🔺قسمت دوم: Roshangari.ir/video/56399
👆👆👆👆
ویدئو کامل قسمت #دوم مستند " #خارج_از_دید ۲"
از شورای ملی ایرانیان آمریکا (نایاک/NIAC) چه میدانید ؟
از خانواده "نمازی"ها که به قلب اقتصاد ایران نفوذ کرده بودند ، چه میدانید؟
چگونه گنگره و شخصیتهای حقیقی و حقوقی آمریکا میلیون ها دلار به بنیاد نایاک برای براندازی نرم در ایران کمک کردند ؟
سیامک نمازی چگونه به قراردادهای نفتی ایران با استات اویل و توتال و کرسنت نفوذ کرد باعث خسارتهای چندین میلیارد دلاری به ایران شد؟
خانواده نمازی چگونه داروها ضدباروی را از شرکت بایر آلمان وارد ایران کردند و اطلاعات دارویی ما را به نزدیکترین مقامات آمریکایی دادند؟
چگونه بنیاد نایاک با جنبش سبزیها برای تحریم ایران هم صدا شدند؟
چگونه نایاک در تیم مذاکره هستهای ایران نفوذ کرد؟
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :1⃣5⃣4⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 450
ـ نه!
آنها را معرفی کردم؛ یکی از آنها قهرمان ملی تنیس، یکی امدادگر و سومی هم نیروی خودمان بود. به زودی قادر از راه رسید و گفت: «آگه اجازه میدی این زخمیها رو عقب ببریم، فقط یک نفر کمک به من بده» گفتم نیرو کم است و نمیتوانم کمک بدهم ولی دو نفر اسیر داشتیم که قادر میتوانست از آنها استفاده کند. تأکید کردم و گفتم: «تو از برانکارد نمیگیری بذار عراقیها زخمیها رو ببرن، تو از عقب برو و مواظب شان باش.»
ـ سید! اگه این مغز تو نبود چی میشد؟!
قادر شوخی میکرد، ناسلامتی سالها در جبهه بودیم و در صحنه های مختلف تجربه ها جمع کرده بودیم.
صبح محور کاملاً دست ما بود. من هم عقب تر آمدم و نیروهایی را که پشت گذاشته بودم دیدم. آقا قلی هم آمده بود و از شهدا عکس میگرفت. با خودم میگفتم: «اینو ببین! چه حوصله ای داره!» آقا قلی دید که نگاهش میکنم. گفت: «آقا سید! اینجا جای خوبیه برای عکس گرفتن! اینجا پر از خاطره اس!» اصلاً به اهمیت کار او فکر نمیکردم. از او در حالی که از تک تک شهدا عکس میگرفت دور شدم و آمدم پیش جواد بخت شکوهی. با او میانه خوبی داشتم و از اینکه سالم میدیدمش خوشحال بودم. گفت: «از بچه ها چه خبر!»
ـ جلو هستن!
ـ از نصرتی چه خبر؟!
ـ اونم جلوتره!
میدانستم رابطه جواد و محمد نصرتی چطور است برای همین دوست نداشتم خبر شهادت محمد را به او بدهم.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :0⃣5⃣4⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 451
از کنار جواد گذشتم و کمی در سنگرها گشتم. در بازگشت متوجه شدم که جواد، پیکر غرق در خون محمد نصرتی را پیدا کرده است. به تماشایشان ایستادم؛ جواد گوشه جانمازش را با عطری که چند روز پیش از مشهد خریده بود خیس میکرد و صورت محمد را با آن پاک میکرد. گریه اش دلم را به درد آورد. نزدیکتر شدم و جواد را صدا زدم: «جواد!... تو چرا اینجا موندی؟» با صدای حزین و گرفته ای گفت: «تو که گفتی محمد جلو رفته، محمد که شهید شده... ببین!»
ـ من ازت میپرسم چرا اینجا اومدی؟ چرا سنگرو خالی گذاشتی و اینجا اومدی؟!
میخواستم لحن صحبتم توأم با تحکم باشد که مجبور شود از آنجا برود. همیشه وقتی چنان صحنه هایی را میدیدم و سر بچه ها داد میزدم و عصبانی می شدم، واقعاً دلم خون گریه میکرد. خصوصاً که در شهادت امیر چنان حالی را تجربه کرده بودم. حالا جواد را میدیدم که چقدر پریشان است، افسوس آن لحظه نمیدانستم دوری آنها از هم زیاد طول نمیکشد.
جواد بلند شد. من هم راه افتادم. ساعت حدود ده صبح بود که «کاظم لطفی» مرا دید و گفت: «سید! بیا این هم پولهایت!» و بعد کلی پول خُرد به من داد! قصه این بود که وقتی مشهد بودیم زیاد خرج کرده بودم. آنجا وقتی فکر میکردم این بچه ها احتمال دارد چند وقت دیگر کنار ما نباشند اصلاً به خرج کردن و تمام شدن پول اهمیت نمیدادم. آنجا پول من تمام شد. وقتی به دزفول رسیدیم به خانه زنگ زدم و گفتم که برایم پول بفرستند.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#صدو_بیست_ویکمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@FF8141
🌷20🌷21🌷23🌷24🌷
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_446_480)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»↬🌷❃
#گذرے_بر_سیره_شهید
💠امر به معروف
تقوای ایشون برای حقیر درس های زیادی داشت به کرات شاهد بودم با نهی از منکر خاص خودشون جلوی غیبت رو میگرفتند
اگر صحبت از فرد غایبی میشد،اگر فرد غایب رو می شناختند،به نحوی سعی میکردند اورا تبرئه کنند مثلا اگر بدی او گفته میشد حاج رضا میگفت:«نه،حالا اینطور ها هم نیست»...
اگر میدید بازهم جلسه به غیبت ادامه میدهد،بلند صلوات میفرستاد به طوری که همه ساکت شوند،باز اگر ادامه میدادند ایشون صلوات میفرستاد انقدر صلوات میفرستاد تا گوینده خجالت میکشید و ادامه نمیداد نهی از منکر ایشون هم غیر مستقیم بود که کسی ناراحت نشود،هم موثر واقع میشد.
#شهید_حاج_رضا_فرزانه
راوے : #همسر_شهید🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