سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاکریز_اسارت
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
#قسمت_صدوشصت_و_نهم
💢انس با قرآن
با ورودم به بند یک و جدا شدن از دوستانی که یه سال و نیم بهشون عادت کرده بودم دل و دماغی برام نمونده بود که حفظ قرآن رو ادامه بِدم. لذا تصمیم گرفتم چن ماهی نصف قرآن رو که بند سه حفظ کرده بودم رو مرور کنم و تثبیت بشه. روزی چن جزء رو مرور می کردم و بیشتر وقتمو اختصاص داده بودم به مرور قرآن. ولی در عین حال می دیدم اینجا زمینه برای فعالیت فرهنگی و کلاسداری مناسبتره. همزمان با آمدن من به بند یک و آسایشگاه یک، چن نفر از بند چهار هم تبعید شده بودن اینجا که از شاخص ترین اونا صادق(نادر) دشتی پور و رحیم قمیشی بودند.
یه روحانی خیلی معنوی و متهجد هم بنام محمد خطیبی بود که بچه ها خیلی بهش ارادت داشتن و مورد احترام همه بود. یه مداح خوش صدا هم از بچه های تهران داشتیم که اسمش نعمت دهقانیان بود. احساس می کردم با این جمعی که تو آسایشگاه یک هست خیلی راحت میشه یه سری برنامه ریزیها رو انجام داد تا بچه ها بیشتر از وقتشون استفاده کنن.
بعد از مدتی هم یکی از بچه های طلبه بنام عبدالکریم مازندرانی از بچه های مازندران که مدتی بیمارستان بستری بود وارد آسایشگاه یک شد و خیلی علاقمند به فعالیتای فرهنگی بود. با اومدن عبدالکریم، یه زوج فرهنگی شدیم و تصمیم گرفتیم مشترکا یه سری کارا رو مدیریت کنیم و با همکاری نادر و رحیم و مشورت آقای خطیبی شور و نشاطی بین بچه ها بوجود بیاد و با مشغول شدن به یه سری فعالیتای جمعی و مفید دچار گوشه گیری و فکر و خیالات نشن.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاکریز_اسارت
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
#قسمت_صد_و_هفتاد
💢رقص و فیلمای هندی
یکی از مشکلات همیشگی ما بحث ترانه ها ، رقص و فیلمای هندی بود که از تلویزیون عراق پخش می شد و برای جوِ معنوی آسایشگاه یه وصله ناجور بود. بگذریم از ماهای اول که اجبار بود و بخاطر همین نگاه نکردنا خیلی از بچه ها کابل خوردن و اذیت شدن ،ولی بعدها که اجباری در دیدن هم نبود، باعث آزار روحی برای بچه ها بود. واقعا اکثریت قاطع اسرای ایرانی در حال و هوای دیگه سیر می کردن و با اینجور چیزا بیگانه بودن. بیشتر برنامه های تلویزیونِ عراقی که نظام سیاسی ، الله اکبر رو زده بود رو پرچمش حرام و مخالف شرع و عفت عمومی بود. هیچ حد و مرزی در بی حیایی نداشتن و نشون می دادن و از این طرف ما رو مجوس و مشرک می خوندن. روحیات عالی و حالات معنوی بچه ها و اشتغالشون به دعا، قرآن و شب زنده داری آنقد بالا بود که اصلا اعتنایی به اینجور چیزا نداشتن و تحت تاثیر قرار نمی گرفتن ، ولی در عین حال از اینکه می دیدم در محیطی زندگی می کنیم که حتی اختیار خاموش و روشن کردن تلویزیون رو هم نداشتیم و گاهی ناخوداگاه چشممون به این صحنه ها میفتاد برامون زجرآور بود.
یکی از برنامه های مفتضح و شکست خورده بعثیا آوردن فیلم غیر اخلاقی و اجبار افراد به نگاه کردن بود. یه روز یه دستگاه تلویزیون بزرگ و یه دستگاه ویدیو آوردن بند یک و هر سه آسایشگاه بند رو جمع کردن تو آسایشگاه ۲ و بعد از کلی منت گذاری گفتن که سید الرئیس صدام حسین دستور داده اوقات فراغت رو با دیدن فیلمای جذاب پر کنیم و امروز ما بخاطر شما این امکاناتو فراهم کردیم که شما از دیدن این فیلما لذت ببرید و از این به بعد همیشه برای شما از اینگونه برنامه ها اجرا می کنیم که کمتر به فکر خونواده بیفتید و غصه بخورید .
