فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 #ڪلیپ
فیلم صحبتهای شهید محمد اسلامی نسب ... ملقب به #سردار_زهرایی ﺷﻴﺮاﺯ
🔹حضرت آقا با دیدن این فیلم فرمودند : من بہ یقین می گویم ڪه این شهید عزیز در بیداری حضرت زهرا (س) را زیارت ڪرده .
#ﺷﻬﻴﺪﻣﺤﻤﺪاﺳﻼﻣﻲ_ﻧﺴﺐ 🌷
#ﺷﻬﺪاﻱﻓﺎﺭس
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #ڪلیپ
🔹 انتشار نخستینبار / وقتی سردار بزرگ اسلام با ضجه از دختر رسول خدا سخن میگوید.
🔸 سپهبد سلیمانی، خطاب به مادران شهدا: وقتی شما مادرها نبودید و بچههایتان در خون دست و پا میزدند، حضور حضرت زهرا (س) را دیدم...
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🏴
#فرازے_از_وصیت_نامہ
✍دراین موقعیت زمانی و مكانی جنگ ما جنگ اسلام و كفر است و هر لحظه مسامحه و غفلت خیانت به پیامبر اكرم «ص» و امام زمان «عج» و پشت پا زدن به خون شهداست و ملت ما باید خود را آماده هرگونه فداكاری بكند.در چنین میدان وسیع و این هدف رفیع انسانی و الهی جان داد و فداكاری امری بسیار ساده و پیش پا افتاده است و خدا كند كه ما توفیق شهادت متعالی در راه اسلام را با خلوص نیت پیدا كنیم...
#شهید_حسن_باقری
#سالروز_شهادت🌷
iD ➠ @sangarshohada🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ڪلیپ
🔹صحبت های سردار سلیمانی درباره سردارشهید حسن باقری
#شهید_قاسم_سلیمانی
#شهید_حسن_باقری
#سالروز_شهادت🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🏴
می گویند :
یک دست صدا ندارد
امّــا سربازانِ روح الله
با یک دست هم غوغا کردند ...
#شهید_سردار_علیرضا_نوری
#قائممقام_لشکر۲۷حضرترسولﷺ
#شهادت_کربلای۵_شلمچه۱۳۶۵
#سالروز_شهادت
iD ➠ @sangarshohada🏴
از بس حضرت زهرایے بود
در عملیات خیبـر
اسم گردانش را عوض کرد
گذاشت " یازهرا (س) ”
در والفجر۸ شهیـد که شد
ایّام فاطمیـه بود ...
ترکش خورده بود بہ پهلویش ...
#شهید_سیدکمال_فاضلی
#شهادت_بهمن۶۴
iD ➠ @sangarshohada🏴
میرسد بوی چادر خاڪی
از ڪنار تمام پیڪرهـا
فاطمیه ، شلمچه این ایام
صحنهی ڪوچه بود معبرها
#شلمچه۱۳۶۵
#عملیات_کربلای۵
#یاد_کنید_شهدا_را_باصلوات
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🏴
#خاطرات_شهدا
▪️ قصه حاج قاسم و غواصهایش و توسل عجیب به حضرت زهرا (س)
🔻از من و قلمم بر نمی آید تا قصه سالهای خون و خاطره را روایت کنم . چیزی شبیه شرم دستم را وقت نوشتن پس می زند. من چگونه می توانم یک ثانیه از اضطراب غواص های شجاع حاج قاسم را روایت کنم وقتی دل به دریای خروشان اروند می زدند، در «شبی تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل!"
🔻شبی که طبق پیش بینی ها بنا بود باد نباشد، باران نباشد، اما چند ساعت مانده به شروع عملیات، ابری ناخوانده از افق قد می کشد و پخش می شود توی آسمان و حالا هم باد هست هم باران!
🔻ژنرال های کارکشته دنیا به صدام، گفته اند ایران از هر نقطه ممکن است به خاک شما یورش بیاورد، الّا از منطقه فاو.
