💢نزدیک شوید!!
پیامبر صلی الله علیہ والہ وسلم
ان الصلوة قربان المؤمن
🔷همانا #نماز خواندن وسیلہ
نزدیکی مؤمن بہ خداست.
📙کنز العمال ، ج 7، ص ,279
@sangarshohada 🕊🕊
30.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 #ڪلیپ
📺مستند «قصه های حمید»
🔹داستان عجیب شهیدی که #نماز خواندن هم بلد نبود...
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
#نماز_و_شهید_شیرودی
شیرودی در کنار هلیکوپتر جنگی اش ایستاده بود و خبرنگاران هر کدام به نوبت از او سؤال می کردند.
خبرنگارى از کشور یمن آمده بود، پرسید: شما تا چه هنکام حاضرید بجنگید؟
شهید خندید و گفت : ما براى خاک نمی جنگیم ، ما براى اسلام می جنگیم تا هر وقت اسلام در خطر باشد.
این را که گفت به راه افتاد، خبرنگاران حیران ایستادند.
شهید آستین هایش را بالا زد، چند نفر به زبان هاى مختلف پرسیدند: کجا؟ گفت:
#نماز! دارند اذان میگویند.
#شهید_علی_اکبر_شیرودی🌷
تولد : ۱۳۳۴/۱/۲۰ - شیرود
شهادت : ۱۳۶۰/۲/۸ - سر پل ذهاب
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#خاطرات_شهید
بچّهها محاصره شده بودند....
نیروهای پشتیبانی نمیتوانستند کمک برسانند. همه تشنه و گرسنه بودند. «کارور» هرچه تلاش کرد و خودش را به آب و آتش زد تا بتواند لااقل کمی آب برای رفع تشنگی نیروهایش تهیّه کند، موفّق نشد. در همین لحظه، بچّهها «کارور» را دیدند که با قدمهای استوار به طرف «تپّههای بازی دراز» میرود. تیمّم کرد و روی یکی از تپّهها ایستاد. «تکبیره الاحرام» را با صدای بلند گفت و شروع کرد به #نماز خواندن. مدّتی طول کشید تا به رکوع رفت و چند دقیقهای طول کشید تا سر از رکوع برداشت و به خاک افتاد. نمازش که تمام شد، دستهایش را بالای سرش برد و چشمهایش را بست. نمیدانم با چه حالی، با چه اخلاصی، چگونه دعا کرد که در همان لحظه، صدای «الله اکبر» و فریاد شادی بچّهها به گوش رسید. باران، نم نم شروع به باریدن کرد...
#شهید_محمدرضا_کارور🌷
#درس_اخلاق
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#نماز_و_شهید_شیرودی
شیرودی در کنار هلیکوپتر جنگی اش ایستاده بود و خبرنگاران هر کدام به نوبت از او سؤال می کردند.
خبرنگارى از کشور یمن آمده بود، پرسید: شما تا چه هنکام حاضرید بجنگید؟
شهید خندید و گفت : ما براى خاک نمی جنگیم ، ما براى اسلام می جنگیم تا هر وقت اسلام در خطر باشد.
این را که گفت به راه افتاد، خبرنگاران حیران ایستادند.
شهید آستین هایش را بالا زد، چند نفر به زبان هاى مختلف پرسیدند: کجا؟ گفت:
#نماز! دارند اذان میگویند.
#شهید_علی_اکبر_شیرودی🌷
تولد : ۱۳۳۴/۱/۲۰ - شیرود
شهادت : ۱۳۶۰/۲/۸ - سر پل ذهاب
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#خاطرات_شهید
●همسرشهید می گويد:
او از نظر اخلاقي، جواني با ايمان، فداكار و انقلابی بود.
از هر نوع كمك و ياري به خانواده من و خودش، دريغ نمی كرد.
در زندگی، معمولی عمل مي كرد و به سوی افراط و تفريط نمی رفت، و اهل زرق و برق نبود.
« ايشان اگر در خانه فرصتی به دست مي آورد، كارهای خانه را انجام مي داد.» سعي می كرد كه حتماً به نماز جمعه برود.
●ايشان در مراسم تشييع جنازه ی شهيدان، هميشه شركت مي كرد. #نماز را اغلب اول وقت و به جماعت و در مسجد مي خواند.
●ايشان هميشه در راه #امام بود.
هر اتفاقي كه می افتاد، و يا هر فرمانی كه امام ميدادند، تا پای جان عمل می كرد.
در بعضی مجالس و ميهمانی ها، با شنيدن حرفی برخلاف انقلاب يا امام، بسيار عصباني می شد و اگر می توانست با بحث كردن فرد را آگاه می كرد و اگر نمي توانست مجلس را ترك می كرد.
#شهید_اصغر_ایرانمنش
#سالروز_شهادت 🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
سجده شکر میگزاری
بر آنچه فهمیدی و
ما از آن غافل ماندیم ....
#نماز
#مجروحین
#دفاع_مقدس
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
🔸 خبرنگار ژاپنی پرسید:
شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟؟؟
شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمیجنگیم ما برای اسلام میجنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطـــر باشد.
این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستین هایش را بالا زد. چند نفر به زبان های مختلف از هم پرسیدند: کجا؟ خلبان شیرودی کجا میرود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده! شیرودی همانطور که می رفت برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: نماز! صدای اذان می آید وقت #نماز است...
#شهید_علی_اکبر_شیرودی🌷
#سالروز_شهادت
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
🔸 خبرنگار ژاپنی پرسید:
شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟؟؟
شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمیجنگیم ما برای اسلام میجنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطـــر باشد.