ما می دونستیم که گربه برای رضای خدا موش نمی گیره و پشت این تبلیغات باید یه هدف شوم نهفته باشه. اولش فکر نمی کردیم اینا اینقد وقیح باشن که فیلمای مستهجن و غیر اخلاقی رو بیارن و نمایش بِدن. ولی وقتی که چند دقیقه از یه فیلم اکشِنِ رزمی گذشته بود دیدیم که صحنه های غیر اخلاقی داره و اعتراض کردیم که ما اینجور فیلما رو نمیخایم . گفتن که اجباره و باید نگاه کنید. گفتیم اگه بخاطر پر کردن اوقات فراغت و لذت بردن ماست که ما از اینجور چیزا لذت نمی بریم و حروم می دونیم.
چند تا نگهبان دمِ در گذاشتن و درو بستن. اکثر بچه ها سرو پایین انداخته بودن و نگاه نمی کردن و شروع کرده بودیم به اعتراض و سر وصدا. دیدن اینجوری نمیشه. گفتن خیلی خوب به درک! هر که نمیخاد ببینه بیاد بره بیرون ولی دمِ در اسامی کسانیکه خارج میشن بعنوان متخلف نوشته میشه و بعدا بحسابشون می رسیم. تعدادی ترجیح دادن که برای خودشون درد سر پیش نیارنو و همونجا سرشون پایین انداختنو و نگاه نمی کردن. تعدادی بلند شدیم و پیش خودمون گفتیم هر چه بادا باد میریم بیرون و استدلالمون این بود که اگه امروز سفت نایستیم ، اینا تبدیلش می کنن به یه برنامه دائمی و همیشه تا آخر اسارت باید با این گرفتاری و شکنجه روحی مواجه بشیم.
خوشبختانه تعداد قابل توجهی بلند شدن و بعد از اینکه اسامیمونو نوشتن رفتیم بیرون تو هواخوری قدم زدیم. این اقدام سبب شد که بعثیا به این نتیجه برسن که ادامه این کار باعث تنش و تشنج شده و دیگه تکرار نکردن و فیلمی به اردوگاه یازده نیاوردن .بعدها همین اسامی بعلاوه تعدادی دیگه از اردوگاه تبعید شدیم...
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#ششمین
ختم قران به نیابت از #شهید_سپهبد_حاج_قاسم_سلیمانی
.لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿 12 📿 18 📿 19 📿 20 📿 24 📿 29 📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s51_636)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
دوستان متاسفانه پیچ سنگر شهدا رو از دسترس خارج کردن😔
instagram.com/_u/sangarshohada.official
لطف کنید از پیج جدید سنگرشهدا در اینستاگرام حمایت کنید.. دوباره فالو کنید...ممنون
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃
521
ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_سپهبد_حاج_قاسم_سلیمانی
╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗
@sangarshohada
╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
نه تبسم ،نه اشاره ،نه سوالی ،هیچ چیز!!
عاشقی چون من
فقط او را تماشا میکند...
در این روز های سـرد زمستان
گرمای وجودتان ای شهـدا ،یاد سرما را از جسم و جانمان برده است...
🌷هدیه به روح بلنـد شهـدای مقاومت صلوات
#شهید_سپهبد_حاج_قاسم_سلیمانی
#صبحتون_شهدایی🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
ابراهـیم می گفت :
چـادر یادگار حضرت زهرا (س) است ؛
ایمان یڪ زن وقتی کامل میشود که حجـاب را کامل رعایت ڪند ...
#هـادی_دلها
#شهید_ابراهیم_هادی
#چادر_یادگار_مادر
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
🔴آمریکا پرستها...
🔺همان جماعتی که سعی کردند با داغ کردنِ موضوع هواپیمای اوکراینی، از پرداختن به یومالله تشییع میلیونی حاج قاسم در کشورمان (بعنوان یک رفراندوم منطقهای) فرار کنند، امروز نیز سعی کردهاند بعد از تظاهرات میلیونی و بینظیرِ روز جمعه مردم عراق (بعنوان یک رفراندوم مردمی برای خروج نظامیان آمریکایی از این کشور) خیلی ساده و صرفاً در حد یک تیتر کوچک از کنارِ آن بگذرند!
#کاملا_اتفاقی
#همینقدر_جالب
📝 #رها_عبداللهی
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
💢شهیدی که محل و نحوه ی شهادت خود را به مادرخود نشان داد..
