فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری وفات حضرت زینب سلام الله علیها
@sangareshohadababol
زمینه - حاج مهدی رسولی.mp3
8.3M
🎤با نوای حاج #مهدی_رسولی
◀️بغص غریبی توی صدامه...
🏴وفات حضرت زینب کبری(س)🏴
@sangareshohadababol
زینب زینب - سلیم موذن زاده.mp3
1.49M
«زینب زینب» l نوحه معروف مرحوم سلیم موذن زاده اردبیلی
🇮🇷 @sangareshohadababol
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وای بد حالم
شکسته بالم
میدونم امشب ، میای دنبالم ...
#استوری وفات حضرت زینب سلام الله علیها
@sangareshohadababol
53.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴نسخه کامل مستند «لشکر زینبی»؛ دقایقی جذاب از دیدارهای متعدد خانوادهی معزز شهدای مدافع حرم با رهبر حکیم انقلاب
🔹سالروز وفات حضرت زینبکبری(سلاماللهعلیها) تسلیت باد.
#خط_رهبر
🇮🇷 @sangareshohadababol
هرگز مگو که زینب کبری وفات کرد
زینب کنار جسم حسینش شهید شد..
#شهادت_حضرت_زینب
🇮🇷 @sangareshohadababol
🔵 جوانی که خاک پای همرزمانش را بوسید
🌷 علي زنگنه از در بيرون رفت، چند جفت پوتين در دستش بود كه وارد چادر شد.در حالي كه اشكش همچون باران بهاري جاري بود كف خاكي پوتينها را بوسيد، به لبانش كشيد و گفت: من خاك پاتونم، من غلامتونم، به خدا افتخار ميكنم خاك كف كفشاتونو بمالم به صورتم !!!
ادامه ماجرا👇👇
@sangareshohadababol
«علی زنگنه» جوان سادهدل، پاک و درعین حال شجاعی بود که قبلاً در گردان شهادت با او همرزم بودم. بچههایی که در عملیات بدر همراه علی بودند، از رشادت و حماسهآفرینی او زیاد صحبت میکردند و اینکه در عملیات، چندین تانک را منهدم کرده بود.
علی خیلی دلرحم و زودرنج بود. شب در چادر نشسته بودیم که علی از چادر فرمادهان بیرون آمد و وارد چادر ما شد. بغض گلویش را گرفته و اشک در چشمانش حلقه زده بود. نمیتوانست خودش را کنترل کند.
قرآنها جلومان باز بودند و طبق روال هر شب، درحال قرائت سورهی واقعه بودیم. نگاهی به همهی بچهها انداخت.
خوب که همه را از نظر گذراند، گفت: باشه، دمتون گرم. من چه بدی در حقتون کردم که میروید پهلوی برادر یاسر میگید علی همهش شوخی میکنه؟ اذیت میکنه؟ خب اگه من بد هستم، اول به خودم بگین. گریهاش درآمد و ادامه داد:
من همهی شما رو دوست دارم. بهخدا من خاک پای همهتونم. من اگه شوخی میکنم، واسه اینه که میخوام خوش باشیم.
سراسیمه از در بیرون رفت، چند جفت پوتین در دستش بود که وارد چادر شد. درحالی که اشکش جاری بود، وسط جمعی که نشسته بودیم ایستاد. کف خاکی پوتینها را به سرو صورتش مالید، بوسید، به لبانش کشید و گفت: من خاک پاتونم، من غلامتونم. بهخدا افتخار میکنم که خاک کف کفشاتون رو بمالم به صورتم. «ابوالفضل نقاد» و «ابراهیم احمدینژاد» بلند شدند و جلوی او را گرفتند. گریهاش شدیدتر شد. همه مات و مبهوت از آنچه میگذشت، به او نگاه میکردیم.
بهزور که آوردیمش داخل چادر، رفت سراغ ساکش. زیپ آن را باز کرد و هرچه داخلش بود، وسط چادر خالی کرد. بچهها مبهوت ماندند که قصد علی از این کار چیست؟ ضبط صوت کوچک (میکروضبط) خود را برداشت، رو به حسین کرد و گفت:
بیا داداش، از این ضبط صوت خوشت میاومد؟ بیا بگیرش. نگو نه. خودم دیدم خوشت اومده بود.
