#شهید_تیمسار_فلاحی:
شیرودی
از غیرممکنها ممکن ساخت!
او ناجی غرب
و فاتح گردنهها
و #ارتفاعات بازی دراز، آریا، میمک، دشت ذهاب و پادگان ابوذر بود.
#شهید_علی_اکبر_شیرودی
#سالروز_شهادت🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#نماز_و_شهید_شیرودی
شیرودی در کنار هلیکوپتر جنگی اش ایستاده بود و خبرنگاران هر کدام به نوبت از او سؤال می کردند.
خبرنگارى از کشور یمن آمده بود، پرسید: شما تا چه هنکام حاضرید بجنگید؟
شهید خندید و گفت : ما براى خاک نمی جنگیم ، ما براى اسلام می جنگیم تا هر وقت اسلام در خطر باشد.
این را که گفت به راه افتاد، خبرنگاران حیران ایستادند.
شهید آستین هایش را بالا زد، چند نفر به زبان هاى مختلف پرسیدند: کجا؟ گفت:
#نماز! دارند اذان میگویند.
#شهید_علی_اکبر_شیرودی🌷
تولد : ۱۳۳۴/۱/۲۰ - شیرود
شهادت : ۱۳۶۰/۲/۸ - سر پل ذهاب
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
نمی خواهد شما خودتان را برای انقلاب فدا کنید،
انقلاب راه خودش را می رود؛
شما خودتان را بسازید و اصلاح کنید!
#شهید_عباس_بابایی🌷
۲۶ آوریل روز جهانی خلبان گرامی باد.
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
#عکس_ناب
اولین شب افطار سال گذشته سردار دلها مهمان خانه شهید پورجعفری
عکس دیده نشده زیبا از
سردار دلها
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی 🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ڪلیپ
●شعری که حاج قاسم با بغض و تمنا در ماه رمضان دو سال پیش در بیت الزهرا(س)
#لحظات_استجابت_دعا
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی 🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #سرّ_سر
✍نویسنده: نجمه طرماح
● #خاطرات_شهیدحاج_عبدالله_اسکندری
#قسمت_سی_یکم
دیدن دوباره بچه ها احساس زندگی را در وجودم به جریان انداخت. دلتنگشان شده بودم و آنها هم مشتاق دیدنم. پدرشان چیزی از ماجرای فوت بابا نگفته بود و آن ها کنجکاو جویای حال تک تک اعضای فامیل بودند.من هم بیماری مادر را بهانه کردم :"باید چند روز می ماندم از او پرستاری می کردم"
بیشتر از این حوصله تعریف کردن نداشتم. از شوق دیدار من خانه را برق انداخته بودند. زهرا چای دم کرده بود و با کمک فاطمه شام آماده کرده بودند. ماکارونی محصول مشترک دو خواهر بود. چقدر خانم شده بودند. وقتی این رفتارشان را دیدم دلم گرم شد. روز اول و دوم را به کارهای عقب افتاده خانه رسیدم. لباس چرک ها و حمام و دستشویی و کف آشپزخانه را شستم. گاز و یخچال را تمیز کردم. تا بچه ها بودند خوب بود همین که مدرسه می رفتند و آقا عبدالله هم می رفت پادگان، آتش بر دلم آوار می شد. بعد از نماز هایم وقتی را برای خواندن قرآن برای پدر می گذاشتم. سه ماه تا اسفند را هر طور بود گذراندم. سبدهای گل آماده شده را داخل کارتون بزرگی چیدم. و لباس های سفر بچه ها را بستم. همه چیز را به عبدالله سپردم. با آن آرامش و مهر همیشگی کلامش، حکایت بابابزرگ خوبی که هروقت به دیدنمان می آمد دست پر بود و خانه با حضورش گرم و گیرا می شد و فردا که به شیراز برسیم دیگر نمی بینیمش، گفت. بچه ها بغضشان ترکید. بیشتر گریه شان را توی راه مردند و تا شیراز بق کرده بودند. دل و دماغ توی سرو کله هم زدن را نداشتند. اگرچه شیراز برایشان صفای همیشگی را نداشت و دماغشان را تازه می کرد، ولی بهترین کار این بود که خودمان همه چیز را بگوییم تا از دیگران بشنوند.