#مادر_شهید تعریف میکرد:
از نحوه شهادتش هیچ کسی چیزی به من نمیگفت و دوستش که در #سوریه با او بود از جواب دادن طفره میرفت
هنوز پیکر محمدرضا دفن نشده بود, در شب شهادت امام رضا حالم خیلی بد شد و خوابیدم همین که سرم را روی بالش گذاشتم محمدرضا به خوابم آمدو به صورت واضح میگفت: «فلانی را اینقدر سوالپیچ نکن وقتی سوال میکنی اون غصه میخوره,دوست داری نحوه شهادت من را بدانی من بهت میگویم» و من را برد به آنجایی که شهید شده بود و لحظه #شهادت و پیکرش را به من نشان داد که حتی بعد از این خواب نحوه شهادت را برای فرماندهانش توضیح دادم آنها تعجب کردند😳
و گفتند شما آنجا بودید که از همه جزئیات با خبر هستید
#شهید_محمدرضا_دهقان🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
شــرطِ اول
قــدم آن است
ڪِه مَجـــنون باشے!
هرڪسے
در بــہ درِ
خانہے لیّلا نشــوَد
#رزقڪ_شهــادت
#شهید_محسن_قوطاسلو
#سالروز_ولادت🌷
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
@sangarshohada
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
فکرش را نمیکردیـم
ادامـه ی راهِ تـان ...
اینقـدر سخـت باشـد
#جامـــــانده_ام
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
بسم رب الزهرا سلام الله علیها
عاشق حضرت زهرا (س) بود.
روضه های فاطمیه را خیلی با سوز میخواند.
یک وقت هایی هم آخرشب زنگ میزد میگفت باهات کار دارم.
حالا دو تا هیئت رفته. هم مداحی کرده هم روضه خوانده و هم گریه کرده و سینه زده.
اما آخر شب میگفت بیا یک روضه چند نفری بخونیم و گریه کنیم.
میگفت هرچی برای مادر گریه کنیم کمه.
خط خوبی هم داشت.
همیشه کنار دفتر یادداشت یا کتاب و جزوش اسماء متبرک اهل بیت را با خط خوش می نوشت.
وزیباترینش هم نام مبارک فاطمه زهرا (س) بود.
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#حاج_عمار
#یا_فاطمة_اغیثینی
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاکریز_اسارت
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
#قسمت_صدوهفتاد_و_یکم
💢شورای فرهنگی
تصمیم گرفتیم یه شورای فرهنگی تشکیل بدیم و برنامه ها رو با شَور و مشورت برنامه ریزی و مدیریت کنیم. شورا تشکیل شد و برای این که مدیریت متمرکز بشه و تصمیم گیری راحت تر صورت بگیره، پیشنهاد دادم که یه نفر بشه مسئول فرهنگی آسایشگاه.
با توجه به تجربه آقا رحیم، ایشان شد مسئول فرهنگی و قرار شد مسئول فرهنگی کارها رو با مشورت شورای فرهنگی مدیریت و اجرا بکنه. قرار گذاشتیم بدون اعتنا به نظر مسئول آسایشگاه، یه سری فعالیتا رو از کم شروع کنیم و به مرور گسترش بدیم. ابتدا برنامههای محدودی مثل اذان گفتن، قرائت و ترجمه روزانۀ قرآن و کلاس عمومی و تحلیل سیاسی آغاز شد. البته تمامی این کارا از نظر بعثیا ممنوع بود و مجازات شدید مثل سلول انفرادی و شکنجههای طاقت فرسا داشت، ولی از اونجایی که تا حدودی خیالمون ازداخل آسایشگاه راحت بود و می دونستیم زمینه جاسوس و خبرکشی وجود نداره با حفظ اصول ایمنی و گذاشتن نگهبان در دو طرف آسایشگاه این برنامهها اجرا میشد. گر چه بعد متوجه شدیم خبر بسیاری از این فعالیتا توسط یکی دو نفر از تیم پرویز به بعثیا داده شده بود و مشکلاتی رو برای تعدادی از افراد فعال ایجاد نمود که بعداً در جای خودش به اونا می پردازم.