این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستین هایش را بالا زد. چند نفر به زبان های مختلف از هم پرسیدند: کجا؟ خلبان شیرودی کجا میرود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده! شیرودی همانطور که می رفت برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: نماز! صدای اذان می آید وقت #نماز است...
#شهید_علی_اکبر_شیرودی🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
تاکید بر مراقبت از #نماز...
از ویژگیهای برجسته پدرم تاکید ایشان به نماز بود. همیشه به مراقبت از نمازها و ادای آن در اول وقت توصیه داشت. همواره میگفت: «کثیرالصلاه باشید که هیچ چیز به اندازه نماز، شما را به خدا نزدیک نمیکند.»
به روایت حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمدتقی قاضیطباطبایی(فرزند شهید)
#شهیدسیدمحمدعلی_قاضی_طباطبایی
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#خاطرات_شهید
●بچّهها محاصره شده بودند....
نیروهای پشتیبانی نمیتوانستند کمک برسانند. همه تشنه و گرسنه بودند. «کارور» هرچه تلاش کرد و خودش را به آب و آتش زد تا بتواند لااقل کمی آب برای رفع تشنگی نیروهایش تهیّه کند، موفّق نشد. در همین لحظه، بچّهها «کارور» را دیدند که با قدمهای استوار به طرف «تپّههای بازی دراز» میرود. تیمّم کرد و روی یکی از تپّهها ایستاد.
● «تکبیره الاحرام» را با صدای بلند گفت و شروع کرد به #نماز خواندن. مدّتی طول کشید تا به رکوع رفت و چند دقیقهای طول کشید تا سر از رکوع برداشت و به خاک افتاد. نمازش که تمام شد، دستهایش را بالای سرش برد و چشمهایش را بست. نمیدانم با چه حالی، با چه اخلاصی، چگونه دعا کرد که در همان لحظه، صدای «الله اکبر» و فریاد شادی بچّهها به گوش رسید. باران، نم نم شروع به باریدن کرد...
#شهید_محمدرضا_کارور🌷
#درس_اخلاق
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃 #برگی_از_زندگی_شهدا🍃
🌷رسول متولد سال ۱۳۶۷ بود و در رشته مهندسی الکترونیک فارغ التحصیل شد. چند ماهی بود که با دخترعمه ۱۹ ساله ام عقد کرده و قرار بود بعد از بازگشت از #سوریه مراسم عروسی نیز برگزار شود که آسمانی شد. برادرم بسیار مهربان، دلسوز و قدردان خانواده بود. همیشه توصیه به خوب بودن و احترام به یکدیگر داشت و خود نیز آن را رعایت می کرد.
🍃کودکان را بسیار دوست داشت و به همه توصیه می کرد با آنها رفتار خوبی داشته باشیم. #نماز اول وقتش هیچ وقت ترک نشد و همیشه در طول شبانه روز با وضو بود. صبح های جمعه ندای یا «صاحب الزمان(عج)» برادرم در #دعای_ندبه بلند بود و هیچ وقت آن را ترک نمی کرد.
🔹به ما چیزی در خصوص کارهایش نمی گفت اما چند روز قبل از رفتنش به مشهد و زیارت #امام_رضا (ع) رفت و بعد هم از همه حلالیت طلبید و گفت برای دفاع از حرم #حضرت_زینب (س) و حضرت رقیه(س) به سوریه می رود. برادرم عاشق #شهادت بود و در کتاب ها، شعرها و چیزهایی که از او به جای مانده این خواسته کاملا مشهود است. او وارد #سپاه شد تا به قول خودش یک قدم به شهادت نزدیک شود. الان به آرزوی خود رسیده و در جوار سیدالشهدا (ع) روسپید است...
#مدافع_حرم
#شهید_رسول_پورمراد
j๑ïท➺ @sangarshohada🕊
🔸 خبرنگار ژاپنی پرسید:
شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟؟؟
شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمیجنگیم ما برای اسلام میجنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطـــر باشد.
این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستین هایش را بالا زد. چند نفر به زبان های مختلف از هم پرسیدند: کجا؟ خلبان شیرودی کجا میرود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده! شیرودی همانطور که می رفت برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: نماز! صدای اذان می آید وقت #نماز است...
#شهید_علی_اکبر_شیرودی🌷
#سالروز_شهادت
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
🔸 خبرنگار ژاپنی پرسید:
شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟؟؟
شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمیجنگیم ما برای اسلام میجنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطـــر باشد.
این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستین هایش را بالا زد. چند نفر به زبان های مختلف از هم پرسیدند: کجا؟ خلبان شیرودی کجا میرود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده! شیرودی همانطور که می رفت برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: نماز! صدای اذان می آید وقت #نماز است...
#شهید_علی_اکبر_شیرودی🌷
#سالروز_شهادت
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
امام روحالله میگفت:
همین که شما می گویید
اول این کار را بکنم بعد نماز بخوانم
این خلاف است؛ نگویید این حرف را
به نمازتان اهمیت دهید
اول #نماز ....
@sangarshohada 🕊🕊
🔸 خبرنگار ژاپنی پرسید:
شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟؟؟
شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمیجنگیم ما برای اسلام میجنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطـــر باشد.
این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستین هایش را بالا زد. چند نفر به زبان های مختلف از هم پرسیدند: کجا؟ خلبان شیرودی کجا میرود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده! شیرودی همانطور که می رفت برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: نماز! صدای اذان می آید وقت #نماز است...
#شهید_علی_اکبر_شیرودی🌷
#سالروز_شهادت
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
امام روحالله میگفت:
همین که شما می گویید
اول این کار را بکنم بعد نماز بخوانم
این خلاف است؛ نگویید این حرف را
به نمازتان اهمیت دهید
اول #نماز ....
@sangarshohada 🕊🕊