🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #برزخ_تکریت
✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو
● #قسمت_صد_چهل_دو
🔆 محرم و اسارت ۲
...تلویزیون مداربسته بود و امکان سرچ و جستجوی کانال وجود نداشت و فقط روی دو کانال موجود عراق تنظیم شده بود.
با آغاز ماه محرم الحرام تنها کاری که از دست عاشقان اباعبدالله در اسارتگاههای عراق برمیآمد نشان دادن حزن و اندوه در چهره بود که بعثیها این را هم تاب نیاورده و با ارسال تلویزیون با توجه به برنامههای سرگرمی و رقص و آواز و فیلمهای آنچنانی قصد داشتند ایام عزاداری سرور و سالار شهیدان را به فراموشی بسپارند.
صِرف عزاداری برای آنها چندان ممنوعیتی نداشت ولی آنها به خوبی آموخته بودند که در این مجالس است که یاد و نام و سیره امام حسین ـ علیه السلام ـ زنده میشود و سرلوحه برنامه ها و اهداف قرار میگیرد.
آنها آموخته بودند که وقتی عزاداری اوج بگیرد و با شور حسینی همراه شود از کنترل خارج خواهد شد و باید منتظر هر حادثهی غیر منتظرهای باشند.
ضمن اینکه همچنان که قبلا ذکر شد بعثیها از انتقال برنامههای فرهنگی اسرا به نگهبانها و از آن طریق به مردم عراق بیم داشتند.
چون بکلی هرگونه عزاداری و علائم آن در عراق ممنوع بود.
عزاداری اسرا در شرایط سخت امنیتی میتوانست برای مردم عراق هم این پیام را داشته باشد که در هر شرایطی نباید دست از عزاداری و بزرگداشت محرم برداشت.
از طرفی کذب بودن تبلیغات شدید دستگاه حاکم مبنی بر مجوس بودن ایرانیها و ضدیت با اسلام و آموزه های دینی برای نگهبانهای عراقی اثبات مینمود لذا تمام سعی تلاش آنها این بود که ایامی مانند محرم و صفر به آرامی طی شود.
در محرم سال ۶۶ با توجه به اینکه اولین محرم اسارت بود جو خفقان شدیدتری حاکم و امکان کمتری جهت عزاداری وجود داشت.
لازم بذکر است در بند دو یکی از بچهها به علت مخالفت با تلویزیون حدودا ده روز بعد یعنی در ایام تاسوعاـ عاشورا زیر شدیدترین ضربات چوب و کابل به شهادت میرسد.
آری شهادت شهید مهدی احسانیان سومین روایت ما از شهدای غریب اسارت است که انشاء الله در فرصت دیگری به آن خواهیم پرداخت .
برنامه تلویزیون در ماه محرم تغییرات عمدهای داشت اما نه در جهت نکو داشت محرم و عزاداری ، درست برعکس ، برنامهها در راستای فراموشی این ایام بود.
ادامه دارد..✒️
⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#دویست_وبیستُ_هشتمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿 5 📿 6 📿 9 📿 10 📿 11 📿 12 📿 13 📿 14 📿 16 📿 17 📿 23 📿 24 📿 25 📿 26 📿 27 📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_887_465)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃
229
ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗
@sangarshohada
╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
در وصف شما هرچہ بخواهیم بدانیم
باید کہ فقط سوره والشمس بخوانیم
آرامش این لحظۂ ما لطف شماهاست
رفتید کہ ما راحت و آسوده بمانیـم
#سرباز_ولایت
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#صبحتون_شهدایی🌷
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✔️واکنش ابوفدک جانشین ابومهدی المهندس وقتی که مردم از او خواستار انتقام خون فرمانده هان مقاومت شدند
به روی چشمانم...
@sangarshohada 🕊️🕊️
#فرازے_از_وصیت_نامہ:
📎در بخشی از وصیت نامه این شهید شجاع آمده است:
"از خدا طلب شهادت می کنیم چون راه حسین را می رویم که خدا به او آموخته است و شهادت کام و آرزوی ماست برای اینکه شهید، مشهد تاریخ است..."
