#روز_مباهله!!
جااااان حسین ع🌺🍃
همگی جمع شدن
منتظر؛ تا که رسول مدنی
با دو صد قوم و قبیله
و کشیشان مسیح
گرد و خاکی دیدند
مصطفی دست به دستان حسن
فاطمه پشت سرش
و علی پشت سر فاطمه اش
کودکی در بغل احمد بود
گوییا روی زمین جایش نیست
زیر لب زمزمه افتاد: #حسین
زینت دوش نبی است
یکی از اهل کلیسا میگفت
وای بر حال شما
که اگر لب بگشایند
دعایی بکنند
آبها خشک شود
همگی برگشتند...
زینت دوش نبی
بازهم به کلیسا آمد😭😭
آری
ولی این بار....
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#هوالجمیل
بابای مَن سُرفه نمی کند،
فقط پَرپَر می زند برای #شهادت...
گاز شیمیایی و عشق هر دو می سوزانند:
یکی پوست را و چشم را و جسم را
و دیگری دل را و جان را ...
هر دو سوختن ناله ها دارد و نشانها...
خوب که نه؛ بد هم نگاه کنی نشـانِ هر دو سوختن را در او می بینی...
جانبازان شیمیایی و موجی را فراموش نکنیم...
#گمنامان_امروز
#شهدای_زنده🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #آخرین_خاکریز ✫⇠#قسمت4⃣1⃣ ✍نویسنده:می
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت5⃣1⃣
✍نویسنده:میکاییل احمدزاده
تكاوران همانند يك مجموعة كامل و به نحو
شايسته كار خود را انجام ميدادند؛ زيرا در غيراين صورت، با كوچكترين
سهل انگاري و كوتاهي، موجب كشته شدن خود و يا تمامي گروه ميشدند. دقت
و احتياط شرط پيروزي بود. كاركنان با الهام از دين مقدس اسلام و تكيه بر
عقيده و ايمان راسخ، عملياتها را به خوبي انجام ميدادند. مسئوليت هدايت و
پايش اطلاعات و عمليات رزمي يكي از يكانهاي مهم و زبدة تكاور هم با من
بود.
شدت جنگ به گونه اي بود كه يك منطقه چندين بار دست به دست ميشد.
نيروهاي ايراني هر چند كه دشمن را به عقب رانده بودند، اما مناطق شرهاني و
زبيدات هنوز در دست نيروهاي ايراني بود. به دليل حساسيت و موقعيت
جغرافيايي و نيز تلاش عراقيها براي بازپس گيري اين مناطق حساس از
ايراني ها، وجود نيروهاي كاركشته براي نگهداري اين سرزمين بسيار اهميت
داشت؛ بنابراين مسئوليت پدافند سرزميني به لشكر ما محول شد.
اين منطقه داراي آب و هوايي بسيار سوزان، خاك رملي تفتيده و بدون
عارضه بود و به جز عقرب، رتيل و مار، حيواني يافت نميشد. وجود جسدهاي
باقيمانده از عملياتهاي پي درپي و عدم تخلية اجساد، باعث شده بود بوي تعفن
همه جا را فرا بگيرد. آب و غذا به دليل مسطح بودن زمين و نبود خاكريز، هر
48ساعت يكبار تأمين ميشد. هيچ خودرويي به خط مقدم تردد نداشت؛ چون
با تير مستقيم دشمن از بين ميرفت. تداركات فقط در تاريكي مطلق شب و
به وسيلة نفربرهاي شنيدار و با سختي فراوان صورت ميگرفت. هيچ جادهاي
وجود نداشت. زمين رملي بود و در چنين زميني هيچ خودرويي قادر به حركت
نبود؛ زيرا در شن زار فرو ميرفت. براي مقابله با اين پديده، كفپوش هاي فلزي
به هم بافته ميشد تا تردد خودروهاي شنيدار امكان پذير شود. هنگام رسيدن
تداركات كه شامل چند دبة آب و جيرة جنگي بود، با آتش سنگين عراقي ها
مواجه ميشديم كه ما را با مشكل مواجه ميساخت و مواقعي پيش ميآمد كه ساعت ها طول می کشید تا چندصدمتر راه پیموده شود.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #آخرین_خاکریز ✫⇠#قسمت5⃣1⃣ ✍نویسنده:می
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت6⃣1⃣
✍نویسنده:میکاییل احمدزاده
شكل فيزيكي زمين
هم به گونه اي بود كه اجازة هرگونه تحرك يا ايجاد جان پناه، سنگر و استحكامات
را نميداد.
