سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #برزخ_تکریت ✍ خاطرات آزاده : حکیمی مز
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #برزخ_تکریت
✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو
● #قسمت_صد_و_چهل_و_چهار
🔆 محرم و اسارت ۴
...نگهبانها هم وقتی با این صحنهها مواجه میشدند با درک موقعیت خود ساخته سکوت میکردند.
دوست دیگری داشتیم بنام محمد دلاک از بچههای شوخ و باصفای اصفهان که در اثر فشار روانی و جراحتی که علیالظاهر در سرش ایجاد شده بود ناخودآگاه و بصورت غیر ارادی شروع به خندیدن میکرد اینقدر میخندید تا اشک از چشمانش جاری میشد و نهایتا از هوش میرفت ، مانده بودیم از خنده او بخندیم یا به حالش گریه کنیم که البته اشک بود که از چشمان دوستان جاری میشد .
ایشان پس از آزادی از اسارت به علت آثار ناشی از اسارت به جمع دوستانش پیوست.
در جمع ما یزدیها آقای علی اکبر شفیعی زاده که در این امور دستی داشتند به نوبت جایش را با سایرین کنار دیوار عوض کرده و در نقاط مختلف آسایشگاه برای بچهها مختصر مداحی میکردند.
با همه این سختگیرها عراقیها بهانه میگرفتند شاید هم جواسیس اخباری را به بعثیها گزارش میکردند.
از دیگر برنامهها ختم صلوات و فرازهای معروف زیارت عاشورا و...بود که معمولا همه با آن مانوس و از حفظ بودند.
در این ایام هنوز فضای اردوگاه بسته بود و امکان ساخت تسبیح از هسته خرما وجود نداشت و بچهها برای ختم اذکار با استفاده از گره زدن نخ پتو تسبیح درست میکردند.
در شب یازدهم محرم نیز با سکوتی همراه با حزن و اندوه شام غریبان شهدای کربلا را پاس میداشتیم.
یادم می آید که سال قبل در همین ایام در کمین فاو حضور داشتیم .
ایامی که بعثیها از ترس عملیات رزمندگان اسلام در این ایام حجم عظیمی از آتش بر روی منطقه میریختند.
یکی از تنبیهات در این ایام نگه داشتن طولانی مدت بچهها در آفتاب گرم شهریور در حالت آمار در حالی که سرها پایین و در گریبان بود و یا نشستن در زمین ریگی به حالت سجده درحالی که باید دستهایمان پشت سر به یکدیگر قفل میکردیم .
هدف از این تنبیه ایجاد خستگی و خواب آلودگی در شب و ممانعت از عزاداری بچهها بود.
در اردوگاههای صلیبی بعضا برای کنترل اسرا در شب تاسوعاـ عاشورا از نوعی آمپول استفاده میکردند که اجبارا به بهانه شیوع بیماری و لزوم واکسناسیون به همه تزریق میکردند.
آمپولی که بین بچهها به آمپول ضد عاشورا معروف میشود و در واقع برعکس آمپولهای تقویتی و دوپینگ عمل میکرد و عوارضی نظیر سر درد و استفراغ به دنبال داشت .
ادامه دارد..✒️
⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#دویست_وبیستُ_هشتمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿 5 📿 6 📿 9 📿 10 📿 11 📿 12 📿 13 📿 14 📿 16 📿 17 📿 27 📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_891_465)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃
231
ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_نقیب_الله_هزاره
╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗
@sangarshohada
╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
صبح خندیـــد و
منم گریہ ڪنان در غم تو ...
ڪہ تــو باز آیے و
از دل ببرے غــم ها را ...
#شهید_محسن_الهی
#صبحتون_شهدایی🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
از بس حضرت زهرایے بود
در عملیات خیبـر
اسم گردانش را عوض کرد
گذاشت " یازهرا (س) ”
در والفجر۸ شهیـد که شد
ایّام فاطمیـه بود ...
ترکش خورده بود بہ پهلویش ...
#شهید_سیدکمال_فاضلی🌷
#شهادت_بهمن۶۴
#فاطمیه
iD ➠ @sangarshohada🕊
سنگرشهدا
از بس حضرت زهرایے بود در عملیات خیبـر اسم گردانش را عوض کرد گذاشت " یازهرا (س) ” در والفجر۸ شهیـد که
#خاطرات_شهید
سید کمال بیست و ششم تیرماه 1342 در شهرکرد مرکز استان چهارمحال و بختیاری به دنیا آمد و پدرش سید حسن نانوا بود و مادرش محترم نام دارد . به خاندان عصمت وطهارت(ع) به ویژه مادر بزرگوارش حضرت زهرا(س) عشق می ورزید. با عشقی که به امام خمینی( ره) داشت، فعالانه در مجالس ومراسم سیاسی ومذهبی شرکت می کرد.
اخلاق عملی ایشان در ورزشهای کوه نوردی و باستانی؛ اثر بایستهای در پرورش و تربیت دوستانش داشت.
