eitaa logo
سنگرشهدا
7.1هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
3.6هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
گفتم: امشب که شب حضرت رقیه اس، وایسید کنارپرچم امام حسین (ع) که به دیوار خونه زدیم تا ازتون عکس بگیرم. نمیخواستم نیش هاشون باز باشه. گفتم: میدونید این روزها بابای حضرت رقیه رو شهید کردن؟ گفتن: مثل بابای ما؟! راست میگفتن، اینکه باباشون پیش بابای حضرت رقیه اس ناراحتی نداره.. 📎پ ن: پست اینستاگرام همسرشهید محمدپورهنگ 🌷 @sangarshohada🕊
عاقبت به خیری یعنی انتهای زندگی شاهرخ! یعنی شهید ضرغام ... شب چهارم محرم به رسم قدیمی ها از حُر میخوانند امشب یادی کنیم از حر انقلاب 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🔸بنام خدا🔸 🇮🇷قسمت نهم 💠 گلبرگ سرخ لاله ها تا اینجای داستان ، روستای ما به ترتیب تاریخ شهادت ، شهیدان 1- سید حسن طباطبایی 2- حسن طلابی 3- امرالله بابایی 4- محسن طحانی 5-احمد حکیمی 6-عبدالغفار کلانتری 7- حسن نامداری 8-سید موسی شاهمیری 9- رضا حکیمی 10- حسین حکیمی تقدیم انقلاب کردند. دو جانباز 70 درصد آقایان حاج محمد رضا مرادی و حسین مرادی نیز تقدیمی این مرز و بوم به انقلاب است . جانباز اخیر پس از یکی دوسال دست و پنجه نرم کردن با جراحات وارده به دوستان شهیدش می پیوندد. تا این تاریخ ، نام دو آزاده پیشکسوت آقایان میرزا محمود رفیعی و غلامرضا شاطری در تاریخ مبارزات این ملت ثبت می شود . در مورد سه همرزم و دوست قدیمی (شهید حکیمی - آزاده رفیعی-جانباز مرادی) اینجور روایت کرده اند که نفر اول از شهادت ، نفردوم از اسارت و نفر سوم از جراحت ،بی رغبتی نشان می دهند ولی هر سه علی رغم میل ظاهری تن به تقدیر دوست می سپارند . بعد از سال 65 نیز به ترتیب شهادت ، شهیدان 1- سید مرتضی موسوی 2-سید رضا طباطبایی 3-حسن مرادی 4-سید علی هاشمی 5-سید عباس هاشمی 6-سید علی طباطبایی 7-حسین مرادی 8- مرتضی طحانی به خیل شهدا می پیوندند روحشان شاد و یادشان گرامی باد. در طول دوران دفاع مقدس دوستان دیگری چون حسن سیفی ، علی بابایی ، محمدرضا بابایی و علی شاطری به افتخار آزادگی و جانبازی و تعداد زیادی از جمله جانبازان متوفی محمد رضا مرادی - حمید بابایی - سید حسین طباطبایی- حسین مرادی و... به خیل جانبازان می پیوندند. طبق آمار موجود بیش از یکصد وشصت نفر از اهالی روستا به جبهه ها اعزام می شوند که با توجه به جمعیت روستا در آن دوران آمار قابل توجهی است ادامه دارد..✒️ ⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🔸بنام خدا🔸 🇮🇷قسمت نهم 💠 گلبرگ سرخ لاله ها تا اینجای داستان ، روستای ما به ترتیب تاریخ شهادت ، شهیدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو ‌● 💠پادگان آموزشی بلاخره سال 65 ، سال سرنوشت فرا رسید. هرجوری بود رضایت مسوولین اعزام را جلب کردیم. اولین اعزام اول مرداد ماه سال شصت و پنج ، همراه بهترین و دوست داشتنی ترین دوست دوران تحصیل و هم محله ای. مهربان ،خوش اخلاق ، با معرفت و شوخ طبع و متبسم. نمی دونم چرا اینقدر تو دل برو بود و او کسی نبود جز سید علی هاشمی می دونی !! بعضی وقتها که یادش می افتم بی اختیار اشکام جاری میشه . الان هم که دارم این خاطرات و می نویسم تو صحرا و تنهایم گریه امانم را بریده است .