eitaa logo
سنگَرِرِسآنه🪖
763 دنبال‌کننده
949 عکس
964 ویدیو
15 فایل
• آرشیو محتوای تولیدی خادم الشهدا • #استان_اصفهان 🔸️🔹️ ¦↫سنگــــر رسانه •• از عَناوینِ جَهان خادِمِتان ما را بَس ...
مشاهده در ایتا
دانلود
18.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پروازکردن‌سخت‌نیست...! عاشق‌که‌باشی‌بالت‌می‌دهند؛ ویادت‌می‌دهندتاپروازکنی.. آن هم عاشقانه!🌱 |🔰سنگررسانه| 🆔@koolebar_esf
🌿خاک بالین رسول الله همه حِرز شفاست حرز شافی بهرجانِ ناتوان آورده ام گوهر دریای کاف و نون، محمّد کز ثناش گوهر اندر کلک و دریا در بنان آورده ام 🆔 @koolebar_esf
- وقتی سوال می شود از بهترین رسول - از نام تو چه پاسخی آیا صحیح تر .. ؟🌿 🆔 @koolebar_esf
- عزت امت تو در گرو وحدت توست .. - وحدت امت تو پیروی از عترت توست .. !
سنگَرِرِسآنه🪖
- عزت امت تو در گرو وحدت توست .. - وحدت امت تو پیروی از عترت توست .. !
- طاعت عترت تو، طاعت حق، طاعت توست .. - در رگ قلب حسین بن علی غیرت توست .. 💚 🆔 @koolebar_esf
صلّى الله عليه و آله و سلم پيامبراكرم (ص) مي‌فرمايند: إنّما بعثت لأتمّم مكارم الأخلاق؛
من مبعوث شدم تا فضائل اخلاق را به كمال رسانم. 
- نهج الفصاحه 🔰|سنگر رسانه| 🆔 @koolebar_esf
•💚🌿• خاطره ای از عید نوروز بود و میخواستیم برا جلال الدین لباس نو بخریم، اما قبول نکرد. من ناراحت شدم و گفتم: چرا قبول نمیکنی؟ گفت: افراد زیادی هستند که توانایی خرید لباس ندارند. شما برید برا من لباس بخرید و اون رو بدین به نیازمندان؛ لباسهای من خوب هستند و لزومی نداره که لباس نو بخرم... 🆔‌ @koolebar_esf
خاطره ای از 🌱 یه روز که آمدم خانه دیدم چشماش سرخ شده کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب هم توی دستش بود. بهش گفتم:گریه کردی؟یه نگاه بهم کرد و گفت:راستی اگه خدا اینطوری که توی این کتاب نوشته با ما معامله کنه عاقبت ما چی میشه؟ یه مدت بعد، برا گروه خودشون یه صندوق ساخته بود و به دوست هاش گفته بود:هر کس غیبت کنه باید ۵۰ تومان بندازه توی صندوق، باید جریمه بدیم تا گناه تکرار نشه 🆔 @koolebar_esf
••♥️☘️ خاطره ای از شهید پیچک میگفت: دو تا از دوستانم توی سنگر نشسته بودند و هی می‌گفتند: پیچک بیا توی سنگر بیرون خطرناکه... منم گوشم بدهکار نبود و داشتم آر پی جی میزدم. یهو حس کردم یه گلوله توپ زیر پام خورد و ترکید. می‌شنیدم که یکی گفت: پیچک پودر شد... چند دقیقه بعد که گرد و خاک فرو نشست تا منو دید با تعجب گفت: سالمی؟ ترکش نخوردی؟ یهو نگاهم افتاد به دوستام که توی سنگر بودند. دیدم هر دوتاشون شهید شدند. فهمیدم تا وقتش نرسیده هیچ اتفاقی برام نمی افته. 🆔 @koolebar_esf
📃برشی از کتاب آرام جان؛ شهید محمدحسین حدادیان به روایت مادر؛ صبح روز ۱۷ شهریور ۵۷، صفیه یواشکی آمد دنبالم. پشت در حیاط که رسیدم مادرم از طبقه بالا مچمان را گرفت. پرسید: “کجا؟ کجا؟” صفیه من من کرد. می دانست مادرم مخالف سرسخت است. گفتم: “داریم میریم میدون ژاله.” تا این حرف را زدم مامان جمیله شروع کرد به داد و بیداد: “از کی پیاز هم شده قاتی میوه ها؟ قلم پاتو می شکنم اگه از چارچوب در بذاری بیرون. مگه اونجا جای بچه هاست؟” خبر نداشتیم آنجا چه خبر است. چو افتاده بود مردم تجمع می کنند. حق به جانب گفتم: “آخه آقاخمینی گفته!” _رب و ربت رو میارن جلو چشمت بچه! تا مامان جمیله گره چادرش را دور کمر سفت کرد، فهمیدیم هوا پس است. صفیه زود خودش را گم و گور کرد. من هم دویدم داخل خانه. تا نزدیک ده صبح دندان به جگر گرفتم. دلشوره ولم نمی کرد. با جلوی پیراهن، خودم را باد می زدم. مامان جمیله سینی چای را گذاشت جلوی بابا و رفت توی آشپزخانه. فکر حضور در میدان ژاله مثل راه رفتن با کفش پاشنه بلند توی مغزم صدا می کرد. زیرچشمی مامان جمیله را پاییدم. گرم بارگذاشتن آبگوشت بود. پدرم که حواسش رفت پی فیلم دیدن، فلنگ را بستم. ♦️•سالروز شهادت شهید محمد حسین حدادیان• 🆔 @koolebar_esf
ما‌با‌ایمانمان‌میجنگیم! شـ‌هـ‌یـ‌د‌مـ‌تـ‌و‌سـ‌لـ‌یـ‌ان | 🆔 @koolebar_esf
مــــــــــــــرگ پـایـان‌کسی‌نیست کـــــــــــــــــه عـاشـق‌بـاشـد...! | 🆔 @koolebar_esf