اين منطقه خطرناكترين جبهة زميني ايران و عراق بود و فاصلة ما با
عراقي ها كمتر از 70متر بود. اين موضوع باعث شده بود تا نيروهاي ما و عراقي ها
بسيار به هم نزديك باشند. اين موضوع به دليل تحكيم نشدن خط پدافندي ما و
عراقي ها بود؛ چون هر شب عمليات بود و اين منطقة حساس دست به دست
ميشد. گاه عراقي ها موفق بودند و گاه نيروهاي ما، البته موفقيت نيروهاي ما
بسيار بيشتر بود.
روزها به غير از نگهبانان و ديده بانان، كسي از سنگر بيرون نمي آمد؛ چون
هدف قنّاسه هاي تكتيرانداز عراقي قرار ميگرفت. بيشتر شهداي ما در اين
منطقه از پيشاني مورد هدف قرار گرفته بودند. اين موضوع براي عراقي ها هم
صدق ميكرد. نگهبانان روز و تكتيراندازان تكور با تفنگ هاي دقيق و
دوربين دارشان، هر از چندگاه پيشاني يكي از عراقي ها را هدف قرار ميدادند. در
اين منطقه سنگري وجود نداشت و ما در داخل زمين حفره هايي به عمق يك
متر ايجاد كرده بوديم كه حكم جان پناه را داشتند. هرگز نميتوانستيم داخل
آنها بلند شويم و به صورت درازكش وارد و خارج ميشديم. به دليل فاصلة بسيار
كم ما و دشمن، ماه ها خبري از چاي و غذاي گرم نبود. هنگام تاريكي شب،
همگي تا صبح در سنگرهاي پدافندي براي غافل نشدن از دشمن بيدار بوديم.
بريده شدن گلوها امري عادي بود و شيوة نبرد در اين منطقه به حساب مي آمد.
صدها تن از اجساد در فاصلة چند متري بين نيروهاي ما و عراقي ها در حال
فساد بودند و طعمة جانوران موذي مي شدند.
ديده شدن مساوي بود با مرگ. هيچگونه آرامشي وجود نداشت. شـب و روز
و لحظه به لحظه انتظار يورش از سوي هر كدام از نيروهاي ما و دشمن متـصور
بود. اسلحه و مهمات لحظهاي از ما دور نميشد.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #آخرین_خاکریز ✫⇠#قسمت6⃣1⃣ ✍نویسنده:می
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت7⃣1⃣
✍نویسنده:میکاییل احمدزاده
گاه دریک هفته چندعملیات صورت ميگرفت و خارج ساختن مجروحين از صحنة كارزار، كـاري غيـرممكن
بود. به دليل نبود كانالهاي ارتباطي، تعداد تلفات و مجروحين بسيار زياد بود. در
هر دقيقه ده ها خمپاره، آرپيجي و ميني كاتيوشا بر سر ما باريدن مـيگرفـت و
به دليل خمپاره هاي منور، وجود شب احساس نميشد. دشمن از ترس، هر چند
ثانيه اقدام به شليك گلوله هاي منور و خوشه اي ميكرد تا آسمان منطقه روشن
باشد و نيروهاي ايراني نتوانند پيشروي كنند. اين شيوه براي نيروهاي عراقي هم
صدق ميكرد. آنها هم شب و روز از ترس شبيخون ما آرام و قرار نداشتند. ايـن
منطقه چنان خطرناك بود كه كسي جرئت تخلية اجساد را نداشت. نزديكي مـا
با دشمن به گونه اي بود كه نارنجك دستي به سوي همديگر پرتاب مـيكـرديم و
شرايط به گونه اي بود كه اگر هر يك از ما يـا دشـمن قـصد پيـشروي داشـتيم،
نيروي مقابل فرصت عرض اندام و آرايش نداشت.
منطقه پرشده بود از خودروهاي سبك و سنگين و انواع خودروهاي راه سازي
كه در وسط ميدان، بين نيروهاي عراقي و نيروهاي ما جا مانده بودند و امكان
جابه جا كردن آنها براي عراقي ها وجود نداشت. زمين مملو از سلاح، مهمات و
اجساد عراقي ها بود كه در بين آنها تعداد كمي از شهداي ما هم وجود داشت.
