eitaa logo
سنگرشهدا
7.4هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
3.1هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
348.2K
📌تاثیر نفوذ بر یوم الله اخیر ۹ @sangarshohada 🏴
977.5K
📌تاثیر نفوذ بر یوم الله اخیر ۱۰ @sangarshohada 🏴
✅شهدا زنده اند ونزد خداوند روزی می خورند وبر احوال ما واقفند 👇 خاطره ای از زبان همسر شهید 🔹 اولین سال بعد از شوهرم زمستان سرد شده بود و خلاصه اولین برف زمستان بر زمین نشست. یک شب پدر شوهرم آمد، خیلی نا آرام گفت: عروس گلم، ناصر به تو قول داده که چیزی بخره و نخریده؟ گفتم: نه، هیچی 🔸خیلی اصرار کرد. آخرش دید که من کوتاه نمی‌آیم، گفت: بهت قول داده زمستون که میاد اولین برف که رو زمین می‌شینه چی برات بخره؟چشمهایم پر از اشک شد، گریه‌ام گرفت، گفت: دیدی یک چیزی هست، بگو ببینم چی بهت قول داده؟ 🔹گفتم: شوخی می‌کرد و می‌گفت بذار زمستون بشه برات یک پالتو و یک نیم چکمه می‌خرم. این دفعه آقا جون گریه‌اش گرفت، نشسته بود جلوی من بلند بلند گریه می‌کرد؛ گفت: دیشب ناصر اومد توی خوابم بهم پول داد گفت: به خانومم قول دادم زمستون که بشه براش یک چکمه و یک پالتو بخرم. حالا که نیستم شما زحمتش رو بکش... 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ڪلیپ خاطره ای از #شهیدمحمدحسین‌_یوسف_‌الهی به زبان همرزم شهیدشان #شهیدحاج‌_قاسم_‌سلیمانی🌷 #حتما_ببینید ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#ماجرای_آشنایی_سردار_سلیمانی_و #سیدحسن_نصرالله آشنایی من با حاج قاسم به سال ۱۹۹۲ میلادی برمی‌گردد، هنگامی‌که حاج قاسم فرمانده‌ی نیروی قدس شد به لبنان آمد... ایشان منتظر نشد ما به ایران برویم و به او تبریک بگوییم، خودش به لبنان آمد و با رهبران مقاومت روابط ویژه‌ای را پایه‌گذاری اساسی کرد، خیلی سریع با ما خودمانی شد، خیلی سریع عربی یاد گرفت... همیشه با شادی ما شاد و با ناراحتی ما ناراحت می‌شد. رابطه‌اش با ما اینگونه بود. واقعا این روابط یک نمونه‌ی برجسته است. یکی از دلایل پیشرفت کمی و کیفی مقاومت حزب‌الله پیگیری‌های جدی حاج قاسم بود، حاج قاسم اولین شریک این پیروزی‌ها بود. لبنان زیر آتش و بمباران است! ولی او گفت: نمی‌توانم شما را تنها بگذارم، تمام روز‌های جنگ را حاج قاسم در کنار ما بود... او زیر بمباران و موشک‌باران در کنار ما بود، می‌توانست جا‌های امن برود، می‌توانست برود تهران و از آنجا با ما مرتبط می‌بود، ولی او در کنار ما و در اتاق عملیات ما بود. او به من می‌گفت: سیدجان! یا با شما زنده می‌مانم یا شهید می‌شوم، تا پایان جنگ ۳۳ روزه با ما بود. #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
تو خاڪ ما ستاره هایی دفنن ڪہ دلشون میخواست معما باشن دست تو شناسنامہ هاشون میبردن تا ڪہ شناسنامہ ی ماها باشن ... #یادتان_بخیر_مردان_بی_ادعا🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢قسمت صد و پنجاه و نهم: جای کفش در دهان نیست!