من از "خودم"
عجیب به تنگ آمده ام،
که اینگونه دستانم را مضطرانه
بالا گرفته ام...
آنقدر مَنيت هايم زمین گیرم کرده اند،
که صد بار فریاد
"الغوث الغوث"
سر داده ام...!
و آنوقتی كه روی زانوهای تو باریدم
دوباره سبز شدم...!
" أینَ سِترُک الجَمیلْ؟ "
میخواهم از نو شروع کنم...
#انیاحبهرچهکهداردهوایتو...
#التماس_دعا_در_لحظات_سبز_افطار
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #برزخ_تکریت
✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو
● #قسمت_دویست_و_شصت_و_چهارم
🔆 نسیم رهایی ۱
طی این یکی دو هفته همه برنامههای بچهها بهم ریخت نه اینکه برنامهای نداشته باشیم بلکه شکل و محتوای آن عوض شد
هر چه به روز آزادی نزدیکتر میشدیم برنامه ها منسجم تر میشد اینکه برای روز آزادی و ورود به وطن چه برنامه ای داشته باشیم که هماهنگ باشد و..
البته ما چون مفقودلاثر بودیم همچنان نگران و اطمینان صدر درصدی برای آزادی نداشتیم و همچنان که قبلا اشاره کردم تصمیمات آنها خلق الساعه بود و بر پایه و اصول مدیریتی استوار نبود.
یکی دو روز بعد از آغاز مبادله اسرا ، در راستای اولویت آزادی اسرای مجروح همه مجروحینی که قطع عضو یا معلول بودند را با دو دستگاه اتوبوس به مکان دیگری برده و با تجمیع مجروحین سایر اردوگاه ها آنها را تا پای پلههای هواپیما برده و باز میگردنند و علیرغم اینکه نهایتا با هواپیما به تهران منتقل میشوند لکن همراه ما به موطنشان رسیدند.
یعنی اگر ماجرای جنگ کویت در میان نبود به احتمال زیاد اسرای مفقود گروگانهای خوبی برای فشار و امتیازگیری بودند و اصلا یکی از فلفسههای مخفی نگهه داشتن اسرای کربلای چهار به بعد همین بود .
ولی با توجه به مساله کویت خداوند چنین مقرر فرموده بود که همه اسرا از چنگال بعثیها رهایی یابند.
با همه این احوال خوشحال بودیم با خود میگفتیم اگر آزاد هم نشویم قطعا ما را به اردوگاه اسرای آزاد شده منتقل میکنند که هرچه باشد از این جهنم تکریت بهتر است .
از برخورد نگهبانها و اخباری که از ناحیه آنها به ما میرسید این نوید را میداد و هر چه به روزهای آخر میرسیدم رؤیای ما به واقعیت نزدیکتر میشد.
دو سه روز قبل از روز آزادی خبرهای قطعی مبنی بر آزادی کل اسرا توسط نگهبانها اطلاع رسانی شد.
یکی دو شب آخر همه مشغول خیاطی بودند و با استفاده از لباسهایی که از کیفیت مقاومتری برخوردار بود اقدام به تهیه کیف دستی در ابعاد حدود ۲۰×۴۰ مینمودند تا اگر بعثیها مانع نشدند مختصر وسیله شخصی از قبیل لباس و.. به عنوان یادگاری همراه خود به ایران ببرند .
من نیز با استفاده بلوز سبز رنگ که لباس فرم زمستانی ارتش عراق بود و در جریان ارتحال حضرت امام ره به آن اشاره کردم با ترکیب پارچه سفید ، کیف دستی زیبایی درست کردم و روز آخر پیراهن راحتی و زیرشلواری که خودم با تکههای دشداشه دوخته بودم به اضافه آخرین صمونی (نان ارتشی) که قسمتم شده بود را در آن جای دادم تا همراه خود به ایران بیاورم .
ادامه دارد..✒️
⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#دویست_وچهل_یکمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿 13 📿 14 📿 16 📿 17 📿 18 📿 22 📿 23 📿 24 📿 25 📿 26 📿 27 📿 28 📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_932_000)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
استاد معتز آقائیAUD-20210509-WA0153.mp3
زمان:
حجم:
4.08M
🌸طرح تلاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸
#تحدیر (تندخوانے) جزء بیست و هفتم قرآن کریم با صوت استاد معتز آقایے
ڪلام حق امروز هدیه به روح🌸🍃
#شهید_علی_اکبر_شیرعلی🌷
╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗
@sangarshohada
╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
#خدای_من ...
ڪدامین جستجوگر بہ جستجوی تو برخواست و تو را پیدا نڪرد
و ڪدامین عاشق دلباختہ بہ سوی تو پر ڪشید و بہ وصال تو نرسید؛
آنان ڪه در این دریای پرخروشِ حیات،
بہ جستجویت برخواستند و تو را یافتند و با دیده جان بہ دیدارت آمدند ....
📎مناجات مداح شهید ...