عمليات ها به طور معمول از نيمه شب به بعد و يا سحرگاهان انجام ميشد.
گاه تا چشم باز ميكرديم، با فريادهاي گوش خراش و عربده هاي عراقي ها مواجه
ميشديم كه وارد كانال هاي نيمه كارة ما شده بودند و جنگ تن به تن آغاز
ميشد. از طرفي نيروهاي ما هم آنان را به رگبار ميبستند و پيكرهاي
بيجانشان پي درپي بر زمين مي افتاد.
براي گوشمالي دادن دشمن و بالا بردن توان و روحية نيروهايمان،
گشتي هاي رزمي را سازماندهي كرده، در دسته هاي 20نفري به سمت مواضع
دشمن سرازير ميشديم. عراقي ها از بيم حملة ايراني ها در هر نقطه اي از جبهه
اقدام به حصاركشي و ايجاد موانع فيزيكي ميكردند؛ ولي دشمن در اين منطقه
فرصت هر كاري را از دست داده بود. در نيمه هاي شب با استفاده از استتار و اختفا، خودمان را بالاي سر عراقي ها ميرسانديم. آنان از ترس هر كدام در
گوشه اي پناه گرفته و به حالت نيمه آماده چرت ميزدند. فرصت كاوش وجود
نداشت و برتري در گشودن آتش بود. در حد امكان هر شب اين آزار و اذيت
صورت ميگرفت تا يكان دشمن فرصت كشيدن نقشه هاي شوم را نداشته باشد.
اين منطقه يادآور از دست دادن رزمندگان بسيار زيادي بود كه همگي به وسيلة
تير مستقيم و يا تركش خمپاره ها به شهادت رسيده بودند. تيپ55 هوابرد ارتش
در اين منطقه تلاش بسيار زيادي كرده و توانسته بود دشمن را زمين گير كند.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#صدو_پنجاه_و_چهارمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿3📿4📿5📿9📿11📿13📿14📿15📿16📿18📿19📿20📿21📿22📿23📿24📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_547_935)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#خاطرات_شهید
در دوران نبرد خیلی کم غذا میخورد می گفت: شاید بقیه رزمندگان همین راهم نداشته باشند
خیلی کم میخوابید، در واقع خودش را برای #وصال آماده کرده بود...
شیخ هادی در خط نبرد وظیفه ی روحانیت و مبلّغ بودن خود را فراموش نمی کرد به هر کس وظیفه ی خودش را یادآوری می کرد او انسانی مومن، عابد، زاهد، صالح، متواضع، شجاع و برای جمع ما خیر محض بود
با عمل خداپسندمان به تو لبیک می گوییم ای شهید...
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری
#شهید_مدافع_حرم🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🔴سناریوی روحانی برای خروج از بن بست!!
حسن روحانی با سیاست خارجی سازشکارانه اش دوستان خودش را نیز از جمله اصلاح طلبان در بن بست قرار داده و اعتبار این جریان را بر باد داده است. از طرفی انتخابات مجلس نزدیک است و بر حسب اعتراف خودشان انتخابات را از پیش باختهاند.
🔹 راهکار آن ها برای خروج از بن بست چيست؟ طرح #دیدار_با_ترامپ!!
🔸️ در آستانه سفر سالانه رئیس جمهور به نیویورک و سخنرانی در سازمان ملل، برای خروج از #بن_بست سناریویی چیده اند: طرح دیدار با ترامپ!
آن ها می دانند که امام خامنه ای با چنين دیداری موافق نیست. بنابراین قرار است در روزهای آینده با تبلیغات سنگین و منفجر کردن بمب تبلیغاتی، این موضوع را با عنوان بزرگترين #مذاکره_قرن مطرح کنند.
🔹 بر اساس تحلیل آن ها، مخالفت رهبری، توپ را در زمین رهبری می اندازد و در نتیجه روحانی خودش را قهرمان و منجی ملت ایران معرفی می کند و در #انتخابات_مجلس آینده می تواند با این برگ برنده، بار دیگر مردم را فریب دهد.
🔸به نظر میرسد رهبری در برابر این سناریو سکوت کنند چون می دانند این یک قمپز است و تفنگ خالی!