(۲) وقتی با گواهی بچه ها محرز شد که من روزه هستم. دستور داد که باید روزه رو بشکنم و کفش رو بکنم تو دهنم. من گفتم ما مسلمانیم و احکام اسلام میگه بعد ازظهر حرامه روزه ی قضا رو بشکنی. وقتی حریف نشد گفت من این حرفا حالیم نیست و با تهدید مجدداً دستور رو تکرار کرد و این بار منم به پشتوانه بچه ها گفتم که نمی کنم. حرامه. دیگه داشت منفجر می شد رفت کلید آسایشگاه رو ورداشت و اومد داخل و با کابل افتاد به جونم و هر بار شدت عمل رو بیشتر می کرد که من تسلیم بشم. اون روز منم تو دنده لج افتاده بودم و تمرد می کردم. به ناصر گفت تو با دمپای بزن پس گردنش و دو نفری دو طرف فکمو فشار می دادن که دهنمو باز کنن و کفشو بزور بکنن توی حلقم. حریف نشد. با عصبانیت در رو بست. می دونستم رفته برای خودش یار بیاره. چن دقیقه بعد با یکی دوتای دیگه از بعثیا و سردسته شون قیس برگشت. واقعاً قیس هیبتی ترسناک و دستای سنگینی داشت و همه ازش می ترسیدن. قیس بی مقدمه گفت یلا کفش رو بکن تو دهنت. تا خواستم بگم روزه هستم. آنچنان سیلی زد تو گوشم که پرت شدم و از پشت به زمین خوردم و سرم محکم خورد روی کف سیمانی آسایشگاه. سرم گیج شد خواستم بلند شم، دیدم بهترین وقته که برای خلاصی از این وضعیت خودمو به بی هوشی بزنم و همین کارو کردم. دیگه بلند نشدم و با صحنه سازی که قبلش از علی باطنی یاد گرفته بودم ، انگار صد ساله از هوش رفتم. یه مقدار آب ریختن روم و با لگد زدن ولی تحمل کردم و بلند نشدم. مگه میشه کسی که خودشو بخواب زده بیدار کرد! دستور دادن دو سه نفر از دوستام منو بلند کنن و ببرن بزارن سرِ جای خودم. می دونستم تا چن دقیقه از پشت پنجره نگاه می کنن و از داخل هم ناصر مراقبه و اگه می فهمیدن فریب بوده کارمو حسابی می ساختن. نیم ساعتی با همون وضعیت موندم تا مطمئن شدن کلکی در کار نیست و رها کردن. جالب اینجا بود اونقد ماهرانه این کارو انجام دادم که حتی ناصر و رفقای خودمم باورشون شده بود که من غش کردم. دو نفر از دوستام که هم غذا بودیم و فکر می کردن به حالت اغما فرو رفتم و دیگه بهوش نمیام. مرتب آب رو صورتم می ریختن و قرص می کردن تو دهنم و پشت بندشم آب تا از حلقم پایین بره. ولی خب قرار نبود که پایین بره. از کنار لبام آب می ریخت تو گردنم و نگرانی اونا بیشتر می شد. زیر چشمی نگاه کردم دیدم مجتبی شاهچراغی و رمضان جوان دارن گریه می کنن و اشک می ریختن. خیلی یواش و بی سر وصدا نیشکونی از مجتبی گرفتم و یه چشمک زدم که همش فیلمه و اونا اروم شدن. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢قسمت صد و شصتم: معصومیت و مظلومیت (۱) یکی از شگردای ناجوانمردانه بعثیا که بهانه ای بود برای تحقیر و شماتت بچه ها، اتهام به افراد پاک و بیگناه و متعاقبِ آن اقدام به کتک کاری بود. قبل از اینکه این مسئله رو توضیح بدم، لازمه به یه پیش زمینه اشاره کنم و اون اینکه در تموم مدت چهار سال اسارت در اردوگاه ما، لامپ داخل آسایشگاها تا صبح روشن بود و علاوه بر مهتابی های داخل، چند پروژکتور قوی محوطه و آسایشگاها رو مثل روز روشن نگه داشته بودن. بگذریم از آزاری که بخاطر روشن بودن لامپ های آسایشگاه می کشیدیم و خودش نوعی شکنجه بود، کوچکترین تحرک افراد زیر نظر نگهبانایی بود که مرتب و بی وقفه پشت پنجره آسایشگاها قدم می زدن. ببدیهیه با این شرایط حتی اگر ایمان و اعتقادی هم در کار نباشه، عملاً امکان ارتکاب هیچگونه خلافی متصور نیست. ضمن اینکه جمع، جمعِ پاکترین انسانای وارسته و با تقوایی بود که در اوج جوانی و زمانی که امکان هر گونه گناه براشون فراهم بوده، با اقتدا به پیامبر و اهل بیت پاک زیسته و به دنیا پشت پا زده و پا به عرصه جهاد و دفاع از اسلام و ارزشهای دینی گذاشته بودن. علاوه بر همه این موارد، در پاس های مختلف شب همواره تعدادی از بچه ها برای تهجد و