تعطیلات تابستان را هم در شیراز گذراندند. بچه ها را پیش مادر گذاشتن و خودم برگشتم سبزوار. نمی دانستند قرار است از سبزوار برویم. من هم چیزی نگفتم تا تعطیلاتشان خراب نشود. دوتایی با کمک هم همه وسایل را جمع کردیم و گذاشتیم توی هال. خانه را هم برای مستاجرهای بعدی تمیز کردم. آقا عبدالله کلید را به همکارانش سپرد و گفت:"تا ما برویم و با بچه ها را آماده کنیم وسایل را همکارها می برند. ماهم با هواپیما خودمان را می رسانیم، اراک."
خانه بزرگ اراک با سه اتاق و یک هال و پذیرایی ال شکل جای فراخ و راحتی برای بچه ها بود. با دخترخاله هایشان سرگرم مرتب کردن اتاق و چیدن وسایلشان شده بودند.
سیمین وقت خوبی آمده بود. برای چیدن وسایل دست تنها نبودم خانه خیلی زود مهیای سکونت شد. تا باز شدن مدارس سینین و دخترهای مهمان ما بودند و بچه ها که دورشان را شلوغ می دیدند برای ماندن آمادگی بیشتری پیدا کردند.
اگر می خواستم از ترس وابسته شدن به در و همسایه و دوباره دل کندن با کسی رفت و آمد نکنیم که نمی شد، اگر هم می خواستم دوستان جدیدی پیدا کنیم که شاید چند ماه بیشتر، نمی ماندیم و باز قصه تکراری خداحافظی و دل کندن و فراموش کردن.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #سرّ_سر ✍نویسنده: نجمه طرماح ● #خاطرا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #سرّ_سر
✍نویسنده: نجمه طرماح
● #خاطرات_شهیدحاج_عبدالله_اسکندری
#قسمت_سی_و_دوم
برخلاف آب و هوای سرد و استخوان سوز اراک با هرکدام از مردم آن جا که آشنا می شدیم مثل عضوی از خانواده، دیگر رها کردن و بی توجهی برایشان معنا نداشت. اولین دوستمان همسایه دیوار به دیوار بود که روز اول بعد از تمام شدن اسباب کشی و شستن، حیاط، برای سلام و خوش آمد گویی در خانه را زد. با اینکه شرایط پذیرایی نداشتم تعارف کردم. نپذیرفت و قول داد در فرصت بهتری بیاید. همان روز اول آمارمان را در آورد که بچه کجا هستیم. کنجکاو بود بداند زندگی فرمانده تیپ ۴۶قدر،شباهتی هم با فرمانده قبلی که همین جا می نشستند دارد!؟
خودش هم شیرازی بود و پرستار بیمارستان و همسرش راننده تاکسی. نقطه مشترکمان برای دوستی و رفت و آمدهای بعد از آن همشهری بودنمان بود. کم کم خریدهای خانه و ایستادن در صف طولانی نانوایی، رفت و آمد بانک و پرداخت قبض و برق و گاز باب آشنایی های بیشتر با همسایه های دیگر را هم باز کرد. اگر ختم قرآن و زیارت آل یاسین دعوت می شدم. می رفتم. هم به احترام دعوتشان و هم نکات تفسیری خوبی که در کلاس ها گفته می شد. دعا که تمام می شد با خانم ها کمی دور هم نشستیم و از هر دری حرف می زدیم. می گفتند:"تا حالا همسر نظامی را سر صف نانوایی و کوپن روغن و برنج ندیده بود و معمولا این کارها را به سربازهای تحت امورشان می سپارند"
گفتم:"برای من که فرقی ندارد. چه همسر یک نظامی چه یک کارمند ساده. شوهرم نیست باید بتوانم از پس کم و کسری های خانه بربیایم"
به رفت و آمد کلاس های قرآن، چندی بعد رفت و آمد دوستانه هم اضافه شد. هر روز به هم سر می زدیم. خصوصا همسایه کناری که پسرش و علیرضا هم بازی های خوبی برای هم بودند. هفته ای دو روز با اصرار زیاد خانم خانه ناهار مهمانشان، بودیم...
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#صد_و_نود_و_هشتم
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿 4 📿 5 📿 7 📿 8 📿 11 📿 14📿 22 📿 23 📿 24 📿 25 📿 26 📿 27 📿 28 📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_764_100)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
1_6728373.mp3
4.12M
🌸طرح تلاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸
#تحدیر (تندخوانے) جزء چهارم قرآن کریم با صوت استاد معتز آقایے
ڪلام حق امروز هدیه به روح🌸🍃
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی 🌷
╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗
@sangarshohada
╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
شهیدان را مپندارید
مُردهاند ، بلکه آنان زندهاند
و نزد پروردگارشان روزی میخورند ...