▪️باشروع جنگ تحمیلی همراه سه برادر خود مشتاقانه به سوی جبهههای حق علیه باطل شتافت و به خاطر شجاعت و لیاقتی که از خود نشان داد در عملیات محرم به عنوان فرمانده گروهان انتخاب گردید و در همین عملیات به شدت مجروح شد . طوری که پزشکان معالج از بهبودي اش ناامید شدند. از آنجا که تقدیر خداوند بر زندهماندنش بود؛ در عالم خواب مادر بزرگوارش حضرت زهرا(س) او را شفا داد و خطاب به او فرمود: پسرم تو شفا پیدا کردی. بر خیز! ولی باید قول بدهی که جبهه راترک نکنی. این رخداد به عنوان خاطرهای فراموش نشدنی، همیشه در وجودش میجوشید و تاب و قرار را از او میگرفت. پس از آن بلافاصله در عملیات والفجر مقدماتی شرکت کرد و دوباره مجروح شد.
▪️ پس از مدتی استراحت دوباره به جبهه برگشت و در عملیات والفجر۴ باایمان واخلاص عجیبی که داشت حماسهها آفرید و قسمتهای زیادی ازمواضع دشمن را به همراه ۱۵ نفر از یاران باوفایش، بدون آب وغذا و مهمات ؛ به قول خودش تنها با استعانت از امام زمان( عج) و بعد از چندین ساعت درگیری فتح نمود و حفظ کرد که مورد تشویق فرماندهان به ویژه سردار سید رحیم صفوی فرمانده قبلي سپاه قرار گرفت.
▪️در عملیات خیبر فرماندهی گردان حضرت يا زهرا(س) را به عهده گرفت.در همین زمان بود که ازدواج کرد و چند روزی از جبهه نبرد دوربود؛ ولی طولی نکشید که دوباره به جبهه باز گشت و در عملیات بدر پس از یکی دو ساعت درگیری و نبرد با عراقیها با همراهی برادرش سید احمد فاضل، خط دشمن را شکست. در این عملیات بود که سید احمد به شهادت رسید و سيد كمال مجروح شد. او الگوی اخلاق بود. ایمان واقعی در رفتار و نوع برخوردش کاملا نمایان بود.
▪️وی در نمازهایش بخصوص در نماز شب که در آن بسیار زبانزد بود، همواره دعایش طلب شهادت بود.او سرانجام در ۲۳بهمن ماه ۱۳۶۵ ، مصادف با دهه فاطمیه بود که در عملیات پیروزمندانه والفجر ۸ از ناحیه پیشانی و پهلو مورد اصابت ترکش قرارگرفت و به دیدارحق شتافت . مزار وی در گلزار بهشت دومعصوم زادگاهش قرار دارد . برادرش شهید سید احمد فاضلی نیز در عملیات بدر به شهادت رسید.
#شهید_سیدکمال_فاضلی🌷
#شهادت_بهمن۶۴
#فاطمیه
iD ➠ @sangarshohada🕊
دل شڪسته ها را راهے هست؟!
آری، پنجشنبه ها گلـزار شهـدا،
شهــ🌹ــدا دل شڪسته مےخرند...
باز آئینہ آب سینے و چاے و نبات
باز پنجشنبہ و یاد شهدا باصلوات...
@sangarshohada 🕊🕊
از جان گذشتند.mp3
3.7M
🎧 #بشنوید🎧
🎙پادکست | از جان گذشتند...
iD : @sangarshohada 🕊🕊
▪️اینجا گلزار شهدا نیست
اینجا آسایشگاه نظامی است،
و افسران آن در حال استراحت
و در انتظار ندای
"اخرجني من قبري مُؤْتَزِراً كَفَنى شاهِراً سَيْفي" هستند.
#گلزار_شهدای_کرمان
#یادکنید_شهدا_را_با_ذکرصلوات🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
#زندگینامه🌱
قاسم سبزعلی فرزند حیدرعلی سال ۱۳۳۶ در منزلی در کوچه دباغی در شهرری به دنیا آمد. پدرش حیدرعلی و مادرش نرگس نام داشت.
💼قاسم دوره تحصیلی ابتدایی را در مدرسه ششم بهمن و مقطع راهنمایی را در مدرسه عسجدی گذراند و سپس در دوره متوسطه در رشته ساختمان دیپلم گرفت.
😔در جوانی از نعمت پدر محروم شد. همزمان با روزهای اوج انقلاب قصد ادامه تحصیل در هندوستان را داشت ولی همراه برادرش کنار مردم در تظاهرات و راهپیماییها شرکت کرد و با انقلاب همنوا و همراه شد.
📑در تکثیر و پخش اعلامیه های امام خمینی (ره) فعال و از عوامل هماهنگ کننده ی تظاهرات علیه حکومت پهلوی بود.