یکی از برنامههای عقیدتی، فرهنگی، قرائت و ترجمه روزانه قرآن بود. هر روز بعد از بیدارباش و قبل از رفتن به هواخوری یه صفحه قرآن توسط یه قاری خونده میشد و طبق برنامه یکی از طلبهها مثل حقیر، محمد خطیبی و عبدالکریم مازندرانی ترجمه و مقدار مختصری توضیح داده می شد. این برنامه مورد استقبال بچه ها قرار گرفت و آسایشگاه یک، روزشو با انس با قرآن و تلاوت آیات الهی شروع میکرد. معمولاً برای اینکه ترجمه آیات بدون نقص انجام بشه گروه طلاب آسایشگاه با هم همفکری و مباحثه داشتن. سید قاسم موسوی هم از سادات خوش صدا با صدای ملایم در اوقات سه گانه گوشهای از آسایشگاه می ایستاد و اذان میگفت و برای اولین بار بعد از دو سال صدای اذان بصورت زنده در اردوگاه طنین انداز شد. رحیم هم یکی دو هفته یه بار یه تحلیل از وضع و اوضاع رو ارائه میداد و من و مازندرانی هم مباحثی مانند تاریخ اسلام و شرح آیات و مسائل اعتقادی رو میگفتیم. مدتی کار به همین منوال ادامه داشت و شیرازه کار از دست ارشد آسایشگاه خارج شد و شور و اشتیاق و رقابت خاصی بین بچهها ایجاد شده بود.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاکریز_اسارت
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
#قسمت_صدوهفتاد_و_دوم
💢توطئه ارشد آسایشگاه
بعد از چند ماهی که فعالیتا داشت اوج میگرفت و بچهها شُور و هیجان خاصی برای شرکت در کلاسا و سایر برنامهها از خودشون نشون میدادن، به یه مشکل بزرگ برخوردیم. ارشد آسایشگاه کنار رفت و یه آدم زمخت و بی منطق بنام علی کُرده رو بجای خودش قرار داد و مسئول بند(افسر بعثی) هم اونو بعنوان مسئول جدید آسایشگاه معرفی کرد و تأکید کرد که همه باید گوش بفرمان ایشون باشن و اگه کسی باهاش همکاری نکنه، بشدت تنبیه و مجازات خواهد شد.
ظاهرا گزارش همه فعالیتا و برنامهها رو به بعثیا داده بودن و پدیده زشت جاسوسی که مدتها بود ریشه کن شده بود، دوباره احیا شد. علی کرده حتی سواد خواندن و نوشتن نداشت و بعنوان سرباز اومده بود و در اواخر جنگ اسیر شده بود. بچهها می گفتن از فرقه اهل حقه(علیاللهی) و هیچ قرابت و تعلق خاطری به بچه بسیجیا نداشت. در اولین روز از مسئولیتش بلند شد و گفت از این به بعد باید همه سرشون بکار خودشون باشه و همه برنامهها و فعالیتای فرهنگی و کلاسا تعطیله و کسی حق نداره کوچکترین کاری در این باره انجام بده و تهدید کرد با افراد متخلف بشدت برخورد میشه و اونا رو به بعثیا معرفی میکنه.
اوضاع داشت از کنترل بچهها خارج می شد. یا باید تسلیم خواسته نامشروع اقلیتی نادان و ترسو میشدیم و تمام برنامه هایی که ماهها برای اونا زحمت کشیده شده بود کنار میذاشتیم و همه سر در گریبان خودشون می کردن و غصه میخوردن و یا این که باید کار دیگری میکردیم. یه روزِ تمام سکوت و بهت بر آسایشگاه یک حاکم بود و از سناریویی که پرویز راه انداخته بود، بچه ها بشدت عصبانی بودن و حالا همه داشتن پی به ماهیت اصلی این آدم میبردن. نمی شد دست رو دست گذاشت. ادامه این شرایط باعث میشد افراد بفکر فرو برن و در خلوت و تنهایی خودشون دچار انواع مشکلات عصبی و روحی بشن. با چند نفر مشورت کردم که چه باید بکنیم؟ و چه تدبیری برای مشکلی که پیش اومده بیندیشیم؟ بعضی معتقد بودن که مدتی صبر کنیم تا اوضاع مجدداً عادی بشه و بعضی نظرشون این بود باید در مقابل اونا ایستاد و بدون اعتنا به عواقب این کار فعالیتای خودمون رو ادامه بدیم. منم همین نظر رو داشتم.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#هفتمین
ختم قران به نیابت از #شهید_سپهبد_حاج_قاسم_سلیمانی
.لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿 18 📿 19 📿 21 📿 22 📿 23 📿 24 📿 25 📿 26 📿 27 📿 28 📿 29 📿 29 📿 30 📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s52_184)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
دوستان متاسفانه پیچ سنگر شهدا رو از دسترس خارج کردن😔
instagram.com/_u/sangarshohada.official
لطف کنید از پیج جدید سنگرشهدا در اینستاگرام حمایت کنید.. دوباره فالو کنید...ممنون
🏴 #فاطمیه
امشب درحالی مراسم عزاداری در حسینیه امام خمینی برگزار می شود که این مراسم برخلاف گذشته یک غایب بزرگ دارد.
