دروازه ورودی شهر است و ازدحام
بر پا شده دوباره هیاهوی انتقام🥀
این ازدحام و هلهله ها بی دلیل نیست
یک کاروان سپیده رسیده به شهر شام🥀
📎ورود کاروان اهل بیت به شام
#آجرک_الله_یاصاحب_الزمان
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
🔻 #نسل_یوایشکیها
بهم میگن حاجی نسل شما هم یواشکی داشتید؟
میگم :
تا دل ت بخواد
میگن:
میشه یواشکی بهمون بگی
میگم:
ما یواشکی
برای جبهه ثبت نام کردیم
دست تو شناسنامه مون بردیم.
بدون خدا حافظی رفتیم
آموزش دیدیم و ندیدیم
اعزام شدیم
جنگیدیم
زخمی شدیم
بستری شدیم
فرار کردیم و برگشتیم
نماز شب خون شدیم
وصیت نوشتیم
جای دیگری نگهبانی دادیم
ظرف ها رو شستیم
کفش ها را واکس زدیم
توالت ها را تمیز کردیم
دعا کردیم
گریه کردیم
ترسیدیم
دلتنگ شدیم
خندیدیم
خدا حافظی کردیم
حلالیت طلبیدیم
دوباره رفتیم
مسئولیت گرفتیم
مسئولیت را پس دادیم
خوابیدیم
بیدار ماندیم
تشنگی کشیدیم
گرسنگی کشیدیم
مهمات از ارتش کش رفتیم
به سنگر تدارکات تک زدیم
بجای دیگری اسیر شدیم
به میدون مین زدیم
شلیک کردیم
رانندگی کردیم
قول شفاعت گرفتیم
قول شفاعت دادیم
خبر شهادت دادیم
خبر اسارت دادیم
خبر مجروحیت دادیم
ترک پست کردیم
اشتباه کردیم
تلفات دادیم
شهید دادیم
مجروح دادیم
خودمون را عملیات رساندیم
غرب رفتیم
جنوب رفتیم
و
یواشکی
بعد از جنگ سکوت کردیم
حاشیه رانده شدیم
نادیده گرفته شدیم
انگ خوردیم
دروغ شنیدیم
شعار شنیدم
جفا دیدیم
زخم زبان خوردیم
دوباره تو میدون اومدیم
بوسنی رفتیم
سوریه رفتیم
عراق رفتیم
لبنان رفتیم
و...... اصلا نسل ما
نسل طلایی یواشکی ها بود.
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
🌹 کرامت شهید حسن طاهری در شب اول قبر همسایه قدیمیاش
🔸برادر شهید: یك شب در خانه هیأت داشتیم، عصر ِ همان روز پدرم بعد از کمی استراحت ناگهان از خواب بلند شد... گفت همین الان حسن اینجا بود! به او گفتم مراسم داریم، اینجا میمانی؟
🔹حسن گفت نه! فلانی که از همسایگان قدیممان بود امروز از دنیا رفته، او حقی به گردن من دارد و امشب که شب اول قبرش است باید پیش او باشم...
🔸به حسن گفتم: اون که از نظر اخلاقی و اعتقادی همسنخ تو نبود! چه حقی به گردنت دارد؟
🔹حسن گفت: روز تشیع جنازهی من هوا گرم بود و این بنده خدا با شلنگ آب، مردم را سیراب میکرد...
🔸پدرم گفت: باید بروم ببینم این بندهخدا واقعا زنده است یا مرده؟! پدر رفت و ساعتی بعد برگشت و گفت: بله، وارد محله آنها که شدم، حجلهاش را دیدم که گفتند همین امروز تشیع شده است...
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ڪلیپ
.
دختری که به شهدا میخندید؟!
درسفربه جنوب محجبه شد!
.
.
#شهیدان_زنده_اند🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #برزخ_تکریت
✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو
● #قسمت_سی_و_پنجم
💠 فیلمبرداری و تبلیغات
روز دوم حضورمان در بصره همه را که تا آن لحظه حدود بیست نفری می شدیم به بیرون از جایگاه و نزدیک خاکریزی هدایت کردند و خبرنگاران داخلی از زوایای مختلف فیلم و عکس تهیه کردند.
تلوزیون عراق همان موقع قسمت هایی از فیلم را با تبلیغات گسترده پخش می کند .
بچه های ستاد مفقودین و شهدا ، تصاویر را از روی تلوزیون عراق ضبط و پس از مدتی با دعوت از خانواده های مفقودین به روئیت آنها می رسانند.
اغلب دوستانی که تصاویرشان واضح بوده شناسایی می شوند.
اما اسارت ما برای خانواده ها با شک و شبهه همراه بوده و بعد از آن تاریخ نیز دیگر اطلاعی از سرنوشت ما تا دو سال بعد از پایان جنگ در اختیار نداشتند و ما همچنان مفقودالاثر بودیم .
صدام پس از عملیات کربلای چهار جهت ایجاد فشار روی خانواده های مفقودین و جمهوری اسلامی از تحویل اسرا به صلیب سرخ جهانی خودداری می کند.