🔻ژنرال ها گفته اند هیچکس نمی تواند از دریای موج خیز اروند بگذرد. گفته اند پای گذاشتن غواص در اروند همان و پیدا شدن جنازه اش در شکم نهنگان خلیج فارس همان. گفته اند اروند نابکار است، در اثر جذر و مدّ مسیر حرکتش را تغییر می دهد. گفته اند اروند ریاکار است، سطح آبش آرام، امّا لایه های زیرین اش پر شتاب می گذرد. گفته اند اروند مواج که بشود هیچ کس جلودارش نیست و گفته اند گرداب هایی دارد که با سرعت سیصد کیلومتر طعمه اش را به غرقاب نابودی می کشاند و می بلعد.
🔻ژنرالهای دنیا همه اینها را به صدام گفته اند، اما در ساحل شرقی نهر علی شیر، حاج قاسم سلیمانی و حاج احمد امینی تصمیم خودشان را گرفته اند.
🔻در ساحل غربی هم توی خانه های کوچک جا مانده از ساکنین عرب روستا، شهید یوسف الهی و شهید آتش افروز و همرزمانشان مشغول مناجات اند.
🔻غواص های لشکر ثارالله تصمیم گرفته اند در همین هوای منقلب خط فاو و پشت صدام را یکجا بشکنند. حاج قاسم باید غواص هایش را با تاریک شدن هوا آرام و بی صدا از رود عبور دهد تا خط دشمن را تصرف کنند و محسن رضایی رمز "یا فاطمه الزهرا" را به همه نیروهای عملیات اعلام کند و ناگهان صدها قایق تیزرو با مردانی مصمم مثل گلوله به سمت شبه جزیره فاو عراق حرکت کنند و با رخنه در لشکر صدام، خبری دنیا را تکان بدهد که «مردان قورباغه ای ایران از اروند گذشتند، فاو را به تلافی خرمشهر گرفتند تا ام القصر و بصره در تیر رس شان باشد و راه عراق را به دریای آزاد قطع کنند»
🔻فردا باید این خبر سرتیتر همه روزنامههای منطقه و جهان باشد، فردا باید صدام از این شکست تلخ دیوانه بشود و فرماندهانش را اعدام صحرایی کند، اما با آن ابر سمج و باد بیموقع حاج قاسم چه می توانست بکند جز اینکه غواصهای لشکر را جمع کند دور خودش، بغضش را فرو بدهد و با صدایی آرام و چشمی اشک آلود بگوید:
🔻 برادرا ! آنچه نباید میشد، حالا شده . طبق پیشبینی الان باید آسمان صاف و اروند آرام باشد. اما نیست . حالا برای عبور از موجهای سرکش اروند فقط یک راه مانده است، آب را به پهلوی شکسته زهرا (س) قسم بدهید!
🔻نام حضرت زهرا س در حریری از اشک تکثیر شد و در آسمان پیچید. دلها قوت گرفت. سپاه به حرکت درآمد. پیاده و سواره به سمت اروند. غواصها از زمین باتلاقی حاشیه رود میگذرند و در کناره آن آرایش میگیرند. به دستور، تن به آب سرد میزنند، سرعت آب و تلاطم رود طوفانزده در قدم اول میخواهد همه را نا امید کند، غواصها یک متر جلو میروند، آب دو متر آنها را عقب مینشاند. آنها با رشتهای طناب به هم وصل هستند. باید در آب عصبانی هی فین (نوعی کفش غواصی) بزنی و هی جلو نروی!، با موج زورآزمایی کنی و کم کم نفسهایت به شماره بیفتد و دستانت از سوز سرما کرخت بشوند و طناب از دستت رها بشود و آب با شتاب از جمع جدایت بکند و هیچکس در آن شب تاریک و وهمناک متوجه غرق شدنت نشود.
🔻نبردی سنگین میان مردانی که ذکر یا زهرا بر لب دارند و رودخانهای که راه نمیدهد در گرفته است. گروه موقعیت خودشان را گم میکنند، همه جا آب است و سرگردانی و البته امید . ناگهان پای نفر اول به زمین سفت می رسد .
🔻یا زهرا! رسیدیم به ساحل! همه از آب بیرون میآیند. بی صدا در ساحل آرایش میگیرند. تازه اول کار است . باید با هجومی تند ،خط دشمن را فتح کنند. میکنند. دشمن راهی جز فرار ندارد. حاج احمد امینی میایستد روی یال خاکریز اول عراق و با بیسیم می گوید:
🔻یا فاطمه الزهرا. یا فاطمه الزهرا.حاجی حاجی، مأموریت انجام شد. حالا نوبت شماست.
