.
يادمان باشد
اين جاده را چراغ خون شهدا
روشن نگاه داشته تا ما به سلامت بگذريم!
#شهید🌷
#شهادت
#نخل_ناخدا
#شهید_و_شهدا
#شهدای_نخل_ناخدا
#عاشقان_شهید_و_شهدا
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃
ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_حجت_اصغری
╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗
@sangarshohada
╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
یک دنیا با تمام
ابر قدرت هایش
کم آورد مقابل
ایــمــان و هــمت تو ...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#صبحتون_شهدایی🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#خاطرات_شهید
●روز قبل از عملیات بازگشایی جاده سر دشت – بانه، انبار تنباکو توقف کرده بودیم قرار شد فردا ساعت دوازده عملیات داشته باشیم.
●وقتی صبح داخل حیاط شدم، با تعجب دیدم سیدرضا یخ های حوض را شکسته و در حال غسل کردن است. گفتم: «تو این سرما چیکار میکنی؟»لبخندی زد و گفت: «غسل شهادت.»
●وسوسه شدم. من هم غسل کردم. دندونهام از سرما به هم می خورد. عازم عملیات شدیم. او شهید شد و من سالم برگشتم.
✍ به روایت سیدمهدی هراتیان
#شهید_سیدرضا_ترابی
#سالروز_شهادت🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
مسیر افلاڪ
از خاڪ میگذرد
خاڪی شوید
تا آسـمانی شوید ...
#رزمنده_لشکر۳۱عاشورا
#عملیات_بیت_المقدس۲🌷
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
امام زمان 096.mp3
2.26M
#امام_زمان ( عج)
#صوت ۹۶
مثل امام حسین،
که چراغها رو خاموش کرد
تا اونایی که عاشق نبودن، بِرَن...
امام زمان هم، قلبتُ میخواد!
اگر با دل میای؛
دستاتُ بگیر بالا و
محکم بگو؛ منم هستم.
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#خاطرات_شهید
✍️ بدون تکلف
● زندگی مشترک ما، رنگ سادگی و معنویت داشت. مراسم اولیه، بدون تکلف و با رعایت مسائل اسلامی برگزار شد و مدت کوتاهی پس از پایان مراسم عقد، حسن به اهواز رفت. من نیز، در پایان امتحانات به او پیوستم و زندگی خود را در ۲ اتاق کوچک اجارهای، آغاز کردیم. یکی از اتاقها، به وسایل شخصی اختصاص یافت و اتاق دیگر با یک فرش و چند صندلی ساده، تزیین شد.
● قسمتی از اتاق نیز به عنوان آشپزخانهای با یک چراغ خوراکپزی و مقداری ادویهجات، مورد استفاده قرار گرفت. آن زمان، روزگار را در مضیقه شدید مالی، سپری میکردیم و مشکلات زیادی داشتیم تا جایی که گاهی اوقات، برای تأمین هزینههای زندگی، مبلغی را قرض میکردیم.
📚 کتاب خاکیها
#شهید_حسن_آبشناسان🌷
ว໐iภ↬ @sangarshohada🕊
تو میروی و باز سفر میکنی از مُلک دوچشمم
من تا به قیامت نگران غم چشمان تو هستم
👈سمت راست طلبه شهيد
عليجان زاده، قائمشهر
●تاريخ شهادت ٦٧/٤/٤ ،جزيره مجنون
ว໐iภ↬ @sangarshohada🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃
ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_حسن_آبشناسان
╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗
@sangarshohada
╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
بنویسید ڪه
سردار به مهمانی رفت
مثل عباس بدون یَد و قربانی رفت
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#صبحتون_شهدایی🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#خاطرات_شهید
●بچه اولمون قزوين به دنيا اومد. ماه های آخر بارداری رفته بودم قزوين، تا پدر، مادرم مواظبم باشن. در مورد اسم بچه قبلاً با هم حرفامونو زده بوديم. عباس دلش میخواست بچه اولش دختر باشه.
●ميگفت: "دختر دولت و رحمت واسه خونه آدم مياره..." قبل به دنیا اومدن بچه، بهم گفته بود: "دنبال يه اسم واسه بچه مون گرد که مذهبي باشه و تک از کتابی که همون وقتا ميخوندم پيدا کردم: سلما
●تو کتاب نوشته بود، سلما اسم قاتل يزيد بوده. دختری زيبا که يزيد (لعنة الله عليه) عاشقش ميشه. اونم زهر ميريزه تو جامش.
●بهش گفتم که چه اسمی روانتخاب کردم. دليلشم براش گفتم. خوشش اومد. گفت: "پس اسم دخترمون ميشه، سلما گفتم: اگه پسر بود...؟
●گفت: نه ، دختره. گفتم: حالا اگه پسر بوووود؟؟؟ گفت: حسين…اگه پسر بود اسمشو میذاریم حسین. بچه که دنيا اومد. دزفول بود.
●بابام تلفنی خبرش کرد. اولش نگفته بود که بچه دختره ، گمون میکرد ناراحت میشه. وقته بهش گفت، همونجا پای تلفن سجده شکر کرده بود. واسه ديدن من و بچه اومد قزوين.
●از خوشحالی اينکه بچه دار شده بود. از همون دم در بيمارستان به پرستارا و خدمتکارا پول داده بود. يه سبد بزرگ گلايل و يه گردنبند قيمتی هم واسم خریده بود. دخترم سلما دختر زيبايی بود. پوست لطيف و چشای خوشگلی داشت. عباس يه کاغذ درآورد و روش نوشت:
"لطفاً مرا نبوسيد..."خودشم اونقده ديوونش بود که دلش نميومد بوسش کنه.
✍به روایت همسربزرگوار شهید
#سرلشکر_خلبان_شهید_عباس_بابایی
#سالروز_ولادت🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
امام زمان 097.mp3
3.55M
#امام_زمان ( عج)
#صوت ۹۷
یادت باشه؛
وقتی میگی؛ #منم_هستم ؛
یه جاهایی باید روی شأنت پا بذاری،
روی اعتبارت،
روی مَقامت،
روی خودت...
اگه نمی تونی؛
این #منم_هستم ؛ واقعی نیست.
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
پایی که بسته شد !
تا بماند و بایستد و بجنگد ...
"علیحسن احمدی" رزمنده دلاور کرمانشاهی
در عملیات عاشورا ، زمانیکه متوجه میشود
نیروهای خودی در کمین و محاصرهی دشمن
قرار گـرفته اند ؛ پـای خود را با سیم تلفن به
پایهی دوشکا میبندد تا بایستد و بجنگد ، تا
یا کشته شود یا آتش دشمـن را خاموش کند.
از او عکسی در این لحظه ، زمانی که او تنها
۲۱ سال داشت و بـه تازگی ازدواج کرده بود،
در تاریخ دفاع مقدس ثبت شده است.
مهر ۱۳۶۳ ؛ ایلام
منطقه عمومی میمک
عکاس: محمد عبدالحسینی
#جنگ_به_روایت_تصویر
#رزمنده_علیحسن_احمدی
#تیپ_نبی_اکرمﷺ
#قاب_ماندگار
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
.
گاهی قصه ها را باید از چشمها
خواند ، همان چشمهایی که
جز عشق چیزی ندیدند...
#شهید_مهدی_باکری🌷
فرمانده لشکر عاشورا
#شهید
#شهادت
#نخل_ناخدا
#شهید_و_شهدا
#شهدای_نخل_ناخدا
#عاشقان_شهید_و_شهدا
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
تو هیچی نیستی!
چشمشان که به مهدی افتاد؛ از خوشحالی بال در آوردند دورهاش کردند و شروع کردن به شعار دادن: فرماندهی آزاده ، آمادهایم آماده ! » هرکسی هم که دستش به مهدی میرسید امان نمیداد، شروع میکرد به بوسیدن... مخمصهای بود برای خودش! خلاصه به هر سختیای که بود از چنگ بچههای بسیجی خلاص شد اما به جای اینکه از این همه ابراز محبت خوشحال باشد با چشمانی پر از اشک به خودش نهیب میزد: « مهدی! خیال نکنی کسی شدی که اینا اینقدر بهت اهمیت میدن، تو هیچی نیستی، تو خاک پای این بسیجیهایی...!»
#شهید_مهدی_زینالدین
#فرمانده_لشکر۱۷علیبنابیطالب
@sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃
ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_سیدرضا_ترابی
╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗
@sangarshohada
╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
اگر از غمِ تو بارانی ام
بداند عدو که طوفانی ام
منم قاسم سلیمانی ام
ندارم هراس از فردا
کنم فرش یار این سر را
به سر ببندم سربند،
مدد یا زهرا(س)
جهان شود خیره به این
عزت و اقتدار ما
حسین حسین شعار ما
شهادت افتخار ما
#علمدار_انقلاب
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#صبحتون_شهدایی🌷
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
#مجله_مبتذل
● کلاس دوم راهنمایی که بود، مجلات عکس مبتذل چاپ می کردند. درآرایشگاه، فروشگاه وحتی مغازه ها این عکس ها روی درو دیوار نصب می کردند و احمد هرجا این عکس ها را می دید پاره میکرد. صاحب مغازه یافروشگاه می آمد و شکایت احمد را برای ما می آورد.
● پدر احمد رئیس پاسگاه بود وکسی به حرمت پدرش به احمد چیزی نمی گفت.من لبخندمی زدم. چون باکاری که احمدانجام می داد، موافق بودم. یک مجله ای باعکس های مبتذل چاپ شده بودکه احمد آنها را از هر کیوسک روزنامه ای می خرید. پول توجیبی هایش راجمع می کرد.
●هربار 20 تامجله ازچند روزنامه فروش می خرید وقتی می آورد در دست هایش جا نمیشد. توی باغچه می انداخت نفت می ریخت وهمه را آتش می زد. می گفتم:چرا این کار را می کنی؟
می گفت:این عکس ها ذهن جوانان را خراب می کند.
✍راوی:مادرشهید
#شهید_خلبان_احمد_کشوری
#سالروز_شهادت 🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
وقتے که
عشق خواست
در پاےِ خویشتن
صدها هـــزار
دستہ گلِ نوجـوان دهد
فهمیـده های قافلہ گفتند :
مے رویـم !
این خـــون
چہ قابل است اگر باغ جان دهد
#بزرگ_مردان_کوچک
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
#خاطرات_شهید
●محسن خود را خادم و مدافع حرمین می دانست وهر زمان که میگفتم شماوظیفه خود را انجام داده اید، می گفت:
«من متعلق به خودم نیستم، من متعلق به جهان اسلام هستم ونمی توانم مسئولیتم را زمین بگذارم و برگردم باید همه بدانند که هدف و راه تروریست هابا اسلام مرتبط نیست واین را با گزارش هایی که ضبط می کنم نشان دهم.»
●شهید خزایی هروقت به ایران می آمد نیازهایی راکه مردم سوریه داشتند، درحد توان ازجیب خود می خریدند ودربین آن ها تقسیم می کرد.
●وی سرانجام در ۲۳ آبان ۱۳۹۵ هنگام تهیه گزارش درحلب مورد اصابت ترکش خمپاره قرارگرفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
✍راوی:همسرشهید
#شهید_خبرنگار_محسن_خزایی
#سالروز_ولادت 🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
وقتے که
عشق خواست
در پاےِ خویشتن
صدها هـــزار
دستہ گلِ نوجـوان دهد
فهمیـده های قافلہ گفتند :
مے رویـم !
این خـــون
چہ قابل است اگر باغ جان دهد
#بزرگ_مردان_کوچک
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
امام زمان 098.mp3
1.23M
#امام_زمان ( عج)
#صوت ۹۸
میخوام مَنَم باشم!
مَنَم یـار باشم؛ دربَست کنارِ خودت!
هم اینجا و هَم....
مثلِ زُهیر...
مثلِ مُسلِم...
مثلِ وَهَـب...
میخوام کنارت باشم؛ اجازه هست؟
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃
ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_مهدی_ذاکرحسینی
╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗
@sangarshohada
╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
📸حاج قاسم در جمع یاران در دفاع مقدس...
نمیدانم چه سودائی به سر داشت
به دوشش کوله باری از سفر داشت
قدم در کوچه باغ #عشق می زد
به جان خویش داغ عشق می زد
چه عشقی؟
عشق مولایش #خمینی
که بوسد تربت سبز #حسینی
به امیدی کز آن گُل کام گیرد
بگرید تا دلش آرام گیرد...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#صبحتون_شهدایی🌷
ว໐iภ ↬@sangarshohada 🕊🕊