دست مرا گرفت و دو بلندگوی استریویی کوچک ضبط را میان دستهایم گذاشت و گفت: بیا داداش جون، اینم مال تو. ضبطش مال اون، بلندگوش مال تو. تو ضبط داری. اینم میدم هر وقت باهاش نوارای آهنگران رو گوش کردی، یاد منم باشی. اون وقت برام فاتحه بخونی.
گریهام گرفته بود. چرا این جوری میکرد؟ پیراهن نظامیش را به یک نفر داد. شلوار نویش را به دیگری.جز یک دست لباس، دیگر چیزی داخل ساکش نبود. آن وقت بود که لبانش به خنده باز شد، ولی اشک هنوز از گوشهی چشمانش جاری بود.رو کرد به بچهها و با تبسمی زیبا گفت:
حالا از من راضی هستید؟بهخدا چیز دیگهای ندارم وگرنه برای یادگاری میدادم به شما. ولی خداوکیلی اگه به هر کدوم شما بیتربیتی یا بیادبی کردم، منو ببخشید و حلالم کنید.خداوکیلی حلالم کنید. باشه؟ و حالا این ما بودیم که با گریه او را در آغوش گرفته بودیم و میبوسیدیم. صورت زیبایش بوی خاک میداد؛خاک کف پوتین بچهها.
از فردای آن شب، علی دیگر علی قبلی نبود. کمتر شوخی میکرد و دیگرمثل همیشه، خنده بر لبانش نقش نمیبست.
بهمن ۶۵ میانهی عملیات کربلای ۵، سیدمحسن موسوی را که دیدم، گفت: علی زنگنه هم پرید،بغضم که تا آن لحظه فروخورده بودمش، ترکید.
سید سرش را پایین انداخت و گفت: تا صبح پیادهروی کردیم که رسیدیم وسط خاکریزهای عراق. نمازصبح رو که خوندیم، با صدای تانکها که بهطرف خاکریز میاومدن، آماده حمله شدیم.تا چشم کار میکرد، تانک بود که میاومد.قرار شد بچهها برن اونطرف خاکریز و هر کدام تانکای جلویی رو بزنن.همهی بچهها که سی چهل نفر بیشتر نمیشدیم، توی دشت که از کف دست هم صافتر بود، پخش شدند و جلوی تانکهای وحشتناک سینه سپر کردند.
جداً سینه سپر کردند.نه خاکریزی بود، نه چاله یا سنگری که بشه توش پناه بگیرن. همه شده بودند آر.پی.جیزن. هر کی یک قبضهی آر.پی.جی پیدا میکرد،دو سه تا گلوله برمیداشت و میرفت جلو.
یه تانک خیلی داشت به خاکریز نزدیک میشد؛ علی هم از شکاف وسط خاکریز مدام درحال شلیک گلوله بود.تا دید تانک داره نزدیک میشه،پرید اون طرف خاکریز و درحالی که موشک رو توی آر.پی.جی گذاشته بود، روبهروی تانک عراقی صاف وایساد. تانک از حرکت ایستاد و لولهاش رو به طرف او نشانه رفت.هنوزفریاد اللهاکبر علی کامل نشده بودکه گلوله مستقیم تانک وسط پاهاش روی زمین منفجر شد و از علی بجز مقداری گوشت و خونابه، چیزی به زمین برنگشت.