#شهید_جواد_رسولی
#خدایا_ما_دوباره_آمدیم
#صبحتون_شهدایی 🌷
ว໐iภ ↬@sangarshohada🕊🕊
یا صاحب الزمان...
به فریادِ دل مظلومان عالم برس...
چه گناهی داشتن این بچه ها؟
#لعنت_الله_علی_القوم_الظالمین
#افغانستان_تسليت🖤
#دشت_برچی
#شیعیان_هزاره
ว໐iภ ↬@sangarshohada🕊🕊
✍ #ڪلام_شـهید
«خدایا از تو میخواهم اگر در راه تو و به دست دشمنان تو کشته شدم، مرا به عنوان شهید در راهت بپذیری، زیرا که گناهانم زیاد است و طاعاتم اندک»
📎فرمانده گردان مالک اشتر لشگر ۲۷ محمدرسول الله(ص)
#شهید_احمد_بابایی🌷
#سالروز_شهادت
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
✍ #ڪلام_شـهید «خدایا از تو میخواهم اگر در راه تو و به دست دشمنان تو کشته شدم، مرا به عنوان شهید د
آنقدر تأثیرگذار بود که فقط از معنویت شبانه ی او سرچشمه می گرفت. دلاوری و جنگاوری آن یک طرف و این خلوص و نیت و عمل آنها در طرفی دیگر. هر کجا بنا بود گردان حضور پیدا کند، تدبیر بابایی، بالای آن برنامه دیده می شد.
ای کاش یک بار بابایی زنده می شد و یک سری بچه های نسل سومی تحت فرماندهی او قرار می گرفت تا بسیاری از مشکلات حل شود.
وقتی به انرژی اتمی در دارخوین منتقل شدیم، منطقه در تیررس دشمن بود. در بمباران دشمن، بعضی از بچه ها زخمی شدند و انتقال آب به آنجا فقط شب، آن هم به اندازه ی یک تانکر صورت می گرفت و این هم کفاف بچه ها را نمی داد. تجربه و تدبیر شهید بابایی، به کار آمد. دستور داد هر گروهانی چاهی را حفر کنند تا مشکل کمبود آب رفع گردد.
جذبه و فرماندهی همراه با درایت احمد بابایی، الفت عجیبی را بین او و بچه ها ایجاد کرده بود؛ به گونه ای که هرگاه بحث جدا شدن عده ای از گردان مطرح می شد، بسیاری نگران بودند که مبادا از گردان مالک و احمد بابایی جدا شوند. چون احمد آن چنان به نیروهایش عشق می ورزید که هیچ پدری مهربان با فرزند خود این چنین نبود.
شهید عباس کریمی، چند نفر از بچه های گردان را برای واحد اطلاعات عملیات انتخاب کرد تا در شناسایی ها به او کمک کنند، اما فقط دو شب با او بودند و برای شب سوم به گردان بازگشتند؛ چون طاقت دوری از گردان و فرمانده خود را نداشتند. احمد از آنها قول گرفت بعد از عملیات به کمک عباس کریمی بروند.
بسیار روی آموزش تأکید داشت. در دمای 50 درجه ی ظهر، بچه های گردان را با پای برهنه و بر روی لوله های نفت حرکت می داد تا آماده رزم باشند.
پاها هم تاول زده بود و به قدری خون و چرک آمده بود که پوست زیر پا ترک خورده بود. به حالت مرده و سخت درآمده بود، اما دریغ از یک شکوه ی بچه ها.
آن چنان به نقشه و طراحی صحنه ی نبرد مسلط بود که نقشه ی کل عملیات بیت المقدس به آن مهمی را در چند دقیقه و با یک ماژیک برای نیروها تشریح کرد.
📎فرماندهٔ گردان مالکاشتر لشگر۲۷محمدرسولالله (ص)
#سردارشهید_احمد_بابایی🌷
#سالروز_شهادت
●ولادت : ۱۳۳۴/۳/۱۵ قزوین
●شهادت : ۱۳۶۱/۲/۲۰ خرمشهر ، عملیات بیتالمقدس
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
#فرازی_از_وصیت_نامہ :
به نام خدایی که در راه او کشته می شوم
و عاشقانه به سویش می شتابم. باید رفت و رفت ،تا به ماندن رسید تا جاودانه شد ؛ من در بستر اسلام ، و در بستر تشیع ،سرخ به خون خفتم تا خفتگان و بازی خوردگان شیطان را از خواب غفلت بیدار کنم...
#شهید_محمدجمعه_دادگر🌷
●تحصیلات: سوم ابتدائی
●تاریخ و محل شهادت: ۱۰ آبان ۶۱ سومار
ว໐iภ ↬@sangarshohada🕊🕊
ڪجایی#مردمیدان
اینروزهــاعجیبلازمتداریــم..😔
#دشت_برچی
#افغانستان_تسلیت
ว໐iภ ↬@sangarshohada🕊🕊