در نتیجه آقای روحانی پس از تبلیغات سنگین به آمریکا می رود و بیش از پیش لجن مال می شود زیرا یا ترامپ دست رد به سینه اش می زند یا برای دیدار شروطی می گذارد که با پذیرش آن ها آبرویی برای روحانی باقی نمی ماند.
✅تجربه مذاکرات گورباچف نشان می دهد که جز رسوایی برای روحانی حاصلی نخواهد داشت.
و مکروا و مکرالله والله خیر الماکرین
✍قاسم روانبخش
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#شبی_با_شعر❤️
بیا ببین دلِ غمگینِ بی شکیبا را
بیا و گرم کن از چهرهات شبِ ما را
"من و جُدا شدن از کویِ تو خدا نکند"
که بی حرم چه کُنَم غصههای فردا را
خیالِ کربُبلایت مرا هوایی کرد
بگیر بالِ مرا تا ببینیم آنجا را
به موجِ سینه زنانت قسم به نامِ توام
که بُرده گریهیِ ما آبرویِ دریا را
گدایِ هر شبم و کاسه گردم و ندهم
به یک نگاهِ کریمانهات دو دنیا را
مرا بِبَر بِچِشَم زیرِ پا مغیلان را
مرا بِبَر که ببینم به نیزه سرها را
خدا کند که بیایی شبی به روضهیِ ما
شنیده ام که به سر سر زدی کلیسا را
خوشا به پنجهی راهب که شانهات میزد
به آنکه بُرد دلِ راهبان ترسا را
به پیرمرد غریبی که شُست گیسویت
گرفت از سر و رویِ تو خاکِ صحرا را
خوشا به بزم عزاخانهاش که تا دَمِ صبح
شنید پیشِ سرَت روضههایِ زهرا را
چرا بُرید سرت را به رویِ دامنِ من
چرا نشاند به خون این دو چشمِ زیبا را
چگونه سنگ شکسته جبین و دندانت
چگونه زخم تَرَک داده رویِ لبها را
به رویِ نیزه سرت بود و خیمهها میسوخت
رسید شعله و زلفِ تو در هوا میسوخت
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
YEKNET.IR - shoor - 2 esfand 97 - narimani.mp3
4.27M
🎧 #بشنوید🎧
🔳 #شور احساسی #محرم
🌴آرامشم تنها خواهشم
🌴هر جا که تو باشی اونجا خوشم
🎤 #سید_رضا_نریمانی
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #آخرین_خاکریز ✫⇠#قسمت7⃣1⃣ ✍نویسنده:می
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت8⃣1⃣
✍نویسنده:میکاییل احمدزاده
خاطرهاي از منطقة شرهاني
در عراق
سال 1364 در منطقة عملياتي زبيدات شرهاني بوديم. اين منطقه بسيار
خطرناك و در عين حال حساس بود؛ به طوريكه هر هفته يك عمليات ايذايي از
سوي هر دو طرف ايران و عراق عليه مواضع يكديگر صورت ميگرفت. ما مدت
شش ماه در آن منطقه مشغول انجام وظيفه بوديم و با اين حال خط پدافندي
ثابتي نداشتيم؛ چون هر چند روز، خطوط پدافندي ما با عراقي ها در حين
عقب نشيني و يا پيشروي، جابه جا ميشد و هيچگونه سنگر استراحتي هم وجود
نداشت. آب و غذا هم در تاريكي شب و براي چند روز ارسال ميشد. در يكان ما
سرباز بلند قامت و قوي هيكلي بود كه آرپي جيزن بود. او هر از گاهي در
نگهباني سستي ميكرد و هر بار كه از او توضيح مي خواستيم، ميگفت: «در
آينده وظيفة بزرگي دارم» و به دليل اينكه خدمتش رو به پايان بود، همه به
شوخي به او ميگفتند:
ـ پس كِي اين كار مهم و بزرگ رو از تو ميبينيم؟
ـ نگران نباشيد! روزي به بودنم افتخار خواهيد كرد و در آينده از اينكه
نميگذاريد سر نگهباني چرت بزنم، ناراحت خواهيد شد.
ما هم با خنده حرفهـايش را سـرپوش گذاشـتن بـر اهمـال كـارياش در
نگهباني قلمداد ميكرديم و به همين دليل هر از گاهي اضافه خـدمت جانان ـهاي
برايش در نظر ميگرفتيم.