کجایند مردان والفجر هشت
که از خونشان دشت گلپوش گشت
کجایند آنان که بالی رها داشتند
گذرنامه کربلا داشتند
کجایند آنان که فردایی اند
همانان که فردا تماشایی اند
#شهید_امیرحسین_بهادری🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
🌱
تـو که از
دیدنِ هر منظره
دلخواه تری؛
میتوانی به نگاهی
دل مـا را ببری...
#سردار_دلها♡
#حاج_قاسم🌷
♡ @sangarshohada 🕊🕊
سنگرشهدا
🌱 تـو که از دیدنِ هر منظره دلخواه تری؛ میتوانی به نگاهی دل مـا را ببری... #سردار_دلها♡ #حاج_قاسم🌷
#خاطرات_شهدا📖
☄تابستان ۱۳۶۴ بود، مرداد. قرار بود در منطقه هورالعظیم عملیاتی انجام بشود که لغو شد. بعد از آن، من را که آنموقع بیست ساله بودم، به همراه چند نفر دیگر از بچههای اطلاعات عملیات به منطقه اروندکنار اعزام کردند برای دیدهبانی و شناسایی استعداد و ادوات عراقیها در آن سوی اروند.
🌊اولش که گفتند میروید اروندکنار، خوشحال شدیم که در این گرمای خرماپزان میرویم لب آب و آبتنی و کباب ماهی، اما چشمتان روز بد نبیند! یک دکل فلزی ۶۰ متری استتار شده با گونی بود در میان نخلهای سربریده که تا چشم کار میکرد دور و برش هیچ موجود زندهای یافت نمیشد و از قرار معلوم عراقیها هم خیال میکردند منطقه خالی است و متروک.
👥شش نفر بودیم. من و یکی از بچههای کرمان از لشکر ثارالله، دوتا از بچههای تیپ المهدی شیراز و حسابی اهل حال و دوتا هم از بچههای تیپ یزد. صبحها از دکل علیشیر بالا میرفتیم و تا دمدمای غروب با دوربینی که در هوای صاف، میشد تا سواحل کویت را هم با آن دید، عراقیها را زیر نظر میگرفتیم و یادداشتهایمان را مینوشتیم و غروب پایین میآمدیم برای استراحت و شام... و شب!
😥شبهایی ترسناک و سوتوکور که تنها جنبندههای آن، پشههای بیشمار و گزنده اروند بودند و ما شش نفر. قاسم سلیمانی وسواس شدیدی درباره شناساییها و اطلاعات عملیات داشت. به همین خاطر خودش شخصا بر روند جمعآوری اطلاعات نظارت داشت.
📆هفتهای دو مرتبه، به همراه حسین یوسف الهی فرمانده شناسایی و رمضان راجی فرمانده اطلاعات عملیات لشکر ثارالله برای سرکشی به منطقه میآمدند و برای ما خوراکی و دو وعده غذای گرم میآوردند و از ما اطلاعات گردآوری شده را دریافت میکردند.
🗞ماهنامه جنات فکه، خاطرهای از محمدحسین طالقانی از رزمندگان لشکر ۴۱ ثارالله
♡ @sangarshohada 🕊🕊
15.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠عشق آتش را گلستان میکند...
🎥موشن گرافیک زیبا از لحظه شهادت حاج قاسم سلیمانی ...
