eitaa logo
سنگر شهدا
2.5هزار دنبال‌کننده
101.8هزار عکس
8.2هزار ویدیو
98 فایل
یادوخاطره شهدا ورزمندگان دفاع مقدس ارتباط با ما https://eitaa.com/Madizadha
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹سالروز ولادت 7-کامران سلطان تبار خراسانی 8-مظاهر کاظمی 9-سیدعلی سادات تبار بیشه 10- رمضان خالقی بابایی 11- عباسعلی گلچوبیان فیروزجایی @sangareshohadababol
🌹سالروز ولادت 12-زین العابدین کریم پور 13- رشید کریم تبار 14-قنبرعلی موسی زاده بائی 15- سیدربیع میرنیا هریکنده 16-علیرضا وثوقی امیری @sangareshohadababol
🌷خاطرات کوتاه از شهید سیدربیع میرنیا 🌹برادر شهید : چند روز قبل از آخرین اعزام شهید ، مراسم لباس پوشیدن طلبگی من بود با آن که ایشان مشوق بنده برای طلبه شدن بودند ، اما ناراحت بودند زیرا می گفتند این لباس خیلی مسئولیت دارد مبادا به این لباس خیانت کنی . همرزم شهید : قبل از عملیات کربلای 5 زمانی که منتظر اعلام شروع عملیات بودیم به شهید گفتم چرا تو فکری ؟ چیزی شده ؟ شهید گفت : دوست دارم قبل از عملیات برای چند دقیقه هم که شده برگردم و دخترم را بغل کنم . بسیار فرزندانش را دوست داشت . ،سیدربیع میرنیا،امامعلی فاضلی،سیدابراهیم میری سه کربلای پنج از روستای هریکنده با یک گلوله خمپاره60 شدن 🆔 @sangareshohadababol
🌤 🗓امروز ۴ فروردین ۱۴۰۲ مصادف‌با سالروز: 🦋 ولادت شهید 🌟شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات 🇮🇷@sangareshohadababol
پلیس شهیدی که فرزندش را ندید 🔹شهید متأهل و دارای دو فرزند است که در قالب خدمت عملیاتی در استان سیستان و بلوچستان مشغول خدمت بود و فرزند دوم این شهید ۱۸ اسفند به دنیا آمد که پدر را هرگز ندید. 🔹همسر شهید حسن دلاور می‌گوید؛ حدود ۲ ماه  دور از خانواده بود و ما خیلی چشم انتظار آمدنش بودیم. او در هیچ مراسمی کنار خانواده‌اش نبود و همیشه با آغاز تعطیلات کار آنها شروع می‌شد.   🇮🇷 @sangareshohadababol
🔴ترس و لرز یک سپهبد از رویارویی با رضاشاه 🔹با اینکه معمول رضاشاه این بود که از غروب استراحت و رفع خستگی می‌کردند، یک شب زمستانی که دیروقت هم به منزل آمده بودم، گفتند: شاه احضار کرده است. ساعت ۱۱ شب بود که با ترس و لرز به دربار رفتم. وقتی به دربار رسیدم، پیشخدمت گفت: مدتی است اعليحضرت در انتظار شما هستند. گفتم: عرض کنید که حاضر است. پیشخدمت رفت و در حدود بیست دقیقه طول کشید که بازگشت. 🔹در این بیست دقیقه صدگونه تخیل و تفکر کردم و حتی از اینکه برخلاف معمول پیشخدمت خیلی دیر آمد، تصور کردم که اشخاصی را قبلاً برای کشتن من آماده کرده‌اند و چون دیر آمده‌ام، رفته‌اند و حالا دوباره با تلفن آنها را خواسته‌اند. این فکر هم برایم آمد که ممکن است در اتاق‌های بالا تهیه می‌بینند که تا وارد شوم دستگیر و نابودم کنند و باز فکر می‌کردم که معطلی برای این است که سرلشکر بوذرجمهری را با تلفن خواسته‌اند و منتظرند بیاید و مرا تحویل او بدهند که به باغشاه ببرد و صبح تیرباران کنند. 📚منبع: احمد امیراحمدی، خاطرات نخستین سپهبد ایران @sangareshohadababol
