سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاکریز_اسارت
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
💢قسمت صد و پنجم: جَرَبخانه(۱)
یکی از وقایع تلخ و در عین حال طنزگونه دوران اسارت، قضیه ای به نام جربخانه بود. بعلت وضعیت بسیار اسفناک بهداشت و مضیقه و تنگنای شدیدی که در استحمام و نظافت شخصی و عمومی داشتیم، به ویژه در فصول گرما بیمار های پوستی رایج میشد که بدترین آنها یه بیماری به نام گال بود که عراقی ها به آن جَرَب می گفتن.
در این بیماری عمدتا در نواحی شرمگاه جوشهای چرکین می زنه و به جاهای دیگه هم سرایت می کنه.
گال یا جرب « Scabies » یه بیماری بسیار مسری و خیلی خارش دار پوستیه که توسط کَنه های میکرسکوپی کوچکِ هشت پا (انگل سارکوپتس) ایجاد میشه که در پوست نقب می زنن و فرد دچار خارش شدید و بی امان میشه و بعدش به زخم با تاول های کوچک تبدیل می شه.
گال بدون درمان از بین نمی ره. نیاز به استفاده از کرم یا لوسیون با نسخه پزشک هستش و نیاز به درمان با داروهای scabicidal خوراکی یا موضعی داره.
درمان این بیماری خیلی ساده اس و با مالیدن پمادهایی مانند کرم پرمترین یا لیندان بدون نیاز به کابل و آفتاب و تهدید قابل درمان و معمولا نیاز به ۲ تا ۴ هفته هستش که انگل ها ریشه کن بشن. ولی بعثی هاحوصله این همه زمان و قرتی بازی پماد و دارو رو نداشتن و ضرب العجل های سه چهار روزه تعیین می کردن. بیمار بی نوا مخیر بود بین استغاثه به درگاه دوست و تمنای شفا یا نوش جان کردن کابلهایی که شاید انگل های زیر پوستی را قتل عام می کرد و به قول معروف آش و با جاش از دست می دادن!
زجرآورترین ساعات برای این عزیزان زمانی بود که درِ آسایشگاها برای هواخوری باز می شد و افراد در محوطه قدم می زدن. این طفلکیا هم از اینکه برهنه هستن از بچه ها شرم می کردن و سرشونو پایین مینداختن و هم آرزو داشتن مثل بقیه چند دقیقه ای رو آزاد باشن و قدم بزنن.
دیدن حال و روز اونا برای ما هم یه نوع شکنجه روحی بود و از خدا میخواستیم زودتر شفا پیدا کرده و از این وضع خلاص بشن.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاکریز_اسارت
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
💢قسمت صد و ششم : جَرَبخانه(۲)
بعثی ها راه پیشرفته دیگه ای برای درمانِ گال در پیش گرفته بودند، که هم تحقیرآور بود و هم زجرآور. جای مخصوصی در گوشه ای از هواخوری بنام جربخانه درست کرده بودند و افراد مبتلا به گال را مانند افراد مجرم نگهداری می کردن. پزشک اردوگاه گفته بود که اینها باید در معرض نور مستقیم خورشید قرار بگیرند تا خوب بشن.
این بندگان خدا را از زمانی که آفتاب حرارت می گرفت تا دم غروب بصورت کاملا برهنه رو به آفتاب می نشوندن و حق نداشتن حتی جابجا بشن و لحظاتی پشت به آفتاب بشینن. همون روز اول تمام صورت و پوست بدنشون آفتاب سوخته میشد و در روزهای بعد تبدیل می شدن به تعدادی آفریقایی که انگار از شاخ آفریقا اینا رو به بردگی گرفتن و آوردن اینجا.
علاوه بر این گاهی با کابل به جون این افراد میفتادن و بدن سوخته ی اونا رو با کابل زخمی می کردن و میگفتن چرا هنوز خوب نشدین؟!! این بی نواها هم دست به درگاه خدا و عاجزانه التماس می کردن که زودتر خوب بشن و ازین مخمصه نجات پیدا کنن و گاهی هم خداوند به عجز و لابه اینا توجه می کرد و شفا می گرفتن و بعثیای خِنگ و احمق فک میکردن ضرب العجل اونا باعث شده اینا خوب بشن.
خلاصه آمیخته ای از برهنگی وآفتابِ سوزان با ضربات کابل با چاشنی دعا و تضرع، راه خلاصی از گال در اسارت بود و بس. خلاصه داستان هایی داشتیم با این جماعت نادان و ظالم که با زور کابل و کتک و تحقیر می خواستن یه بیمار رو معالجه کنن یا یه بیماری ریشه کن بشه.
این وضعیت تا سال پایانی اسارت ادامه داشت و هر از چند گاهی عده ای ایرانی وارد جربخانه می شدند و آفریقایی از اون خارج میشدن. باور کنید یکی از دعاهای همیشگیم این بود که مبتلا به گال نشم و شکر خدا این دعام مستجاب شد.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#صد_و_شصت_و_ششمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿 8 📿 9 📿 11 📿 15 📿 19 📿 21 📿 25 📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_610_461)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊🕊