سنگرشهدا
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠 #خاطرات_شهيد_چمران بہ روایت غاده جابر قسمت:
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
#خاطرات_شهيد_چمران
بہ روایت غاده جابر
قسمت:6⃣
🍃تو دیوانه شده ای ! این مرد بیست سال از تو بزرگتر است ،ایرانی است ، همه اش توی جنگ است ، پول ندارد ، همرنگ مانیست ، حتی شناسنامه ندارد !سرش را گرفت بین دستهایش و چشمهایش را بست . چرا ناگهان همه اینقدر شبیه هم شده بودند ؟انگار آن حرفها متن یک نمایشنامه بود که همه حفظ بودند جز او.
🍃مادرش ، پدرش ، فامیل ، حتی دوستانش .
کاش او در یک خانواده معمولی به دنیا آمده بود ، کاش او از خودش ماشین نداشت ! کاش پدر او بجای تجارت بین افریقا و ژاپن معلمی می کرد ،کارگری می کرد ، آنوقت همه چیز طور دیگری می شد.می دانست ، وضع مصطفی هم بهتر از او نیست .بچه هایی که با مصطفی هستند اورا دوست ندارند ،قبولش نمی کنند. آه خدایا ! سخت ترین چیز همین است .کاش مادر بزرگ اینجا بود . اگر او بود غاده غمی نداشت .
🍃مادر بزرگ به حرفش گوش می داد ، دردش را می فهمید .یاد آن قصه افتاد .قصه که نه ، حکایت زندگی مادر بزرگ در آن سالهایی که با شوهر و با دو دخترش در فلسطین زندگی می کرد.جوانی سنی یکی از دخترها را می پسندد و مخالفتی هم پیش نمی آید ،اما پسرک روز عاشورا می آید برای خواستگاری ، عقد و ... مادر بزرگ دلگیر می شود و خواستگار را رد می کند ،اما پدر بزرگ که چندان اهل این حرفها نبوده می خواسته مراسم را راه بیندازد.مادربزرگ هم تردید نمی کند ،یک روز می نشیند ترک اسب و با دخترش می آید این طرف مرز ، بصور .
🍃مادر بزرگ پوشیه می زد ،مجلس امام حسین در خانه اش به پا می کرد و دعاهای زیادی از حفظ داشت .او غاده را زیر پرو بالش گرفت ،
دعاهارا یادش داد و الان اگر مصطفی را می دید که چطورزیارت عاشورا .صحیفه سجادیه ،
و همه دعاهایی را که غاده عاشق آن است و قبل از خواب می خواند در او عجین شده در ازدواج آنها تردید نمی کرد .
🍃و بیشتر از همه همین مرا به مصطفی جلب کرد ،عشق او به ولایت ، من همیشه می نوشتم که هنوز دریای سرخ ،هر ذره از خاک جبل عامل صدای ابوذر را به من می رساند .این صدا در وجودم بود .حس می کردم باید بروم ، باید برسم آنجا ، ولی کسی نبود دستم را بگیرد ،
مصطفی این دست بود .وقتی او آمد انگار سلمان آمد، سلمان منا اهل البیت .او می توانست دست مرا بگیرد و از این ظلمات ، از روزمرّگی بکشد بیرون ...
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
http://eitaa.com/joinchat/2560032768C8608b3cfb7
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#دویست_وچهل_چهارمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿 20 📿 21 📿 22 📿 24 📿 25 📿 26 📿 27 📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_934_200)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
💢عربستان نتوانسته واکسن کرونا تولید کند و اگر میتوانست هم آن را به ایرانیان نمیداد؛
اما رهبر انقلاب دستور دادند اطلاعات واکسن برکت، برای نجاتِ جهان منتشر شود؛ هرچند قابل قیاس نیست، ولی همین تفاوت دیدگاه، برای شناخت رهبرانِ اسلام ناب محمدی و سردمدارانِ اسلام ناب آمریکایی کافیست.
«حاج حیدر»
http://eitaa.com/joinchat/2560032768C8608b3cfb7
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ 🌸🍃
371
ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_علی_جمشیدی
╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗
@sangarshohada
╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
اے شَــــہید
دَســـتَم بگـــیـر
پـا در گِـــلَم مَـــن ...
#شهدا_گاهـــــے_نگاهـــــی😔
#صبحتون_شهدایی🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
✍دانشجوی دانشگاه شهید بهشتی تهران بود
به زبان عربی و انگلیسی تسلط داشت
از او میپرسیدم:
«سید محمد! تو که داری درس میخونی میخوای چه کاره بشی؟»
میگفت: پاسدار...
گفتم: آخه تو که الان هم پاسدار هستی....
جواب داد:
«مامان! جمهوری اسلامی پاسدار بیسواد نمیخواد! به پاسدار باسواد احتیاج داره....»
#شهید_سیدمحمد_اسحاقی🌷
http://eitaa.com/joinchat/2560032768C8608b3cfb7
#خاطرات_شهید
●همیشه می گفت، نکند جنگ تمام شود و ما جز خانواده شهدا نباشیم. اصلاً زشت است که خانواده ما یک شهید نداشته باشد. آنقدر چهره اش نور داشت که گاهی در نور چهره اش غرق می شدم. مدتی بود که می خواستم حرفی به خیرالله بزنم و چیزی از او بخواهم اما نمی توانستم. روزی با ماشین از یکی جاده های مرودشت عبور می کردیم، صحبت های ما از جنگ بود و شهدا. دل به دریا زدم و به خیرالله گفتم: «خیرالله می دانم که تو شهید می شوی، دوست دارم مرا نصیحتی کنی که همیشه از شما برایم یادگار بماند.»
●خندید و گفت: «خدا از زبانت بشنود که من شهید شوم. اما نصیحت: اول نمازت راترک نکن، اگر نمازت را بخوانی خود به خود تمام اعمالت درست می شود دوم در انتخاب دوست خیلی دقت کن!»
آخرین روزهای جنگ بود، تیرماه سال 67 که در جزیره مجنون، پس از سال ها جهاد به آرزویش رسید...
#شهیدخیرالله_الطافی🌷
#شهدای_فارس
●سمت: فرمانده گردان
●شهادت:۱۳۶۷/۴/۴
●محل شهادت: جزیره مجنون
http://eitaa.com/joinchat/2560032768C8608b3cfb7
♨️ بازتاب تزریق واکسن ایرانی به رهبر انقلاب در رسانه های خارجی
#واکسن_ایرانی
http://eitaa.com/joinchat/2560032768C8608b3cfb7
💢آخرین وضعیت مزار سردار شهید علی هاشمی
در سالگرد شهادت سردار هور شهید علی هاشمی، متاسفانه هنوز مزار این شهید شاخص دفاع مقدس، شرایط خوبی ندارد که مسوولان امر، وعده بهبود وضعیت آن را در آینده نزدیک دادهاند.
http://eitaa.com/joinchat/2560032768C8608b3cfb7
1.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍فرازی از وصیت نامہ:
●سلام بر شما ائمه معصومین که بندگان خاص
خدایند و از هر چه که داشتید د ر راه خداوند
و معبود و معشوق خویش گذشتید.
سلام بر شما که متقیان راه اﷲ هستید.
با الها!
از این که به بنده ی حقیرت توفیق دادی
که در راهت گام بردارد.
تو را سپاس می گویم و
از این که توفیقم دادی که در جبهه در کنار
خالصان و مخلصان راهت قدم بر دارم،
تو را شکر و سپاس می گویم.
در این راه ،
دیدار خودت را هم نصیبم گردان!
#عمارحلب
#شهید_محمدحسین_محمدخانی🌷
●تولد: ۱۳۶۴/۴/۹ تهران
●شهادت: ۱۳۹۴/۸/۱۶ حلب، سوریه
http://eitaa.com/joinchat/2560032768C8608b3cfb7
23.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩 خون شهید کهنه نمیشه...
🎬 برشی از روایتگری حاج قاسم صادقی در با این ستاره ها
🗓 ۵شنبه ۳ تیر ۱۴۰۰،قطعه ۴۰
📍اینجا مرکز دنیاست...
http://eitaa.com/joinchat/2560032768C8608b3cfb7
سنگرشهدا
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠 #خاطرات_شهيد_چمران بہ روایت غاده جابر قسمت:
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
#خاطرات_شهيد_چمران
بہ روایت غاده جابر
قسمت:7⃣
🍃قانع نمی شدم که مثل میلیون ها انسان دیگر ازدواج کنم زندگی کنم و ... دنبال مردی مثل مصطفی میگشتم ،یک روح بزرگ ،آزاد از دنیا و متعلقاتش اما این چیزها به چشم فامیلم و پدر ومادرم نمی آمد.آنها در عالم دیگری بودند و حق داشتند بگویند نه ،ظاهر مصطفی را می دیدند و مصطفی از مال دنیا هیچ چیز نداشت .
مردی که پول ندارد ، خانه ندارد ، زندگی ... هیچ !
🍃آنها این را می دیدند اصلاً جامعه لبنان اینطور بود و هنوز هم هست بدبختانه .ارزش آدم ها به ظاهرشان و پول شان هست به کسی احترام می گذراندکه لباس شیک بپوشد و اگر دکتر است باید حتما ماشین مدل بالا زیر پایش باشد .روح انسان و این چیزها توجه کسی را جلب نمی کند.با همه اینها مصطفی از طریق سید غروی مرا از خانواده ام خواستگاری کرد .گفتند : نه .
🍃آقای صدر دخالت کرد و گفت: من ضامن ایشانم .اگر دخترم بزرگ بود دخترم را تقدیمش می کردم .این حرف البته آنهارا تحت تاثیر قرارداد، اما اختلاف به قوت خودش باقی بود .
آنها همچنان حرف خودشان را می زدندو من هم حرف خودم را .تصمیم گرفته بودم به هر قیمتی که شده با مصطفی ازدواج کنم .فکر کردم در نهایت با اجازه آقای صدر که حاکم شرع است عقد می کنیم ،اما مصطفی مخالف بود ،
🍃اصرار داشت با همه فشارها عقد با اجازه پدر و مادرم جاری شود.می گفت: سعی کنید با محبت و مهربانی آنها را راضی کنید.من دوست ندارم با شما ازدواج کنم و قلب پدر و مادرتان ناراحت باشد .با آن همه احساس و شخصیتی که داشت خیلی جلوی پدر و مادرم کوتاه می آمد .وسواس داشت که آنها هیچ جور در این قضیه آزار نبینند .اولین و شاید آخرین باری که مصطفی سرمن داد کشید به خاطر آنها بود ....
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات
http://eitaa.com/joinchat/2560032768C8608b3cfb7