در اين ايام بود كه عراقي ها دست به عمليات معروف زبيدات و شرهاني براي
بازپس گيري منطقة زبيدات، شرهاني و پل چم سري زدند. نبردي خونين صورت
گرفت و يورش عراقي ها از هر سو آغاز شد. از آنجايي كه خاكريز مشخصي وجود
نداشت، هدايت افراد بسيار مشكل و گاه غيرممكن مي شد. هر يك از سربازان در
سنگر خود با استفاده از مهماتي كه از قبل زير زمين پنهان كرده بودند، پدافند
ميكرد. نيروهاي احتياط هم نمي توانستند خيلي سريع در زير آتش تهية
دشمن به ما ملحق شوند. با اين اوضاع، دفاع جانانهاي صورت گرفت و هركس
هر آنچه كه آموخته و تجربه كرده بود، بهكار مي بست تا پيشروي دشمن را به
تأخير بيندازد.
دشمن مصمم بود با قاطعيت هر چه بيشتر، مواضع ما را تصرف كند؛ براي
اين منظور، ناگهان بالگردهاي عراقي در آسمان پديدار شده، سنگرهاي ما را
هدف قرار دادند و بعضي از سنگرها منهدم و تعدادي از سربازان شجاع به
شهادت رسيدند. كمكم داشتيم نااميد مي شديم. احساس ميكرديم لحظات
پاياني فرا رسيده و دشمن بر ما چيره خواهد شد. از گوشة سنگر، سرم را به
سمت چپ كانال برگرداندم. ديدم سربازي كه هميشه ادعا داشت به وجودش
افتخار خواهيم كرد، با آرپيجياش در حال تيراندازي به سمت ادوات و افراد
دشمن است. درگيري همچنان ادامه داشت. در اين احوال، صداي مهيبي به
آسمان برخاست كه متفاوت از انفجارهاي معمول بود. به سمت صدا نگاه كردم.
ديدم سرباز شجاع، بالگرد عراقي را هدف قرار داده و بالگرد چون آهن پارهاي
عظيم با صداي مهيبي منفجر شده است. صداي االله اكبر نيروهاي ما به آسمان
برخاست و رزمندگان با روحيه اي مضاعف عراقيها را هدف قرار دادند.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #آخرین_خاکریز ✫⇠#قسمت8⃣1⃣ ✍نویسنده:می
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت9⃣1⃣
✍نویسنده:میکاییل احمدزاده
نیروهای عراقي با ديدن اين صحنه، نااميد به طرف مواضع خودشان فرار كردند و كمي
بعد نيز نيروهاي احتياط ما وارد صحنه شده و عراقي ها را تعقيب كردند.
همانجا بود كه اين سرباز شجاع، با اقدام به موقع خود ضمن نجات
رزمندگان، موجب فرار عراقي ها نيز شد. او كه كمي از ناحية دست و زانو زخمي
شده بود، خودش را به من رساند و با غرور و لبخند گفت: «ديدي روزي رو كه
كار بزرگي انجام دادم! حالا شما بشين و برام اضافه خدمت رد كن».
من هم ضمن قدرداني و تشكر، به او گفتم: «خدمت تو همين حالا تمام شد.
اضافه خدمت هات هم بخشيده شد.» چنين هم شد. او مورد لطف فرماندهان
قرار گرفته و ضمن دريافت نشان شجاعت، از خدمت مقدس سربازي ترخيص
شد و خاطرهاي افتخارآميز براي همرزمان و يكانش باقي گذاشت. در يكي از
روزها، خبر حملة منافقين خلق به شهر مهران رسيد. آنان به ياري دشمن رفته
بودند تا عراقي ها را كه در باتلاق جنگ فرو رفته بودند، نجات دهند.
دشمن براي بالابردن روحية نيروهايش، دست به حمله هاي مقطعي و
سراسري زد كه به حمله هاي سراسري صدام معروف شد و در تمام جبه ههاي
جنگ از كردستان تا جنوب ادامه داشت. در بامداد يكي از روزها، يورش
عراقيها به سوي مواضع ما آغاز شد. نيروهاي استراق سمع ما كه در فاصله اي
جلوتر از ما براي غافلگير نشدن مستقر بودند، اعلام كردند كه دشمن درحال
پيشروي است. با توجه به درگيريهاي متعدد در آن نقطه، اولويت ما وارد كردن
تلفات به دشمن و سركوب آنها بود و در صورت پيشروي دشمن، عقب روي
تاكتيكي و پاتك نيروهاي احتياط ما و در نهايت محاصرة عراقي ها مدنظر بود.