🔻 آنطرف، کنار نهر علیشیر. مروارید اشک، زنجیر پلاک حاج قاسم را میگیرد و و پایین میآید. حاجی بیتاب و اشکبار فریاد میزند :زهرا جان ممنون. بیبی جان متشکرم.
#عملیات_والفجر_۸
#رمز_یافاطمه_الزهرا_س
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#لشکر_۴۱_ثارالله_کرمان
📝 احمد یوسف زاده
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
هرچه سینه زدن های محرم
داغ دل را کم میکنند و مردانهاند،
سینه زدن های #فاطمیه ...
رمق میگیرند و مـادرانه اند ؛
همین که دست بالا برود
#بازو و #سینه تیر میکشد ...
#عزاداری_رزمندگان
#گردان_امام_حسین
#لشکر۳۱عاشورا
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاکریز_اسارت
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
#قسمت_صدوهفتاد_و_هفتم
💢"هزار پیشه اسارت"
از فعالیتای دیگه که در اردوگاه ۱۱ تکریت از جمله آسایشگاه ما که بسیار جذاب، مفید و در عین حال خطرناک بود، بحث تحلیل اوضاع و تشریح اون بصورت سخنرانی کوتاهِ پنج تا ده دقیقهای بود که بعضی از بچهها با بررسی اخبار تلویزیون عراق و دو روزنامه عربی و انگلیسی و شمِ سیاسی خودشون گاهی اوضاع رو به گونهای امیدوارکننده تحلیل میکردن. گاهی چند نفر همفکری میکردن و نتیجه بحث و تبادل نظرشون میشد یه تحلیل که برای همه بیان میشد. برای جمعآوری خبر هم منابع ما، تلویزیون عراق، نشریه هفتگی منافقین، برخی خبرای جسته و گریختۀ سربازای عراقی مورد اعتماد و اسرای تازه بود.
ارتباط ما با جهان خارج بطور کامل قطع بود و در این چهار سال همینا منابع خبری ما بودن که گاهی از برآیند اینا بچهها خبرها و تحلیل هایی رو به اطلاع بقیه می رسوندن.
🔻 مسابقات فرهنگی و هیأت داوری:
کمتر برنامهای به اندازه مسابقات فرهنگی برای بچهها جذابیت داشت. مسابقات که با گروهبندی و اهدای جوایز همراه بود، بشدت مورد استقبال واقع میشد. مسابقات بدین صورت بود که افراد به گروهای چهار نفره تقسیم میشدن و به صورت دورهای با هم رقابت میکردن. سؤالات شامل سؤالات ورزشی، تاریخ اسلام ، احکام ، اطلاعات عمومی، هوش و اعتقادات بود و دو گروه چهارنفره در مقابل هم قرار میگرفتن و دو نفر هم به عنوان مجری و داور حضور داشتند و در پایان سلسله مسابقات به سه گروه برتر جوایزی که عمدتا تسبیح با هستۀ خرما و سنگای تزئینی که توسط گروه خدمات و تهیه جوایز و با زحمت فراوون تهیه میشد اهدا میگردید. برای اینکه برنامه مسابقات لو نره، در حین اجرای مسابقه در دو طرف آسایشگاه چن نفر نگهبانی میدادن و تا سر و کله نگهبان عراقی از دور پیدا میشد افراد سریع از حالت مسابقه خارج میشدن و به حالت عادی با هم گفتگو میکردن. جذابیت این مسابقات این بود که هر گروه تعدادی هوادار داشت و اونا رو تشویق می کردن و مسابقه، خیلی به صورت جدی برگزار میشد و حتی بعضی وقتا افراد به نحوۀ داوری اعتراض میکردن. اجرا و داوری این مسابقات به عهده من و یکی دیگه از دوستان بود ولی در تهیه سوالات افراد زیادی کمک میکردن.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاکریز_اسارت
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
#قسمت_صدوهفتاد_و_هشتم
💢ورزش،هیجان و مسابقات
دو سال اول بعثیا با هر گونه ورزش و نرمش مخالفت میکردن و زمینهای برای این کار وجود نداشت، امّا از سال سوم به بعد خصوصاً بعد از برقراری آتش بس اجازه دادن به صورت محدود در زمان هواخوری یه سری مسابقات ورزشی مثل گل کوچیک و والیبال انجام بشه. بچه ها هم این مسابقات رو بصورت لیگ در هر بند برنامه ریزی کردن و افرادِ علاقمند در گروهای دو و سه نفره تیم بندی شده و دورهای مسابقه برگزار میشد و داور هم داشتیم.