🕊سرانجام در ۱۸ دی ۱۳۵۷، هنگام تظاهرات در اطراف حرم حضرت عبدالعظیم (ع) همراه با مردم انقلابی در محاصره سربازان رژیم پهلوی قرار گرفتند و قاسم بر اثر اصابت گلوله به پهلو به شهادت رسید.
🔹مزار این شهید در بهشتزهرا (س) قطعه ۲۱، ردیف ۸، شماره ۸ قرار دارد.
#سالروز_شهادت
#شهید_قاسم_سبزعلی🌷
♡ @sangarshohada ♡ 🕊🕊
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #برزخ_تکریت
✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو
● #قسمت_صد_چهل_پنج
🔆 محرم و اسارت ۵
🚩 امام حسین(ع) را ما کشتیم 🚩
... یکی دیگر از برنامهها تفتیش و بیرون ریختن لوازم ، همراه باضرب و شتم در راستای یافتن اقلام ممنوعه از قبیل قلم و کاغذ ، دعا و حدیث و زیارت عاشورا و یا هر دست نوشتهای در این زمینه بود.
بیاد دارم زمانی که بچه های آسایشگاه شش قدیم که دیوار به دیوار اتاق نگهبانها بود بصورت انفرادی بازرسی میشدند.
بدین صورت که نفر به نفر کیسه انفرادی خود را بیرون از آسایشگاه و داخل راهرو ، تخلیه میکردند و عدنان و نگهبان دیگری با چوب و کابل روی سر و کول آنها میزدند.
فرد با یک دست میبایست لوازم داخل کیسه را به تفکیک به روئیت بعثیها برساند و با دست دیگر مواظب سر خود و ضربات کابل باشد .
هرچند لوازم شخصی به عدد انگشتان دست هم نمیرسید اما ضربات کابل ، امان نمیداد.
هر چه زمان بازرسی طولانیتر میشد ضربات بیشتری دریافتمیکردی.
واقعا صحنه ترسناک و زجر آوری بود همراه با فریاد و آه و ناله طرف.
بنظر نمیرسید هدف بازرسی باشد!
ما بچههای آسایشگاه ۲ و ۳ از داخل آسایشگاه این صحنه را مشاهده میکردیم و خدا خدا میکردیم این فرایند برای ما تکرار نشود .
این صحنه انسان را یاد داستان بهلول و هارون الرشید میانداخت ، زمانی که بهلول در کمترین زمان روی ساج داغ میایستد و داراییاش را برمیشمرد و از هارون هم میخواهد که با ایستادن روی ساج داغ داراییهایش را شمارش کند و در واقع میخواهد بگویید دارایی بیشتر معطلی بیشتر در روز قیامت .
در یکی از ایامِ بعد از تاسوعا ـ عاشورا بعثیها بچههای بند یک و دو را در محوطه اردوگاه جمع کردند و افسر بعثی که درجه سرهنگی داشت برایمان سخنرانی کرد.
در ابتدا گفت که «امام» حسین ـ علیه السلام را ما نکشتیم ، شما ایرانی ها کشتید!
یکی از بچههای شجاع شیراز دستش را بلند کرد و میان سخن افسر بعثی پرید و تایید که بله راست میگه امام حسین(ع) را ایرانی ها کشتند.
امام حسین(ع) را ماشیرازیها کشتیم !
افسر بعثی که میدانست دارد مسخرهاش میکند و به اصطلاح متلک میپراند به روی خود نیاورد ولی در ادامه سخنرانیش جوش آورد و گفت بله اصلا ما امام حسین (ع) را کشتیم (امام) حسین با ما مخالفت کرد ما هم او را کشتیم شما هم اگر با ما مخالفت کنید میکشیم و...
بعد از خروج افسر ذکر شده بعثیها حسابی از خجالت آن هموطن شجاع شیرازی درآمدند.
البته اینکه این واقعه در محرم سال ۶۶ بود یا ۶۷ تردید دارم.
بارها افسران و نگهبانهای بعثی در مواجهه با برنامه های مذهبی اسرا عنوان میداشتند پیامبر(ص) عرب بود ، قرآن کریم هم عربی است و در سرزمین حجاز نازل شده نه در سرزمین فارس ، اصلا به شما چه ربطی دارد که مدافع احکام اسلام شدهاید.
البته آنها میدانستند که اسلام دین جهانی است و فرقی بین عرب و عجم نیست شاید هم فراموش کرده بودند که سلمان فارسی که پیامبراکرم ـ صل الله علیه وآله ـ او را از اهل بیت خودش بحساب میآورد ، اهل این سرزمین است .
البته که شرافت سلمان به مسلمانی او اوست و ما هموطنانِ سلمان نیز بدان افتخار میکنیم .
ادامه دارد..✒️
⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#دویست_وبیستُ_هشتمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿 5 📿 6 📿 9 📿 10 📿 11 📿 12 📿 13 📿 14 📿 16 📿 17 📿 27 📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_891_465)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