نيروهاي عراقي بسيار زياد و داراي تحرك عالي بودند كه نشان از تازه نفس
بودن دشمن داشت. افراد ما خيلي سريع در مواضع از پيش تعيين شده مستقر
شدند و تا حد امكان مهمات تهيه كردند. به وسيلة بيسيم موقعيت نيروها را به
يكان بالاتر براي اتخاذ تصميم و آمادگي لازم براي به كارگيري نيروهاي احتياط
گزارش داديم. در همين زمان عدهاي از عراقي ها از حد لبة جلويي منطقة نبرد عبور كردند كه با شليك تيربارها، آغاز درگيري اعلام شد. پس از مدتي كوتاه،
آسمان منطقه پوشيده از دود و خاك و آتش شد. افراد نميتوانستند همديگر را
ببينند و به دليل شرايط بسيار بد جوي، هر كس براي خود مي جنگيد. افراد
مستقر در خطوط پدافندي سردرگم بودند و نميشد از آرايش هاي رزمي
استفاده كرد؛ ولي با اين حال تلفات دشمن بسيار زياد بود. آنان با حالتي
خوابآلود همچنان پيش مي آمدند و تعدادشان زياد بود. غرش مسلسل ها
لحظهاي خاموش نميشد. درخواست پشتيباني آتش داديم. ارتش در پشت
مواضع ما، اقدام به ايجاد مواضع توپخانة صحرايي از نوع 203 خودكششي كرده
بود كه وجود اين جنگ افزار، باعث دلگرمي رزمندگان بود. خوشبختانه نيروهاي
عراقي فاقد اين سلاح بودند و شليك اين جنگ افزار باعث تداعي زمين لرزه
ميشد.
در هنگام درگيري ها، بهترين و امنترين محل، همان خط مقدم است؛ چون
دشمن به دليل پيشروي نيروهاي خودش، بر روي اين منطقه اجراي آتش
نميكند و بيشتر، عقبة نيروهاي ما را ميكوبد تا خطوط تداركات و نيروهاي
كمكي را قطع كند.
درگيري سلاحهاي كاليبر كوچك آغاز شده و همچنان ادامه داشت. بوي
دود و خاك فضا را پوشانده بود. هر كدام از نيروهاي ما مجروح ميشد، امكان
امدادرساني نبود. شكل جغرافيايي محل به گونهاي بود كه عقبروي نيروهاي ما
مساوي با كشته شدن بود؛ چون هيچ عارضه اي در منطقه نبود و در صورت
برگشت، مورد اصابت گلوله هاي سرگردان قرار ميگرفتيم. لحظات به سرعت
سپري ميشد و هرآنچه كه امكان داشت، از دشمن تلفات گرفتيم. ديگر امكان
مقاومت بيشتر نبود؛ چرا كه نيروهاي دشمن به مراتب بيشتر از ما بود. افراد ما
همديگر را گم ميكردند و قسمت هايي از يكان كه به داخل مواضع عراقيها رفته
بودند، در محاصرة كامل عراقي ها قرار داشتند. از طرفي، زره پوش هاي عراق در
پشتيباني از عمليات يكان پياده نظام خود، وارد معركه شده بودند.