نماز شب و قرائت قرآن بیدار بودن. بعد از این مقدمه که عرض شد، برگردیم به ادعای مضحک و شرم اور بعثیا که هر از چن گاهی دو نفر جوان پاک و پاکیزه رو نیمه شب از خواب بیدار می کردن و در حالی که چشماشون پر از خواب بود، به اونا تهمت زده می شد که شما قصد تعرض به همدیگه رو داشتید و فرداش اونا رو جلو جمع بلند می کردن و ازشون میخاستن که به گناه نکرده اعتراف کنن. وقتی این آبرومندان درگاه خدا از خجالت و شرم سرشون رو پایین مینداختن و اشکشون جاری می شد، چند نفری مثل سگای هار به اونا حمله می کردن و زیر ضرباتِ مشت و لگد و کابل له و لورده می شدن. این مجازات پاکدامنی بود نه ناپاکی و همه اینو می دونستن و نه تنها آبروشون پیش بقیه نمی رفت که بر محبوبیت و عشق بچه ها به اونا افزوده می شد. این در حالی بود که خودِ بعثی ها غرق در فساد و تباهی بودن و هیچ محدودیتی در عراقِ اون زمان وجود نداشت. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از .لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @R199122 📿 13 📿 15 📿 16 📿 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 516 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_سپهبد_حاج_قاسم_سلیمانی ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
دلمان... آب شده ، آب تر از این نکنید... #سردار_شهیدحاج_قاسم_سلیمانی #صبحتون_شهدایی🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
#اینا_سربازای_بدون_مرز_ما_هستن که از دشمن گلوله میخورن، از #ضدانقلاب_فحش، از دولت متلک اما دلسرد نمیشن و هرجا کمکی از دستشون بیاد انجام میدن هیچ منتی هم سر کسی ندارن #سیستان_بلوچستان iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ڪلیپ روایت سوزناکی از فرزند شهیدی که به حاج قاسم می‌گفت #بابا! فرزند #شهید_مدافع_حرم_حسین_بواس؛ همون پسر بچه ای که در نماز به #حاج_قاسم گل میداد... #بابامو_میخوام iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
🔸نقل مستقیم #خاطره‌ای_شنیدنی از #حاج_قاسم_سلیمانی: یک بار از ماموریت برمی‌گشتم، منتظر نماندم که ماشین بیاد دنبالم. از فرودگاه مستقیم سوار تاکسی شدم، راننده تاکسی جوانی بود که نگاه معنا داری به من کرد. به او گفتم: چیه؟ آشنا به نظر می رسم؟ باز هم نگاهم کرد، گفت: شما با سردار سلیمانی نسبتی دارید؟ برادر یا پسر خاله‌ی ایشان هستید؟ گفتم: من خود سردار هستم. جوان خندید و گفت: ما خودمون اینکاره‌ایم شما می‌خواهی مرا رنگ کنی؟ خندیدم و گفتم: من سردار سلیمانی هستم. باور نکرد. گفت: بگو به خدا که سردار هستی! گفتم: به خدا من سردار سلیمانی هستم. سکوت کرد، دیگه چیزی نگفت. گفتم: چرا سکوت کردی؟ حرفی نزد. گفتم: زندگی‌ت چطوره؟ با گرانی چه می‌کنی؟ چه مشکلی داری؟ جوان نگاه معنا داری به من کرد و گفت: اگه تو سردار سلیمانی هستی، من هیچ مشکلی ندارم. #سپهبد_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی #فاتح_دلها🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
دوستان متاسفانه پیچ سنگر شهدا رو از دسترس خارج کردن😔 instagram.com/_u/sangarshohada.official لطف کنید از پیج جدید سنگرشهدا در اینستاگرام حمایت کنید.. دوباره فالو کنید...ممنون