😔 بیشتر به حال خودم . به بی لیاقتی خودم می گریم خوب بگذریم به اتفاق دوستان زیادی از روستا به شهرستان اردکان اعزام شدیم و در یکی از اردوگاههای اطراف سازماندهی و ما کلاس اولی ها از دوستانی که سابقه حضور در جبهه داشتند و آموزش دیده بودند جدا شدیم کامیونی پر از هندوانه اهدایی اهالی منطقه پذیرایمان بود. عده ای با جان و عده ای با مال وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ بنده به اتفاق شهید هاشمی و مرحوم حمید بابایی ( جانباز متوفی) و یحیی مرادی جهت طی دوره آموزش به پادگاه شهید بهشتی معروف به باغ خان که در جنوب مرکز استان واقع شده اعزام شدیم. سختی ها ی دوره آموزش فشرده نظامی فقط با وجود دوستانی صمیمی قابل تحمل است . ادامه دارد..✒️ ⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @R199122 📿 2 📿 3 📿 4 📿 13 📿15 📿 📿 20 📿 21 📿 22 📿 23 📿 24 📿 25 📿 26 📿 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸 🌸🍃 94 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
دست مےگیرد و دل میبرد و در رهش میدهند این ڪیست ڪہ این گونہ عطایـے ‌دارد 📎حسینیان محرم امسال را بہ یادتان سینہ مےزنیم ... 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
جز این دو میوه قلبــم ثمـر نداشته ام ببخش اگر که پسـر بیشتـر نداشته ام برای اینکه شبیه تو بی کفـــن باشند برایشـان کفــــن از خانه برنداشته ام ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
●شب عاشورا، سید احمد همه بچه ها رو جمع کرد. شروع کرد براشون به حرف زدن. گفت:« حر، شب عاشورا توبه کرد. امام هم بخشیدش و به جمع خودشون راهش دادند. بیایید ما هم امشب حر امام حسین عليه السلام بشیم.» ●نصف شب که شد. گفت: پوتین هاتون رو در بیارین بندهای پوتین ها رو به هم گره زد. بعد توی پوتین ها خاک ریخت و انداختشون روی دوشمون.گفت: «حالا بریم» چند ساعت توی بیابون های کوزران پیاده رفتیم و عزاداری کردیم اون شب احمد چیزهایی رو زمزمه می کرد که تا اون موقع نشنیده بودم. ✍راوی: همرزم_شهید 🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
چہ ساده و بی آلایش نه طبلے، نه چلچراغی و نه صدای دلخراشی نه ناظـری ڪہ انگیزه خودنمایے باشد خالص و خود خواستہ حلقه همسنگران ڪه هم دین دارند و هم آزاده اند ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
●پسرم ازروی پله ها افتاد ،دستش شکست. بیشتر از من عبدالحسین هول کرد.بچه راکه داشت به شدت گریه میکرد بغل گرفت. ازخانه دویدبیرون.چادرسرم کردم ودنبالش رفتم.ماتم برد وقتی دیدم دارد می رودطرف خیابان.تامن رسیدم به او،یک تاکسی گرفت. درآمد لحظه ها،ماشین سپاه جلوی خانه پارک بود. ●خانه ما آفتاب گیربود.ازاواسط بهارتااوایل پاییز من وچند بچه قدونیم قد،دایم باگرما دست و پنجه نرم می کردیم. فقط یک پنکه درب وداغان داشتیم.من نمی دانستم عبدالحسین فرمانده گردان است ولی می دانستم حقوق اوکفاف خریدن یک کولر را نمی دهد‌. یک رو اتفاقی فهمیدم ازطرف سپاه تعدادی کولر به او داده اند تابه هرکس خودش صلاح میداندبدهد. بعضی از دوستانش واسطه شده بودند تایکی ازآنهاراببردخانه خودش ،قبول نکرده بود.بهش اصرارکرده بودند. گفته بود:این کولرهامال آن خانواده هاییه که جگرشون داغ شهید داره ،تاوقتی اوناباشن نوبت به خانواده من نمی رسه... 🌷 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