👤🎨هنرمند: حامد پاشایی
♡@sangarshohada ♡ 🕊🕊
✹﷽✹
یک ڪوچہ ویڪ نگاه تاروڪم سو
✦مسمارِ در و غلاف تیغ وبازو
✦حق دارد، اگر ڪہ مادرم مےگیرد
یڪ دست به دیوار و یڪے بر پهلو
یافاطمہ الزهرا سلام الله
علیها اشفعے لے فے الجنہ
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊
#خاطرات_شهید
🔹ماجرای #حاج_احمد با بانوی دو عالم حضرت زهرا(س):
عملیات بیت المقدس بدجوری مجروح شد ترکش خورده بود به سرش با اصرار بردیمش اورژانس میگفت: «کسی نفهمه زخمی شدم همینجا مداوام کنید»
دکتر اومد گفت: «زخمش عمیقه، باید بخیه بشه»
بستریش کردند از بس خونریزی داشت بیهوش شد یه مدت گذشت یکدفعه از جا پرید گفت: «پاشو بریم خط»
قسمش دادم گفتم:
«آخه تو که بی هوش بودی، چی شد یهو از جا پریدی»؟
گفت: «بهت میگم به شرطی که تا وقتی زنده ام به کسی چیزی نگی وقتی توی اتاق خوابیده بودم، دیدم خانم فاطمه زهرا(س) اومدند داخل فرمودند:
«چیه؟ چرا خوابیدی؟»
عرض کردم: «سرم مجروح شده، نمیتونم ادامه بدم»
حضرت دستی به سرم کشیدند و فرمودند:
«بلند شو بلند شو، چیزی نیست بلند شو برو به کارهایت برس»...
به خاطر همین است که هر جا که میروید حاج احمد کاظمی حسینیه فاطمهالزهرا(س) ساخته است…
#شهید_احمد_کاظمی 🌷
#فرمانده_لشکرهشت_نجف_اشرف
#فرمانده_نیروی_زمینی_سپاه
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #برزخ_تکریت
✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو
● #قسمت_صد_چهل_سه
🔆 محرم و اسارت ۳
...درست شب تاسوعا و عاشورا تا پایان برنامههای تلویزیون ، رقص بود و آواز .
شاید چون محرم اولین ماه از ماههای قمری است و به اصطلاح سال نو قمری فرا میرسد حزب بعث به این بهانه خواستار اجرای برنامههای مرسوم ایام عید و تحویل سال بوده باشد البته بنده در آن زمان چیزی در این زمینه نشنیدم و این یک احتمال و قابل بررسی است.
البته عید رسمی آنها براساس سال میلادی است .
آنروزها برنامههای تلویزیون اکثر کشورها ۲۴ ساعته نبود و تا اواخر شب بیشتر ادامه نداشت ولی جالب اینکه در شب تاسوعا و عاشورا برنامهها تا پاسی از شب ادامه داشت.
در آسایشگاهی که ما حضور داشتیم تا آنجا که حضور ذهن دارم لحظات ظهر عاشورا به پیشنهاد بزرگترها چند دقیقهای سکوت کردیم .
شبها نیز افراد همینطور که کنار یکدیگر به دیوار تکیه داده بودند هر کدام از دوستان که نوحه یا مداحی بلد بودند آرام زمزمه میکردند.
وقتی در سکوت اشکمان جاری میشد و مجبور بودیم بی صدا گریه کنیم ، آنهم زیر پتو و در حالت درازکش ، یاد اولاد زهرا ـ سلام الله علیها ـ میافتادی هنگامی که در شب شهادت آنحضرت ، مولا علی ـ علیه السلام ـ توصیه میکند بچهها آرام گریه کنند.
مظلومیت این خانواده بعد از ۱۴۰۰ سال همچنان ادامه دارد.
اما هرچند امکان عزاداری نداشتیم ولی احساس میکردیم امام حسین ـ علیه السلام و یارانش همین نزدیکیها هستند.
ما در سرزمینی بودیم که با سامرا بیش از پنجاه کیلومتری فاصله نداشت .
میخواستیم فریاد بزنیم و بلند بلند گریه کنیم .
چقدر گریهها را در درون خفه کردیم ، چقدر عقدهها را فرو خوردیم ، چقدر سکوت. چقدر مانع از شکستن بغضمان شدیم.
بعضی از دوستان بودند البته در طول سال که فشار روانی آنها را بر آن میداشت تا زمانی که همه داخل آسایشگاه نشسته بودند به یکباره سکوت را در هم بشکنند و بیمهابا فریاد بزنند و با گریههای شدید ، خود را خالی کنند و ترسی هم از عواقب آن نداشته باشند .
چقدر شیرین است وقتی دلت گرفته باشد و موقعیتی فراهم شود تا از عمق جان گریه کنی و اشک بریزی ، براستی که گریه در جای خود از خنده گواراتر است .
ادامه دارد..✒️
⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