سالها بعد، ۶ اسفند ۱۳۷۳ مقداری استخوان شکسته، همراه پلاکی ترکش خورده از بدنی بازگشت. شمارهی پلاک را که استعلام کردند، با ماژیک آبی بر روی پرچم سهرنگ کشیده شده روی تابوت نوشتند: «علی زنگنه قرچک ورامین»
ادامه👇👇👇
@sangareshohadababol
شهید "علی زنگنه" متولد: ۱۳۴۵ شهادت: ۲۰ دی ۶۵ عملیات کربلای ۵ شلمچه. مزار: بهشتزهرا (س) قطعه ۵۰ ردیف ۳۸ شماره ۱۴
شهید "ابوالفضل نقاد" متولد: ۱۳۳۸ شهادت: ۵ مرداد ۶۷ عملیات مرصاد - اسلامآباد غرب. مزار: بهشتزهرا (س) قطعه ۲۶ ردیف ۱۴ شماره ۳۰
شهید مفقودالاثر "ابراهیم احمدینژاد" متولد: ۱۳۴۶ شهادت: ۲۶ دی ۶۵ عملیات کربلای ۵ شلمچه. مزار یادبود: بهشتزهرا (س) قطعه ۲۹ ردیف ۶۱ شماره ۱۵
شهید "سیدمحسن موسوی" متولد: ۱۳۴۷ شهادت: ۷ بهمن ۶۵ عملیات کربلای ۵ شلمچه. مزار: بهشتزهرا (س) قطعه ۲۹ ردیف ۳۸ شماره ۳
(راوی: حمید داودآبادی)
⚪️ کانال دفاع مقدس
@sangareshohadababol
#سالروزشهادت شهید علی پرویز
نــام :علی
نـام خـانوادگـی :پرویز
نـام پـدر :مهدی
تـاریخ تـولـد :۱۳۳۸/۰۲/۲۴
تاریخ شهادت: ۱۳۵۹/۱۰/۲۶
مـحل تـولـد :کربلا
سـن :۲۱ سـال
دیـن و مـذهب :اسلام شیعه
وضـعیت تاهل :مجرد
شـغل :ارتشی
مـلّیـت :ایران
دسـته اعـزامـی :ارتش
تـحصیـلات :دیپلم هنر
@sangareshohadababol
آیت الله شاهرخی نماینده حضرت امام و نماینده کنونی مجلس خبرگان رهبری،
✴️در سال 1359 با شناختی که از "شهید علی پرویز" داشته است در پادگان حمیدیه در نماز جماعت به وی اقتدا می کند و پشت سر او نماز می گذارد تا همه ی کادر پادگان و همرزمان این رزمنده ی ساده به کمالات معنوی و اخلاقی وی پی ببرند.
🔸گفتنی است آیت الله سید محمد تقی شاهرخی پس از پيروزي انقلاب اسلامي از طرف حضرت امام خميني(رحمت الله علیه) بعنوان نماينده ايشان در شهرهای بروجرد و بروجن و استان چهارمحال و بختياري منصوب شد و همچنين رياست دادگاه انقلاب بروجن را بطور مستقيم از طرف امام و رياست دادگاههاي انقلاب اسلامي استان را بطور غير مستقيم بر عهده داشت. وي همچنین از طرف مردم غيور خرمآباد در اولين دوره انتخاب مجلس شوراي اسلامي به نمايندگي مجلس شوراي اسلامي انتخاب شد.
🔹ایشان علاوه بر عضویت در مجلس خبرگان، نزديك به بیست سال است كه از طرف رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله خامنهاي در كشورهاي بنگلادش، ميانمار، تايلند، هند، مالزی و سنگاپور انجام وظيفه كرده و به دفاع از حريم تشيع و تقويت پايگاه شيعيان پرداخته است.
اما زندگینامه زیبای این شهید در کلام "صاحب پرویز" برادر شهید:
🌹"شهید علی پرویز" در سال 1338 در شهر مقدس کربلا به دنیا آمد. اجداد وی به دلیل عشق سرشاری که به امام حسین علیه السلام داشتند از صد سال پیش مقیم کربلا شده و پدر و پدربزرگ این شهید هم در کربلا متولد شدند.
🔸علاقه به نماز جماعت از دوران طفولیت در وجودش موج می زد بطوریکه هر وقت صدای اذان را می شنید دوان دوان خود را به مسجد محل (عباسیه کربلا) می رساند و در نماز جماعت شرکت می کرد.