وجب به وجب زمين به وسيلة گلوله هاي كاليبر بزرگ كوبيده ميشد. تعداد مجروحان ما
بسيار زياد بود و تعدادي از افراد هم به شهادت رسيده بودند. بايد تا آخرين
گلوله مي جنگيديم؛ زيرا راه برگشت وجود نداشت و عراقي ها هم قصد كشتار ما
را داشتند.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #آخرین_خاکریز ✫⇠#قسمت9⃣1⃣ ✍نویسنده:می
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت0⃣2⃣
✍نویسنده:میکاییل احمدزاده
وضعيت به رده هاي بالا گزارش ميشد و ديدگاه فرماندهي نيز ما را زير نظر
داشتند. در همين زمان با دستور افسر عمليات، غرش آتش توپخانه هاي خودي
آغاز شد. شدت آتش اين توپخانه به حدي بود كه قبل از شليك، به نيروها اعلام
ميشد به داخل سنگرها بروند؛ چون تخريب و تركش آنها بسيار زياد بود. در
جواب آتش عراقي ها اگر دو توپ شليك ميشد، زمين به حدي ميلرزيد كه
عراقي ها تا چندين ساعت خاموش ميشدند. لحظة استفاده از آتش تهيه رسيده
بود و توپخانه شروع به شليك كرد. زمين و زمان مي لرزيد و پي درپي مواضع
عراقي ها در هم كوبيده ميشد. تلفات دشمن بسيار زياد بود؛ ولي همچنان
عمليات عراقي ها ادامه داشت. سلاح هاي همگي ما از نوع سبك و نيمه سنگين
بود. فرماندة تيپ دستور عقب روي داد تا مواضع ما هم كه دشمن وارد آن
ميشد، به وسيلة توپخانه كوبيده شود. اين كار يكي از شگردهاي نظامي است كه
دشمن را به دام مياندازد. خيلي سريع دسته هاي مقاومت به عقب كشيده شدند
و دشمن وارد سنگرها شد. ناگهان آتش كاتيوشاها و توپخانه شروع به باريدن
كردند و وجب به وجب منطقه را شخم زدند و هرآنچه در آنجا بود، منهدم
كردند. شدت آتش پشتيباني ما به حدي بود كه به دشمن اجازة پيشروي نداد.
ساعت هفت صبح شده بود كه بالگردهاي توپدار عراقي وارد كارزار شده و
مواضع ما را هدف قرار دادند. موشك هاي آنها بسيار خطرناك بودند و تعدادي از
نيروهايمان مجروح و شهيد شدند. در اين كارزار نقش سربازي كه با شليك
آرپيجي.هفت، يكي از بالگردهاي عراقي را سرنگون كرد، بسيار اثرگذار بود.
درگيري شديدي ايجاد شد. عدم تدارك نيروهاي عراقي و قطع شدن عقبة آنها،
باعث شد از مواضع ما خارج شده و پا به فرار بگذارند كه با هدف قرار دادن آنان، تعداد بسيار اندكي جان سالم به در بردند. نيروهاي ما اقدام به تحكيم مواضع
خود كردند. در راستاي عمليات هاي فريبنده و بازدارندة لشكر58 تكاور ذوالفقار،
بنا به دستور بايد در مناطق مختلف رزمي عمليات ميكرديم. بعد از شكست
مذبوحانة دشمن و ايجاد آرامش نسبي، مواضع به لشكر77 خراسان واگذار و بنا
به دستور براي انجام عمليات آبي ـ خاكي در جزاير مجنون آماده شديم.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#صدو_پنجاه_و_چهارمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿4📿5📿9📿11📿13📿14📿15📿16📿18📿19📿20📿21📿22📿23📿24📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_548_435)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واکنش تند #استاد_پناهیان به تقطیع صحبتهایش توسط رسانه دولتی ایرنا به سبک بیبیسی!
🔸️ رئیس دولتشون هم با همین دروغها رای آورد
پ.ن: این کلیپ را برای تمام مخاطبان خود بفرستید/آری مردم، اینها اینگونه شمارا فریب میدهند برای دروغ #مذاکره
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#خاطرات_شهید
هميشه پارچه سياه كوچکی
بالای جيب لباس سبز پاسداری اش دوخته شده بود؛ دقيقا روي قلبش...
روی پارچه حک شده بود "السلام عليك يا فاطمة الزهرا".
همه میدانستند حاج محسن ارادت دور از تصوری به حضرت زهرا دارد... هر وقت پارچه سياه كم رنگ ميشد
از تبليغات، پارچه نو ميگرفت و به لباسش مي دوخت....
كل محرم را در اوج گرمای جنوب با پيراهن مشكی ميگذراند.
در گردان تخريب هم هميشه توی عزاداری و خواندن دعا پيشقدم بود.
حاج محسن بين عزاداريها بارها و بارها دم "يا زهرا(س)" ميداد و هميشه عزاداريها رو با ذكر حضرت زهرا(سلام الله عليها) به پايان مي برد.
پ.ن:
#معبرهای ما فرق میکند
با معبرهای شما!!
نوع ِ #سیم_خاردارهایش ... #مین_هایش ...
#فرمـــانده!
تخریبچی هایت را بفرست ...
اینجـا، گرفتار ِمعبر ِ#نفسیم ...
#گناه احاطه کرده تمام خاکریزهایمان را ..
#فرمانده_ی_گردان_تخریب
#شهید_محسن_دین_شعاری 🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