توپ این مسابقات با استفاده از لباسای کهنه و پوستهٔ بیرونی از برزنت چادر گروهی تهیه میشد و بچه ها اونا رو میدوختن و مسابقات فوتبال برگزار میشد. این مسابقات تا زمان رحلت حضرت امام و تبعید ما به شهر بعقوبه ادامه داشت و به مشغولیت خوبی برای بچهها تبدیل شده بود.
هر چه دوران اسارت طولانیتر می شد، بچهها هم خودشون رو با شرایط تطبیق میدادن و چیزهای جدید و اندوختههای نو برای خودشون کسب میکردن. با آزاد شدن ورزش در هواخوری و برگزاری مسابقات گل کوچیک، تعدادی از بچهها آموزش فنون رزمی رو شروع کردن. البته این آموزشها کاملاً سری و با رعایت اصول حفاظتی انجام میشد و اگه بعثیا بویی میبردن حسابی تنبیه میکردن و حداقلش، سلول انفرادی بود. توی آسایشگاه ما خوشبختانه سه چهار نفر بودن که با رشتههای مختلف رزمی، مثل کاراته و تکواندو آشنایی داشتن و به کسانی که علاقه داشتن یاد میدادن. منم مدتی دفاع شخصی کار کردم. حتی تو یکی از تمرینها که با الله قلی غفاری بعنوان حریفم انجام دادم، یکی از دندههام شکست. کتک کاری بعثیا کم بود خودمونم گاهی توی کلاسای رزمی از خجالت هم در میومدیم.
بعد ازمدتی مسابقات کشتی در اوزان مختلف در دستور کارمون قرار گرفت. البته این مسابقه از خندهدارترین مسابقات و برنامههای ما بود. بجز یکی دو نفر بقیه با فنون کشتی آشنایی نداشتیم. کشتی ترکیبی بود از جودو، کاراته و کشتی و دعوای کوچه بازاری. از اونم جالبتر داور بود که داوری نمیدونست و بحث امتیاز در کار نبود و برنده کسی اعلام میشد که حریفشو ضربه فنی بکنه. باسکولی هم که برای وزن کشی نداشتیم و با وزن تقریبی افراد رو به جون هم مینداختیم تا مسابقه بِدن. بعضی صحنهها اونقد خندهدار بود که بیشتر از یه تئاتر کمدی میخندیدیم. گاهی مسابقه بین فیل و فنجان بود و دو حریف اصلا بهم نمیومدن. برگزاری این مسابقات حسابی حال و هوای بچهها رو عوض کرده بود و شور و شادی همه جا حاکم بود.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#هشتمین
ختم قران به نیابت از #شهید_سپهبد_حاج_قاسم_سلیمانی
.لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿 2 📿 3 📿 4 📿 5 📿 6 📿 7 📿 8 📿 9 📿 10 📿 13 📿 14 📿 15 📿 16 📿 17 📿 18 📿 19 📿 20 📿 21 📿 22 📿 26 📿 27 📿 28 📿 29 📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s60_284)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃
525
ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_سپهبد_حاج_قاسم_سلیمانی
╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗
@sangarshohada
╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
در خط جهاد همیشه گمنام شدند
با ذکر حسین و زینب آرام شدند
اینان نه فقط مدافعان حرم اند
امروز مدافعان اسلام شدند
#شهید_سپهبد_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_مدافع_حرم_میثم_مدواری
#صبحتون_شهدایی🌷
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ڪلیپ
🔹لحظاتی تکاندهنده از بیتابیهای دختر شهید مدافع حرم در آغوش #سپهبد_قاسم_سلیمانی
📎پ.ن: خدایا این حاج قاسمت کی بود/اشدا علی الکفار و رحما بینهم
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
27.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #ڪلیپ
باید اصلا شهید میشد او
تا به مردانگی مثَل باشد
و همیشه برای #قاسم_ها
مرگ شیرین تر از عسل باشد...