🔴رابطه اشرف پهلوی با سفیر ایران در انگلیس 🔹پس از مدتی، پرویز راجی در محفل اشرف یک دل نه صد دل عاشق او شد. اشرف اینقدر خاطرخواه راجی شده بود که اغلب اوقات با معشوقه دل سوخته‌اش قهر می‌کرد و اشرف نازش را به جان می‌خرید، حتی جلوی مردم در کمال بی‌حیایی به پرویز راجی می‌گفت: من مخلصتم، من نوکرتم، غلط کردم. و راجی او را در حضور نزدیکان اشرف کتک می‌زد؛ اشرف از این کار او نه تنها ناراحت نمی‌شد، بلکه لذت می‌برد. 📚اشرف در آیینه بدون زنگار، خسرو معتضد، ص 731 و 732 @sangareshohadababol
🔵 ارتش اراذل و اوباش رضاخان! 🔰 ماروين زونیس, تحلیلگر بین المللی و عضو هیئت علمی دانشگاه شیکاگو در کتاب شکست شاهانه مینویسد: فوربس - لیت ،یکی از اتباع بریتانیا که در آن هنگام در ایران به سر می برد ،خاطرنشان میکند: بریتانیایی ها با رضاخان و ضیاءالدین همکاری کردند. آنها هر کمکی که می توانستند به رضاخان کردند تا ارتشی از اراذل و اوباش در قزوین تشکیل دهد هرچه که از سلاح و مهمات کم داشتند بریتانیاییها در اختیار آنها گذاشتند. 📚 کتاب شکست شاهانه/نوشته ماروین زونیس/ترجمه عباس مخبر/ص۳۳۷ @sangareshohadababol
🌙 🌕شهید مدافع‌حرم 🌺برای من، ماه مبارک رمضان از دوست داشتنی‌ترین ماه‌های خدا بود. چون در این ماه، علیرضا زودتر از همیشه به خانه می‌آمد. هر جایی بود و هر کاری هم که داشت، سعی می‌کرد موقع افطار خودش را برساند. 🌻لذّت‌بخش‌ترین ساعت برای من در یک روزِ روزه‌داری، زمانی بود که آقا علیرضا با نانِ تازه وارد خانه می‌شد. مهربانی علیرضا در ماه رمضان با من و بچه‌ها جنس دیگری داشت. به من پیشنهاد می‌داد تا با هم برای بچه‌هایی که در مؤسّسه جامعةالثقلین مشغول حفظ قرآن کریم بودند، افطاری تهیه کنیم. 🌺وقتی کارهای افطار و سحری دیگران را تدارک می‌دید، در کنارش بودم و برایش دعا می‌کردم. می‌گفت: «آماده‌کردن فضا و امکانات برای کسانی که در محضر قرآن نشسته‌اند، توفیقی است که خداوند به ما داده است؛ پس باید به بهترین وجه قدرش را بدانیم.» 🎙راوے: همسر شهید 🇮🇷 @sangareshohadababol
✍فرازی از وصیتنامه 💚شهید مدافع‌حرم 🌻همه خواهران دینی خود را سفارش به رعایت حجاب و عفاف و حیا می‌نمایم که اگر این امر در جامعه رعایت شود، بسیاری از مشکلات معنوی جامعه حل خواهد شد 🌻و در اثر رعایت این امر الهی، موجبات خشنودی و رضای امام زمان(عج) و موجبات خشم شیاطین فراهم می‌شود و نتیجه آن، رحمت و برکات الهی بر جامعه اسلامی خواهد بود. 🇮🇷 @sangareshohadababol
در میان بچه های برخی با یکدیگر آنقدر نزدیک بودند که عقد اخوت می بستند تا در صورت شهادت یکی، شفاعت دیگری را در صحرای محشر برعهده بگیرد. در این میان دو شهید، چنان به یکدیگر وابسته شدند که نتوانستند دوری هم را حتی برای چند لحظه تحمل کنند. بیشه (کمیل) و از آن جمله بزرگواران هستند که ماجرای شهادت آنها بنا بر شنیده‌ها، می تواند بسیار جالب باشد: آنطور که گفته شده در آخرین ماموریت این دو شهید در ، گلوله ای به پهلوی آقا محمد اصابت می کند. او با بستن چفیه اش به دور کمر سعی می کند که تا حدودی از خونریزی بیش از حد جلوگیری کند. اما دوست و در حقیقت برادرش متوجه حالت محمد شده و علی رغم تذکر دوستان برای نزدیک نشدن به محمد، جهت کمک به طرف محرابی پناه حرکت می کند و در همان لحظه که کنار یکدیگر قرار می گیرند، گلوله خمپاره ای نزدیک این دو به زمین می نشیند تا روح آسمانی محمد و مصطفی را از قفس تنگ تن رها سازد و راهی دیار قرب نماید. @sangareshohadababol