📎پ ن: تصویری زیبا از
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
#شهید_علی_هاشمی
#صبحتون_شهدایی🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
#روضہ_روز_چهارم
روز چهارم شده و
حرفـــ دڸ خـــــواهر تو
خواهر بہ فداے تو حسیڹ،
نمے شود برگردیم؟..
#یا_زینب_س❤️
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🔴دایره انقلاب و اپوزیسیون نیمکت نشین/جوگیر نشویم!
🔸️ #اردشیر_زاهدی وزیر امور خارجه و داماد پهلوی اخیرا در مصاحبه با بیبیسی فارسی، ایران را در پیشرفتهای تکنولوژیک و مردمسالاری ستایش و به شهید سلیمانی و دیپلمات های ایران افتخار کرده است. او تحریمها علیه ایران، سودای تغییر حکومت ایران و استفاده از نام جعلی برای خلیج فارس را به باد انتقاد گرفته و ضمن نکوهش ایرانیان خارج نشینی که با پول بیگانگان علیه ایران تبلیغ میکنند، با الفاظی درشت، ترامپ و پمپئو را به فیض رسانده است.
🔸️همه اینها کافی است تا موجی از حمایت و درود بر شرافت او در جبهه انقلاب شکل بگیرد تا جایی که برخی معتقدند جمهوری اسلامی باید از او دعوت کند تا باقی عمرش را مهمان سرزمین مادری اش باشد!
🔺️این مدل واکنش های احساسی را پیشتر در تحسین #علی_علیزاده تحلیلگر سیاسی لندن نشین و پای ثابت برنامه های بیبیسی فارسی نیز شاهد بوده ایم آنجا که پس از حمایت او از رهبر ایران و سردار سلیمانی، برخی فعالان فضای مجازی او را در مرکز دایره انقلاب نشانده و منتقدانش را به خارج از دایره مشایعت کردند.
🔻این رفتارهای هیجانی که ظاهرا با شعار زیبای جذب حداکثری انجام میشود، پایه محکم عقلانی ندارند. پیشفرض ذهنی دوستان جبهه انقلاب این است: هرکس حرفِ دل ما را زد، او دوست ماست. روشن است که این گزاره ی عام همیشه درست نیست. برای تشخیص دوست از دشمن، ضمن بررسی سوابق افراد باید منظومه فکری آنها را رصد نمود. مواضع یکی به نعل یکی به میخیِ علیز که گاهی جای لگدهایش بر چهره انقلاب بدجوری زار میزند، نشان میدهد که او در خوشبینانه ترین حالت، اشتراکاتی (مثل امپریالیسم ستیزی) با جمهوری اسلامی دارد اما بسیاری از مبانی انقلاب جایی در اندیشه های او ندارد.
🔸️تاریخ پر است از دشمنانی که جبهه حق را ستایش کرده و در بزنگاه ها خنجر خود را از پشت یا جلو بر پیکره حق فرو کرده اند. همزمان با آشکار شدن نشانه های افول تمدن غرب، جمهوری اسلامی در حال اوج گیری است و زاهدی ها و علیزاده های بسیاری برای آن کف و سوت خواهند زد. بهتر است آنها را همانجا در جایگاه تماشاگران بنشانیم نه در نیمکت بازیگردانی.
✍زهرا محسنی فر
قبلا چندبار درباره علیزاده و امید دانا و امثالهم سوال پرسیدید و پاسخ این بود 👇
1. اولا اونا رو مراد و قبله خودتون قرار ندید چرا که شخصی مثل علیزاده مرموز هم هست.
2. اگر قراره اونا رو به مسجد راه بدین، نهایت جایگاهی که بهشون میدین #کفش_جفتکن نمازگزاران باشند، نه سخنران مسجد و بالای منبر نشین!/چرا که اینها سابقه روشنی ندارند.
3. بگذارید حرفای مارو تکرار کنند، اما مرجع قرارشان ندهید. بازنشر دادن بیش از اندازه مطالبشان کار صحیحی نیست!
پ.ن: در مثل مناقشه نیست/صرفا جایگاه تاثیر گذاری افراد در #هدایت_اذهان_مردم، مدنظر است وگرنه حقیر اگر لیاقت جفت کردن کفش مومنین رو هم داشته باشم، از سرم هم زیاد است.
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