📎تصاویری از جوانی های حاج قاسم سلیمانی در دفاع مقدس...
#أحلى_شهادة_من_العسل
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی 🌷
iD ➠ @sangarshohada 🕊🕊
شهــادت ...
پایان نیست ؛ آغاز است
تولـدی دیگـر است ،
در جهانی فراتر از آنکہ
عقــل زمینـــی
به ساحت قدس آن راه یابد ...
#پاسدار_مدافع_حرم
#شهـید_علی_عسگری🌷
#سالروز_ولادت_و_شهادت
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
شهــادت ... پایان نیست ؛ آغاز است تولـدی دیگـر است ، در جهانی فراتر از آنکہ عقــل زمینـــی به ساحت
#خاطرات_شهید
در دهم بهمنماه سال1362 در طاقانڪ در استان چهارمحال بختیاری به دنیا آمد و در دامان خانواده ای مومن پرورش یافت. تحصیلات خود را در طاقانک پیگیری کرد و پس از اتمـام تحصیلات دوره ی متوسطه وارد کسب و ڪار شد تا به موقعیـت اقتصادی اش رونق دهد به همین دلیل در پروژه های صنعتی شرڪت ڪرد و در این عرصه تبحر یافت و استاد کار ماهری شد.
صدای خوبی داشت و مداح و موذن شایستهای بود و همین ارادت او به اهل بیت بود ڪه در سال83 راهی سفر کربلا شد واین سفر مسیر زندگیاش را تغییر داد، در عراق با مجاهـدین عراقی آشنا شد و در ڪنار آنها به مبـارزه با دشمنان آمریکایی پرداخت، و تا پایان تسخیـر عراق توسط آمریکا چندین بار برای مبـارزه به عراق سفر ڪرد .
با آغـاز بیـداری اسلامی سفرهای زیادی به کشورهای عراق، لبنان و سوریه داشت. در لبنان با نیروهای حزب الله همڪاری داشت و پس از تعرض مزدوران تکفیری به سوریه، برای ڪمڪ به مردم مظلوم سوریه و حفاظت از حرم حضرت زینب(س) راهی سوریه شد.
در سوریه فعالیت های گوناگونی ڪرد ، هم خدمات فنی ومهندسی که در آن مهارت داشت ارائه داد، هم در امداد رسانی به مجـروحان و آوارگان سوری و سکنـی دادن آنها ڪوشش کرد و هم با قلبی اندوهگین به غسل و کفن و دفن شهدا پرداخت. در این مدت در سوریه خوابِ آرام نداشت و با تمام توان میکوشید .
سرانجام در دهم بهمنماه سال 1391 همزمان با سالگرد تولد حضرت رسول (ص) پس از نبردی جانـانه در حفاظت از حرم حضرت زینب در دمشق و کشتن بیش از ده نفر از تروریست ها، هدف تیرانـدازی های تڪفیری ها قرار گرفت و به آرزوی دیرینه اش که شهادت بود نائل شد.
#شهید_علی_عسگری
#سالروز_ولادت_و_شهادت🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
بخنـد ...
ڪہ لبخندت
برف دلمان را
آب می ڪند ...
#شهـید_مدافع_حـرم
#محمدکاظم_توفیقی
#سالروز_ولادت🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ڪلیپ
🔹حماسه سازان خان طومان لشکر ویژه ۲۵کربلا مازندران
📎به گمانم خاک #خان_طومان
به خاک شلمچه می ماند
جا به جایش رد چادر خاکی است...
#خان_طومان_آزاد_شد🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
جهان با خنده هایت
صورت زیباتری دارد
بخند این خندههای "ماه"
ڪلی مشتری دارد ...
#پاسدار_مدافع_حـرم
#شهید_محمد_ظهیری
#سالروز_ولادت🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
إذن از علی(ع) و حضرت زهرا(س) دارد
صد گریه کن از عرشِ معلّی دارد
هر هفته شبِ جمعه حسین بن علی(ع)؛
در کرب و بلا روضۂ ﮔﻮﺩاﻝ دارد!