ســنــد ســربلنـدی تــو در پیشگـاه حـــق؛ پیـــش از آنکـــه خــون سـرخ فرزنــدت باشـــد؛ ســـیاهــی چادرت اســـت مـــادر! #ﺷﻬﻴﺪ_ﺭﻭﺡ‌اﻟﻠﻪ_رحیمی 🌷 #بابل #لشکر۲۵کربلا ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگ را در ناله می‌آرد #وداع دوستان ... #شهید_حاج_قاسم_‌سلیمانی #دفاع_مقدس ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ڪلیپ #حاج_قاسم پدری برای فرزندان شهدا 🔹روایت کمتر شنیده شده از شب خواستگاری فرزند شهید و حضور سرزده حاج قاسم به مراسم #حتما_ببینید ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
✖️سردار حاجی زاده ترور شد. 🔗 روزنامه 19 دی با سردبیری مرتضی داستانی در سرمقاله امروز خود مسئولین نظام و علی الخصوص سردار حاجی زاده را عامل ترور حاج قاسم سلیمانی معرفی کرده است. 🔗 این توهین کاملا مطابق با سناریوی دشمن بوده که خواسته یا ناخواسته توسط این روزنامه رقم خورده است. 🔗 از آنجا که حذف فیزیکی سردار حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی و حاجی زاده در فاصله چند روز طراحی شده بود ولی حاجی زاده فرمانده هوافضای سپاه پاسداران کمتر از یک ماه قبل از شهادت سردار سلیمانی در سوریه از معرکه جان سالم بدر برد، اما اکنون ترور شخصیتی این فرمانده شجاع در دستور کار می باشد. 🔗 یادمان نرود که خوابیدیم و حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی را با 3 موشک اربااربا کردند و حالا نوبت حاجی زاده است و اگر بخوابیم تکه تکه اش خواهند کرد. 🔗 منتظر ورود دستگاه قضا به این سرمقاله هتاکانه هستیم و در صورت عدم ارائه پاسخ مناسب، بعید می‌دانم بچه‌های انقلابی سکوت کنند و در خانه بنشینند. @sangarshohada 🕊🕊
زبباترین غزل . . . ڪہ بہ چشمم رسیدہ است ترڪیب چشم و گونہ و لبخند ناب توست ۲۷محمدرسول‌اللهﷺ iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢قسمت صد و شصت و یکم: معصومیت و مظلومیت(۲) در یه مورد که خودم شاهد بودم در آسایشگاه هشت که ارشدش همون ناصر عرب بود ، نیمه شب دو نفر از بهترین بچه ها رو از خواب بیدار کردن و به ناصر سپردن که فردا اینا رو باید معرفی کنه. روز بعد در زمان هواخوری، آسایشگاه هشت بخط شد و این دو جوون رو بلند کردن و افسر اردوگاه رو به همه کرد و گفت آیا شما می پذیرید که در بینتون کارای زشت انجام بشه. همه گفتن نه در بین ما قابل قبول نیست و این جور مسائل اتفاق نمی افته. اما اون اصرار داشت که این دو نفر می خواستن کار خلاف انجام بِدن و از همه افراد آسایشگاه خواست گواهی بِدن که اینا گنهکار و مستحق مجازات هستن. همه سکوت کرده بودن و هیچکس گواهی نداد. افسر بعثی بشدت عصبانی شده بود و گفت حالا که اینجوره همه شما امروز مجازات خواهید شد و برای آخرین بار اعلام کرد کسانی رو که حاضر بشن گواهی به ضرر اینا بدن از مجازات معاف خواهند شد. بازم کسی بلند نشد. دستور داد ابتدا اون دو جوون بیگناه رو بشدت مجازات کردن و تا تونستن زدن و بدنشون رو با کابل سیاه کردن. بعد یکی یکی افراد رو بلند می کردن و می پرسید اینا ادمای خوبی ان یا بد. چند نفر زخمی و مریض بدحال داشتیم که اگر تنبیه می شدن احتمال خطر جدی براشون وجود داشت به اشاره بزرگتر به اونا گفته شد که بگن بد هستن. اون چن نفر بدون کتک داخل آسایشگاه فرستاده شدن و اون روز هر نفری که بلند می شد چن تا کابل و سیلی نوش جون می کرد و می رفت داخل آسایشگاه. نوبت به من که رسید بخاطر دِق دلی که حسین و قیس ازم داشتن و با اشاره حسین که این همونیه که کفش رو نکرد تو دهنش، چن نفری ریختن روی سرمو و حسابی از خجالتِ اون روزی که خودم رو به حالت غش زدم در اومدن. اون روزِ غم انگیز و روزای مشابه چنین روزی چه روسیاهانی که سعی داشتن با زغال روی نورانی و چهره معصوم بچه ها رو سیاه کنن. ولی فقط روسیاهی دنیا و آخرت نصیب خودشون شد . امروز اکثر اون بچه ها زنده هستن و با عزت و آبرو زندگی می کنن و اون نانجیبا گرفتار انواع عذاب ها و بدبختی ها شدن و تاوان پس دادن. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢قسمت صد و شصت و دوم: ولایت پذیری انتظاری که ما از نتیجه جنگ داشتیم پیروزی قاطع نظامی در جنگ بود. هیچوقت فِک نمی کردیم کار به توافق و مذاکره برسه ، اما صلاح و مصلحت امام خمینی و نظام اسلامی بر این قرار گرفته بود و ایران در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۳۶۷ با بیانیه ای که حضرت امام صادر کرد، قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل را پذیرفت. شرایطی جدیدی شکل گرفت و برای بعضی از بچه ها سؤالاتی ایجاد شده بود که چه اتفاقی افتاده و چرا سرانجامِ جنگ به اینجا ختم شد؟ با وجود اینکه در شرایط بسیار سختی بسر می بردیم و قاعدتا خبر پذیرش قطعنامه باید افراد رو خوشحال می کرد، ولی نشونه های خوشحالی در چهره اکثر بچه ها دیده نمی شد و حتی عده ای هم ناراحت بودن، اما از اونجایی که نظر و تصمیم حضرت امام خمینی برای همه ما که به امر او پا به عرصه دفاع مقدس گذاشته بودیم فصل الخطاب بود ، کسی اعتراضی به این تصمیم نداشت ، تنها چیزی که باعث ناراحتی و غم بچه ها بود اون جمله امام بود که فرمودن «جام زهر رو می نوشم» می دونستیم امام از این تصمیم خوشحال نیست و در واقع علیرغم میل باطنی و بر اساس مصالح نظام اسلامی این تصمیم رو گرفته اند. بنابراین بدیهی بود فرزندان معنوی امام، از غم درونی امام، غمگین باشن. در این شرایط وظیفه بزرگترا بود تا با تحلیل و تبیین مطالب ، بچه ها رو از غم و نگرانی دور کنن. با تاکید بر ولایت پذیری و بصورت چهره به چهره همه افراد توجیه می شدن و موضوع مهم در گفتگوها، بحث تکلیف گرایی و مهم نبودن نتیجه بود. بعد از چند روز بتدریج غم و نگرانی از چهره بچه ها زدوده شد و همه از این امر خرسند و شادمان بودن که موفق شدن بعنوان سربازی کوچک و به امر ولی فقیه شون در دفاع مقدس شرکت کنن و سختیای اسارت رو با روسفیدی پشت سر بزارن و اکنون که صلاح و مصلحت بر صلح و سازش است با طیب خاطر امر و فرمان ولی و امامشان رو بر دیده منت بگذارن. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از .لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @R199122 📿 5 📿 6 📿 8 📿 11 📿 12 📿 13 📿 14 📿 15 📿 16 📿 17 📿 18 📿 19 📿 20 📿 21 📿 22 📿 23 📿 24 📿 25 📿 26 📿 27 📿 28 📿 29 📿 30 📿 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊🕊
#اطلاعیه 🔹مراسم گرامیداشت سپهبد شهید " #حاج_قاسم_سلیمانی" 🔹باسخنرانی سردار فدا فرمانده سپاه استان و مداحی حاج سعیدمیرفهیمی 🔹چهارشنبه 2 بهمن ازنمازمغرب مسجدحضرت علی اکبر(ع) 🔹آدرس: اصفهان، پل سرهنگ، خیابان معراج، خیابان عباس آباد مسجد حضرت علی اکبر علیه ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 517 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_سپهبد_حاج_قاسم_سلیمانی ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