فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢💢حتما گوش کنید این دو ماه سرنوشت سازه.همہ را بہ تحمل تشویق کنید لطفا
#اندکی_صبر_سحر_نزدیک_است
@sangarshohada 🕊🕊
💢 بہ وزارت کشور حسن روحانی هشدار می دهیم چنانچه فقط اوباش حامی روحانی آزاد باشند کہ بہ بهانہ گرانی و مشکلات اقتصادی بہ رهبر معظم انقلاب و آرمان های امام خمینی توهین کنند، نیروهای انقلابی مسببان و زمینه سازان این فرصت طلبی را بصورت برق آسا مجازات خواهند کرد.
#آقای_روحانی
#آقای_آشنا
#آقای_آمدنیوز
إِنَّ رَبَّكَ لَبِالمِرصادِ
بہ یقین پروردگار تو در کمینگاه (ستمگران) است!
#سوره_مبارکہ_الفجر_آیه_۱۴
🕊کانال سنــــگرشـــهدا🕊
http://eitaa.com/joinchat/1780809728Cc8710268b0
💢اعتراف #صدای_دشمن به شکست پروژه اغتشاشات #سعودی- پهلوی
🔹🔸کانال به اصطلاح #صدای_مردم که مدت هاست برای روز ۱۱ مرداد در حال دروغ پردازی است و به دنبال تحریک فریب خوردگان و کشاندن آنها کف خیابان است، عملا شکست این پروژه را اعلام کرد.
♦️این کانال که پس از فرار #روح_الشیطان_زم کنترل آن به دست گروهک تروریستی منافقین است و در گذشته برخی ادمین های داخلی آن نیز بازداشت شده اند در پستی خواستار مشارکت بیشتر مردم در اغتشاشات! شد و اعلام کرد شهرهای تهران و تبریز به این فراخوان ها جواب نداده اند و کوشیده با فحاشی و تحریک احساسات مردم این شهرها را به خیابان بکشاند!
♦️لازم به ذکر است کانال معارض #صدای_مردم توسط ادمین هایی از منافقین در فرانسه و ترکیه و آلبانی به روز می گردد و وظیفه اصلی آن هماهنگ کردن شبکه تروریستی نفاق در داخل است. #زم نیز پس از تهدید به ترور از ترس به شمال آفریقا گریخته است. اخیرا نیز #محمد_علی_زم پدر #روح_الشیطان_زم یکی از نهادهای امنیتی بازداشت و تحت بازجویی قرار گرفته است.
🕊کانـــــال ســـــنگرشـهدا🕊
http://eitaa.com/joinchat/2560032768C8608b3cfb7
#ڪلام_امیرالمومنین_ع:
راستگو و دروغگو⁉️
راستگو در آستانه #نجات و بزرگوارى است و دروغگو در لبه پرتگاه و خوارى...
#نهج_البلاغه_خطبه_۸۶ 📗
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :5⃣0⃣2⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 206
در حداقل در یک عملیات شرکت کنید و بعد اگر خواستید برگردید. گاهی هم از خاطرات جزیره و روحیات و شلوغی های رزمنده ها برای بچه ها می گفتم. آن روزها امیر مارالباش را بیشتر میدیدم و تازه داشتم او را کشف میکردم. قبلاً یک بار در نمازجمعه او را دیده بودم؛ از دوستان فرج قلیزاده بود و میخواست با من دوست بشود اما من سرسنگین بودم. عادت داشتم سخت با کسی دوست میشدم ولی اگر دوستیمان پا میگرفت تا آخر راه با او میرفتم. آن روز هم به امیر روی خوش نشان نداده بودم اما در قطار هنگام بازگشت به تبریز با هم بیشتر آشنا شدیم و به شهر که رسیدیم ارتباطمان ادامه یافت. یک روز امیر مرا به خانه شان برد. آنجا بود که از زندگی اش برایم گفت. گفت که پدر و مادرش فامیل بوده اند اما دایی اش ساواکی بوده و مادرش با سوءاستفاده از موقعیت او تمام دارایی و اموال پدرش را تصاحب کرده و از آنها جدا می شود. امیر که آن روزها پنج ساله بوده روزهای سخت زندگی به همراه پدر و برادرش را خوب به یاد داشت. میگفت پس از آن اتفاق اتاقی اجاره کردیم، یه تخت گوشه اتاقمون بود که شبا سه نفری روی اون می خوابیدیم. پدرم برای امرار معاش قالی بافی میکرد و با پول کمی که میگرفت زندگیمون میگذشت.»
شنیدن خاطرات کودکی امیر منقلبم کرد. از اوج به زیر آمدن و محتاج نان شب شدن ولی با صبر و عزت زندگی کردن کار هر کس نبود. آن شب در تنهایی گریه کردم. به امیر فکر میکردم که اسم شناسنامه اش هوشنگ بود و از چهارده سالگی آواره جبهه ها بود؛ چه انسان بزرگی بود و چه دوست شایسته ای. همه جور محرومیت را چشیده بود و حالا که جوانی رعنا بود خودش را وقف جبهه کرده بود.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :6⃣0⃣2⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 207
فقط امیر نبود که گذشته سختی داشت، با بیشتر بچه های قدیمی جنگ که حرف میزدی، میدیدی چه زندگی سخت و محنت باری داشته اند. به هر حال امیر و خانواده اش برایم دوستان عزیزی شدند که هر روز رابطه ام با آنها محکم تر از پیش میشد. به زودی این دوستی به خانواده ما هم سرایت کرد. طوری که هر وقت مرا می دیدند، حتماً سراغ امیر را هم میگرفتند.
معمولاً در فاصله عملیاتها و روزهایی که برای مرخصی می آمدم پیگیر درمان زخم های نو و کهنه ام میشدم. بعد از مجروحیت شدیدم در مهر 1361 در عملیات مسلم بن عقیل مشکلات زیادی برایم درست شده بود. علاوه بر زخم عمیق شکم و پا، ترکیب صورتم به هم ریخته بود؛ ترکش بینی ام را متلاشی کرده بود، استخوان گونه و فک راستم به کلی خرد شده بود و بینایی چشم راستم به دلیل صدماتی که به اعصابش وارد شده بود، بسیار ضعیف شده بود. با این زخمها صورتم حالتی داشت که بعضیها اولین بار با دیدن من جا میخوردند! اما مسئله فقط زیبایی قیافه نبود بلکه مشکلات جدی تر گریبان گیرم بودند؛ عملکرد بینی ام از بین رفته بود و حتی در تنفس دچار مشکل بودم. فک راستم هم اوایل که بدنم ضعیف بود، زود زود ورم میکرد و در تکلم و تغذیه عذاب می کشیدم. البته بعدها در ادامه جنگ شکل این مشکلات هم عوض میشد که خواهم گفت.
پس از مجروحیت، اولین بار در کرمانشاه صورتم را عمل کرده بودند که چیزی از آن در خاطرم نیست.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