در سال 1350 و در نتیجه فشارهای دولت برای خروج اتباع ایرانی مقیم عراق به همراه خانواده به ایران بازگشت.
🔹یکی از دو نفری بود که در رشته چاپ افست در سال 1356 دیپلم گرفت و چون ادامه تحصیل در این رشته میسر نبود از طرف دولت وقت بورسیه آلمان شد ولی نامه آن را پاره کرد و با درک شرایط زمان گفت: «تحصیل در مملکت کفر خیری ندارد.»
🔸حاج مهدی پرویز پدر بزرگوار شهید می گوید: «جوانی 17 ساله بود که به من برای خرید تلوزیون به دلیل نشان دادن صحنه های بی بندوباری بارها اعتراض کرد و حتی تلوزیون خانه را شکست و بعد از تعویض تلوزیون این کار دوبار دیگر هم تکرار شد.»
🌺در دوران منتهی به انقلاب فعالیت های مبارزاتی مخفیانه داشت و با پیش بینی نزدیک بودن پیروزی انقلاب خدمت سربازی در دولت شاه را نمی پسندد.
بنا به گفته خواهر بزرگترم اعلامیه های امام را دور از چشم پدر و مادر خود در محفظه کنتور آب مخفی می کرد آنها را در بین جوانان انقلابی در هنرستان محل تحصیل توزیع می کرد؛ روزی هم که امام به ایران آمد عضو کمیته استقبال حضرت امام بود.
🔸 4 ماه آخر خدمت سربازیش منتهی به جنگ ایران و عراق شد و از اینکه بنی صدر مهمات به جبهه ها نمی فرستاد عصبانی بود تا اینکه 2 روز مانده به پایان خدمت سربازی راننده یک تانک عراقی را با ژ3 شکار کرد و با اصرار از فرمانده خود می خواهد که تانک را به غنیمت بیاورد و علیرغم میل فرمانده اش برای علاقه ای که به این عزیز داشت نهایتاً با رفتن وی به همراه دو نفر دیگر موافقت می کند.
🔹عراقی ها که تانک خود را را در دست سربازان امام می بینند با یک موشک 3 متری تانک را مورد اصابت قرار می دهند تا به آرزوی این شهید والامقام که خواسته بود حتی جنازه اش هم برنگردد و مفقودالاثر باشد جامه عمل پوشانده شود.
🆔 @sangareshohadababol
🌹مـن و علـی نمـاز های مختـلف را از مفـاتیح پیـدا می کردیم و می خواندیم. مثل نمـاز شـب، نمـاز حضرت فـاطمه زهرا س، نماز حـاجت و …
🌷 علـی سرباز ارتش بود؛ فرمانده اش میگفت:
«هر روز غسل شهادت میکرد و اصرار میکرد او راهم به خط مقدم ببرم. خیلی راغب به این امـر نبودم؛ او هم امام جماعت بود، هم اجرای برنامه صبحگاهی با او بود، هم مداح پادگـان.»
🌷 ۲۶ دی ماه ۱۳۵۹ در پادگــان حـمیدیه اهــواز راننده یک تانک عراقی را با اسلحه شکـار کرد و تانک او را هم به غنیمت گرفت. عراقی ها با یک موشک، تانک را مورد اصابت قرار می دهند.علی شهـید میشود و جنازه اش هم دیگر برنمیگردد.
🌱 او متولد شهـر کـربلا بـود،
روح پاکـش هـم میهمـان شـهید کـربلا شد.
(راوی: خواهـر شهید علی پرویز)
#شهادت_یا_بورس_تحصیلی_آلمان؟
#شهید_علی_پرویز
🍃از طرف دانشگاه بورسیه آلمان شده بود برای ادامه تحصیل ، اما با درک شرایط زمان گفت: «تحصیل در مملکت کفر خیری ندارد.»
آیت الله شاهرخی نماینده امام و نماینده کنونی مجلس خبرگان هم در نماز جماعت به او اقتدا می کرد.
#سالروز_شهادت
🌱صلـواتی هـدیه کنیم به ارواح مطـهــر شهـدا
@sangareshohadababol