شب آخر نیز یعنی مورخ65/11/13 که حدود37 نفر شده بودیم بوسیله یک دستگاه اتوبوس به طرف بغداد گسیل داده شدیم .
و در میانه راه در منطقه ای که احتمالا نظامی بود پباده و با عده دیگری از اسرا مواجه شدیم .
غواصان و رزمندگان مظلوم عملیات کربلای چهار که حدودا چهل روز قبل از ما اسیر شده بودند.
آنها را از بغداد آورده بودند تا مجددا به عنوان اسیره تازه جا بزنند و چنین وانمود کنند که این همه اسیر جدید نتیجه پاتک اخیر عراق است و به اصطلاح شکست ایران را تبلیغ کنند.
حدودا 150 نفری بودند ، تعدادی از غواصان کربلای پنج هم که حدود یکماه قبل از ما گرفتار شده بودند در بین آنها بودند.
لازم بذکر است شب عملیات پیروزمندانه کربلای پنج بچه ها از چند محور به خط دشمن می زنند که طبیعتا یکی دو محور موفق عمل نمی کنند و لذا این عزیزان در فردای عملیات گرفتار می شوند.
تعداد زیادی از خبرنگاران خارجی که در میان آنها چند خانم هم حضور داشت را دعوت کرده و از زوایای مختلف فیلم و عکس تهیه کردند و عمدا هم تاریکی شب را انتخاب کرده بودند تا تصاویر ، چندان قابل شناسایی نباشد و نقشه اشان لو نرود .
بعد از فیلمبرداری دوباره ما را به همان اتاق نمور بصره باز گرداند
و دوستان دیگر را نیز که از سلول الرشید آورده بودند به آنجا بازگرداندند
ادامه دارد..✒️
⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اسرای کربلای پنج
قسمت اول
روز دوم اسارت. بصره
📎پ ن: فیلم مربوط به داستان برزخ تکریت میباشد
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#دویست_و_پانزدهمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿 8 📿 13 📿 18 📿 19 📿 21 📿 22 📿 24 📿 25 📿 27 📿 28 📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_840_984)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸 #تلــاوٺ_قرآטּ_صبحگاهے 🌸🍃
121
ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_محمد_پورهنگ
╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗
@sangarshohada
╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
قصه دستهای بسته را شنیدهای ...
بگذار تصویر ؛
پاهای بسته
در عملیات خیبر را
برایت روایت کند ...
#تفحص_شهید
#یاد_شهدا_باصلوات
#صبحتون_شهدایی🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
7.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شناسایی پيكر شهيد مسيحی پس از ۴ دهه
🔹در این ویدیو لحظه خبر دادن به خانواده شهید «هراچ هاكوپيان» را میبینید.
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
#خواب
علیرضا خوابی دیده بود وخوابش را برای برادرش تعریف می کند. یک بانویی با لباس سبز و چادر سیاه رنگ وچهره نورانی به من می گفت: بیا ومن هم به ایشان قول دادم که به سوریه بروم، پس باید حتما بروم. علیرضا تصمیم خود را گرفته بود و آماده شده بود. واقعا هم راست گفته اند که خود بی بی زینب سلام الله علیها مدافعانش را دعوت
می کند.
#صدای_زنگ_تلفن
علیرضا هر وقت تلفن همراهش زنگ
می خورد، آهنگ زنگش یا زینب بود وعشق وعلاقه خاصی به حضرت زینب سلام الله علیها داشت. شب بود و تلفن همراه علیرضا با همان یا زینب یا زینب زنگ خورد، و وقتی تلفن همراهش را برداشت گفت من حتما میام. شب علیرضا آرام وقرار نداشت و خودش را آماده کرد وحسابی خودش را تمیز وآراسته کرد. و صبح زود از خانه
رفت و دیگر هیچ وقت برنگشت.
#مادرازته_دل_راضی_باش
علیرضا وقتی که به پادگان رسید به من زنگ زد وگفت: مادر جان من رفتم،شما راضی هستید یا نه؟ من گفتم که حالا که رفتی پسرم من چه کار
می توانم بکنم. و علیرضا دوباره همان جمله را تکرار کرد وگفت: مادر بگو راضی هستی؟ من هم گفتم: باشه راضی ام پسرم. علیرضا دوباره گفت: مادر بگو که از ته دل راضی هستی که دل من آرام شود؟! من هم گفتم: باشه پسرم، من از ته دل راضی راضی هستم. وبعد علیرضا در پادگان آموزش دید وبه سوریه اعزام شد..
#ازلسان_مادرگرامی
#شهید_علیرضا_غلامی
#فاطمیون🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
.
🔰گرد و غبار ، تشنگی ، خشکی لب نگاهی مظلومانه ، چشمی مجروح ، صورتی خونین, خستگی ، چهره ای آفتاب سوخته....میبینی !!!
چقدر شبیه کربلاست این صورت ...
.
📎پ ن : رفیق چشماتو آروم ببند و بخواب ،سی و اندی سال پیش یکی بخاطر من و تو چشماشو با تیر و ترکش بستند...!!!
کور شه چشم اون هایی که چشمشون رو بروی شهدا و جانبازان و یادگاران جنگ بستند و فراموششان کردند....
#دفاع_مقدس
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