ناگهان وسط «تپه‌های ذلیجان» ایستاد پرسیدم: چی شد؟ چرا ایستادی؟از موتور پیاده شد و گفت: تو بنشین جلو و رانندگی کن گفتم: چرا؟ گفت: احساس می‌کنم دچار غرور شده‌ام تعجب کردم، وسط دشت و تپه‌های ذلیجان، جایی که کسی ما را نمی‌دید، چگونه چنین احساسی پیدا کرده بود؟ . 🔸وقتی متوجه تعجب من شد، در حالی که به تپه کوچک پشت سرمان اشاره می‌کرد، گفت:"وقتی به آن تپه رسیدم کمی گاز دادم و از موتورسواری خودم لذت بردم معلوم میشه دچار هوای نفس شدم؛در حالی که به خاطر خدا سوار موتور شده‌ایم،تا مدت‌ها سوار موتور نمی‌شد ... . ▪️ خزايي راوري، بيستم 1345، در شهر راور ازتوابع متولد شد و در بيست‌و دوم ،‌ در بر اثر اصابت ‌ به‌ ‌رسيد. . 🌷 @sangareshohadababol
🔸حسین موتور می‌راند و من پشت سرش نشسته بودم ناگهان وسط «تپه‌های ذلیجان» ایستاد پرسیدم: چی شد؟ چرا ایستادی؟از موتور پیاده شد و گفت: تو بنشین جلو و رانندگی کن گفتم: چرا؟ گفت: احساس می‌کنم دچار غرور شده‌ام تعجب کردم، وسط دشت و تپه‌های ذلیجان، جایی که کسی ما را نمی‌دید، چگونه چنین احساسی پیدا کرده بود؟ . 🔸وقتی متوجه تعجب من شد، در حالی که به تپه کوچک پشت سرمان اشاره می‌کرد، گفت:"وقتی به آن تپه رسیدم کمی گاز دادم و از موتورسواری خودم لذت بردم معلوم میشه دچار هوای نفس شدم؛در حالی که به خاطر خدا سوار موتور شده‌ایم،تا مدت‌ها سوار موتور نمی‌شد ... . ▪️ خزايي راوري، بيستم 1345، در شهر راور ازتوابع متولد شد و در بيست‌و دوم ،‌ در بر اثر اصابت ‌ به‌ ‌رسيد. . 🌷 @sangareshohadababol