#جای_تو_همیشه_خالیست😭
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🏴
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃
522
ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_سپهبد_حاج_قاسم_سلیمانی
╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗
@sangarshohada
╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
بعضی انسانها به زمین آمده اند
تا زمین قابل تماشا شود...
آمده اند که تاریخ؛
شکوه شرافت و آزادگی شان را به نظاره بنشیند...
آمده اند تا آبرو و اعتبار دنیا باشند
اصلا زمین،
از آمدن بعضی انسانها به خود می بالد...
و #حاج_قاسم عزیز ما یکی از همین انسانها بود..
#شهید_مقاومت
#حاج_قاسم_سلیمانی
#صبحتون_شهدایی🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#حاج_همت:
« نشستن در پشت میز مذاکره با دشمن
برای ما خواری، ذلّت و افتضاح به دنبال دارد »
کتاب به روایت همت، ص ۳۹۲📚
"آمریکای عهدشکن" در کلام #حاج_همت :
« بلایی که در آخر ماجرای گرفتن لانهٔ جاسوسی آمریکا بر سرمان آمد
در مذاکرات الجزایر، آمریکایی ها بر سر هیأت نمایندگی ما شیره مالیدند
گروگان هایشان را صحیح و سالم از ما تحویل گرفتند
و از آن ۱۲ میلیارد دلار دارایی بلوکه شدهٔ ایران در بانک های آمریکا
حتی یک سِنت هم به ما تحویل ندادند
آیا برویم پشت میز مذاکره با دشمن ؟
پس پشت میز مذاکره
به ما چه می دهند ؟
هیچی ..... »
#به_روایت_همت_ص ۵۷۶، ۵۷۵📚
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
◾️همسر شهید لشکری به دیار باقی شتافت
منیژه لشکری، همسر وفادار سرلشکر خلبان شهید حسین لشکری و راوی کتاب «روزهای بیآینه» شنبه، 5 بهمن بر اثر وقوع حادثهای به دیار باقی شتافت.
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ڪلیپ
اشاره مهدی رسولی به جای خالی #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی و اشکهای رهبر انقلاب
#فاطمیه🖤
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃
#گذرے_بر_سیره_شهید
✍مرتضی عادت داشت روزهای تاسوعا و عاشورای حسینی، با پای برهنه درصف اول عزاداران حسینی شرکت نماید.وقتی مصیبت امام حسین (ع) خوانده می شد، آن قدر گریه می کرد که از کثرت گریه چشم هایش قرمز می شد.تقریباً همه روزه بعد از نماز صبح، به عشق زیارت سیدالشهدا زیارت عاشورا را می خواند.
#شهید_مرتضی_جاویدی
#معروف_بہ_اشلو
#شهیدے_ڪہ_امام_خمینے_ره
#برپیشانیش_بوسہ_زد
#سالروز_شهادت🌷
📚 منبع: کتاب سیره شهیدان ، صفحه 125
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
#خاطرات_شهید
🔹ماجرای #حاج_احمد با بانوی دو عالم حضرت زهرا(س):
عملیات بیت المقدس بدجوری مجروح شد ترکش خورده بود به سرش با اصرار بردیمش اورژانس میگفت: «کسی نفهمه زخمی شدم همینجا مداوام کنید»
دکتر اومد گفت: «زخمش عمیقه، باید بخیه بشه»
بستریش کردند از بس خونریزی داشت بیهوش شد یه مدت گذشت یکدفعه از جا پرید گفت: «پاشو بریم خط»
قسمش دادم گفتم:
«آخه تو که بی هوش بودی، چی شد یهو از جا پریدی»؟
گفت: «بهت میگم به شرطی که تا وقتی زنده ام به کسی چیزی نگی وقتی توی اتاق خوابیده بودم، دیدم خانم فاطمه زهرا(س) اومدند داخل فرمودند:
«چیه؟ چرا خوابیدی؟»
عرض کردم: «سرم مجروح شده، نمیتونم ادامه بدم»
حضرت دستی به سرم کشیدند و فرمودند:
«بلند شو بلند شو، چیزی نیست بلند شو برو به کارهایت برس»...
به خاطر همین است که هر جا که میروید حاج احمد کاظمی حسینیه فاطمهالزهرا(س) ساخته است…
#شهید_احمد_کاظمی 🌷
#فرمانده_لشکرهشت_نجف_اشرف
#فرمانده_نیروی_زمینی_سپاه
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
- بابای من یه خونه تو شمال
و یه ویلا تو کیش و
یه ماشین شاسی بلند به نامم کرده
بابای تو چی؟
-بابای من؟ یه #پوتین به ارث گذاشته...
پ.ن: جاکفشی ها؛ طلائیه
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