#أللهم_ارزقنا_کربلا❤️
#صلی_الله_علیک_یاأباعبدالله
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاکریز_اسارت
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
#قسمت_صدوهفتاد_و_نهم
💢عطش برای یادگیری
بعد از برقراری آتش بس بین ایران و عراق، آسایشگاهای چهارده گانه تکریت یازده، هر کدوم تبدیل شده بود به دانشکدههای کوچکی که همه نوع کلاس زبان، ریاضی، تاریخ، قرآن، اعتقادات، احکام تا شیمی و فیزیک و غیره یافت می شد و کلاسا از دو نفر تا ده نفره وجود داشت و گاهی وقتا برای سر خاروندن نداشتیم. نکته قابل توجه در این مقطع عطش فوق العاده افراد برای یادگیری بود. هر چند نفر دور هم جمع می شدن و با التماس از کسی که چیزی بلد بود میخواستن کلاسی براشون برگزار کنه و چیزی یادشون بده.
در تمامی طول عمرم تا به امروز چنین شوق و عطشی برای هیچ کار علمی و آموزشی به اندازه آن یکسالی که در بند یک اردوگاه تکریت یازده شاهدش بودم ندیدهم. کار بجایی رسیده بود که مدرسین بشدت تحت فشار قرار داشتن. نه میشد به این نوجوون و جوونایی که با علاقه و التماس میومدن و درخواست کلاس داشتن نه گفت! و نه توانایی معدودِ اساتید، جوابگوی این همه نیاز بودن. افرادی که به عنوان استاد، کلاسی رو برگزار میکردن هم که هیچ منبعی جز محفوظات و دانستههای قبلی خودشون در اختیار نداشتن. نه کتابی وجود داشت و نه دفتر و قلمی در میون بود. کاغذ و قلم ما همون بود که قبلاً توضیح دادم.
یادم هست در مقطعی در روز، هفت جلسه کلاسای مختلف از تفسیر قرآن و تاریخ اسلام تا احکام و اعتقادات و آموزش سخنوری داشتم و این در حالی بود که خودم بشدت نیاز داشتم در کلاسی شرکت کنم و چیزی یاد بگیرم، اما نیاز و فشار بچه ها مانع از اون بود که بجز پرداختن به قرآن و تدریس کار دیگهای انجام بدم. در هر آسایشگاه هم معمولاً چهار، پنج نفر بیشتر وجود نداشتن که بتونن تدریس کنن و این تعداد به هیچ وجه جوابگوی نیاز و درخواستهای متعدد نبود. لذا فکری به ذهنم رسید که بتونه تا حدودی این خلاء رو پر کنه و اون تربیت معلم و سخنران بود.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاکریز_اسارت
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
#قسمت_صد_و_هشتاد
💢مسابقات فرهنگی و هیأت داوری
کمترین برنامهای به اندازه مسابقات فرهنگی برای بچهها جذابیت داشت. مسابقات که با گروهبندی و اهدای جوایز همراه بود، بشدت مورد استقبال واقع میشد. مسابقات بدین صورت بود که افراد به گروهای چهار نفره تقسیم میشدن و به صورت دورهای با هم رقابت میکردن. سؤالات شامل سؤالات ورزشی، تاریخ اسلام ، احکام ، اطلاعات عمومی، هوش و اعتقادات بود و دو گروه چهارنفره در مقابل هم قرار میگرفتن و دو نفر هم به عنوان مجری و داور حضور داشتند و در پایان سلسله مسابقات به سه گروه برتر جوایزی که عمدتا تسبیح با هستۀ خرما و سنگای تزئینی که توسط گروه خدمات و تهیه جوایز و با زحمت فراوون تهیه میشد اهدا میگردید.
برای اینکه برنامه مسابقات لو نره ، در حین اجرای مسابقه در دو طرف آسایشگاه چن نفر نگهبانی میدادن و تا سر و کله نگهبان عراقی از دور پیدا میشد افراد سریع از حالت مسابقه خارج میشدن و به حالت عادی با هم گفتگو میکردن. جذابیت این مسابقات این بود که هر گروه تعدادی هوادار داشت و اونا رو تشویق می کردن و مسابقه، خیلی به صورت جدی برگزار میشد و حتی بعضی وقتا افراد به نحوۀ داوری اعتراض میکردن. اجرا و داوری این مسابقات به عهده من و یکی دیگه از دوستان بود ولی در تهیه سوالات افراد زیادی کمک میکردن.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada