eitaa logo
سنگرشهدا
7.5هزار دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
3هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
چهارشنبه های سیاسی 1.mp3
18.22M
✳️ سلسله برنامه #چهارشنبه_های_سیاسی 👈 با تحلیل #ریزش_های_انقلاب 💠 جلسه 1 ، بررسی افکار و مبانی و عملکرد #سیدمحمد_خاتمی(قسمت اول) 🎤 استاد عبادی از اساتید مهدویت و پژوهشگر تاریخ معاصر و انقلاب 👈 جهت بالاتر بردن تحلیل سیاسی و بصیرت مردم ، نشر این فایلها ضروری است 👉 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :9⃣3⃣5⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 540 مهمتر از اینها در خط پدافندی فقط امکانات اولیه بود و من دیگر مثل سابق نبودم که بتوانم روی سنگ هم بخوابم! شبها چندین بار جابه جا میشدم چون به هر طرف که میخوابیدم ساعتی بعد از درد یک زخم قدیمی از خواب میپریدم. آن شب در مخابرات گردان حبیب ماندم، نیروهای جدید به گردان آمده بودند و تعداد بچه ها زیاد بود، فقط دو سه نفرشان را میشناختم. از قضا آن روزها، خردادماه و ایام امتحانات بود. اما مسئولان هر کاری میکردند، معلمانی که آنجا بودند جلوتر نمیرفتند. ظاهراً به تازگی دو نفر از نیروها شهید شده بودند و این بنده خداها هم می ترسیدند. تا آنجا آمده بودند اما حاضر نبودند به خط بروند. وقتی گفتم فردا به خط میروم برگه های امتحانی را دستم دادند که بدهم بچه ها بنویسند و یک نفر که عقب برمی گردد برگه ها را هم بیاورد. آنجا با خط مقدم حدود سیزده کیلومتر فاصله داشت. صبحها ماشین تدارکات برای بچه ها آب، یخ و وسایل لازمشان را میبرد و من با همان تویوتا راهی خط شدم. اول از همه، دوست قدیمی ام آقا فرج، را دیدم که معاون علی پاشایی بود. دوستم «حمید غمسوار»، یک بیسیمچی و چند نفر دیگر هم آنجا بودند. بعد از دیده بوسی و حال و احوال پرسیدند: «سید، اینجا میمانی؟» ـ هنوز نمیدانم. فعلاً پنج شش روز میمانم. پدافند را دوست ندارم، شاید زود برگردم. بچه ها گفتند آنها هم بعد از هفت هشت روز برمیگردند. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :0⃣4⃣5⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 541 چون حدود دوازده روز بود آنجا بودند و قرار بود گردان دیگری خط را تحویل بگیرد. برگه های امتحانی را دادم به فرج قلیزاده. نمیشد بچه ها را یکجا جمع کرد. هر کس باید در سنگر خودش امتحان میداد. معلمها سپرده بودند جوری بنویسید که بالاتر از هیجده نگیرید اما بچه ها که نگاه میکردند میگفتند: «از این ورقه نمیشه هیجده گرفت!» ساعتی بعد در خط میگشتم و به سنگر بچه ها سر میزدم. سه راهی ای بود که آتش عراق مدام آن را میکوبید. دسته علیرضا سارخانی آن طرف سه راهی بود. با فاصله کمی از سه راهی، کانالی کشیده شده بود که به کمین میرسید، سنگر کمین حدود چهل متر جلوتر از خط مقدم بود. در کمین تانکهای سوخته ای دیده میشدند که آن طرف تانکها عراقیها بودند و این طرف تانکها بچه های ما. یعنی در کمین، فاصله بچه ها با دشمن بیست، سی متر بود. بچه ها میگفتند عراقیها از این کانال زیاد میایند. بچه ها هم آنها را میدیدند و میزدند. موقعیت منطقه و کانال طوری بود که نیروهای ما هر وقت به طرف تانک سوخته میرفتند، عراقیها میدیدند و میزدند. آنجا فقط نیم خیز میشد رفت. منطقه ای که دسته علیرضا سارخانی آنجا بود، بدترین منطقه بود. موقعیت منطقه طوری بود که ماشین و تدارکات بچه ها در آن قسمت بود و عراقیها آن قسمت از جاده را خوب میدیدند و به سختی میزدند. تلفات در آن سه راهی به حدی بود که بچه ها آنجا را «سه راهی شهادت» نامیده بودند. خط پدافندی شلمچه واقعاً جای خطرناکی بود. من از سه راهی رد نشدم و بچه های دسته سارخانی را از دور دیدم، اما اینطرف سه راهی سنگری بود که به طرفش رفتم. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @FF8141 🌷5🌷7🌷8🌷9🌷10🌷11🌷12🌷14🌷15🌷17🌷21🌷22🌷23🌷24🌷26🌷27🌷28🌷29🌷 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#اطلاع_رسـانی مراسمات مدافــع حـــرم #شهید_سعید_انصاری 🔸 مراسم تشییع : چهارشنبه ۱۵ اسفند | ساعت ۱۷ از مقابل درب منزل شهید به‌سمت امام‌زادگان سیدجعفر و حمیده خاتون باغ فیــــض 🔹 مراسم خاکسپاری : پنجشنبه ۱۶ اسفند | ساعت ۱۱صبح از مقابل مهدیه‌ی بهشت زهرا (س) (سالن دعای ندبه) بسمت قطعه ۵۰ @sangarshohada🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 240 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_حسین_رضایی ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
راهیست راه عشق، ڪہ #هیچش ڪناره نیست آنجا جز آنڪہ جان بسپارند چاره نیست... #شهید_خانعلی_یوسفی #صبحتون_شهدایی🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
🔺چرخ اقتصاد 160 کشور بدون FATF می چرخد 🔹آدم خواب را می شود بیدار کرد اما کسی را که خود را به خواب زده، نه! مشکلات اقتصادی نه تنها با برجام حل نشد بلکه به خاطر اتکا به خارج، شدت هم گرفت. FATF و CFT نیز همین است. 🔸نه رشد و پیشرفت اقتصادی هیچ کشوری در دنیا با اینها بوده و نه بدون اینها رو به قبله شده است. نشان به آن نشان که از قریب 205 کشور دنیا، فقط 37 کشور عضو FATF هستد. 🔹رونق اقتصاد قبل از هر چیز، همت و تلاش و تدبیر برای پای کار آوردن ظرفیت های موجود رامی خواهد. ما در بهره مندی از برخی منابع اصلی انرژی در دنیا و همچنین منابع انسانی، جزو سه تا ده کشور اول دنیا هستیم. 🔸ایران هجدهمین اقتصاد بزرگ در چهارسوق راهبردی تجارت دنیا محسوب می شود. چنین کشور بزرگی را نباید معطل چک های برگشتی و دیکته های غرب نگه داشت؛ این کار اگر تا دیروز خطا و ندانم کاری بود، امروز خیانت است. 🖌: محمد ایمانی ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
💠امام خامنه‌ای دو اصله نهال میوه غرس کردند همزمان با روز درختکاری، رهبر معظم انقلاب اسلامی پیش از ظهر امروز دو اصله نهال میوه غرس کردند با دست عنایتت شڪوفہ واشد لبریز ترنـم شدہ و زیبا شد وقتے ڪہ نگاہ تو بہ دلها تابید یعنے ڪہ بهار آمد و احیا شد #امام_خامنه_ای❤️ #روحی_له_الفدا #روز_درختکاری iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
سرگذشت حسن و اسد این دوتا یه تفاوت‌هایی باهم دارن یه شباهت‌هایی. شباهت‌هاشون این بود که دشمنا چشم دیدن کشورشونو نداشتن. کل دنیا جمع شدن کشور اسدو از بین ببرن و حکومتش رو ساقط کنن و 8سالی جنگ تو سوریه راه انداختن. ایرانم همین‌طور، ولی با ایران از طریق جنگ وارد عمل نشدن چون نمی‌تونستن. دیدن ایران خطرناکه. با ایران از طریق مذاکره وارد عمل شدن. حالا تفاوت‌هاشون چی 🔻اسد که خیلی قوی هم نبود، و همه تصور می‌کردن خیلی سریع میشه ساقطش کرد گوش به فرمان رهبری بود و 8سال جنگ رو با موفقیت گذروند و فاتح عرب لقب گرفت 🔻اسد اهل مقاومت بود، مقاومت کرد و پیروز شد 🔻ولی حسن اهل مقاومت نبود و اعتقادی هم به مقاومت نداشت، کاری به حرفها و راهنمایی‌های رهبری هم نداشت و کار خودشو کرد، الان هم تقریبا به پِت پِت افتاده. هی رهبری گفت این آمریکا بدعهده، پیمان‌شکنه، نرو طرفش، خطرناکه حسن ولی حسن گفت آمریکا کدخداس و باید با کدخدا بَست. خلاصه رفت با کدخدا بَست. همه تشکیلات هسته‌ایمونو به درخواست آمریکا ترکوند و هر چی امتیاز خواست داد، الانم 6سالی از برجام و مذاکره با کدخدا گذشته ولی خبری نشده. تُف هم کف دستمون ننداختن. نه تنها خبری نشده فشارها بیشتر شده، کدخدا هم بدعهدی کرد و رفت بیرون از برجام. یکی دیگه از تفاوتهای حسن و اسد این بود که حسن کلید داشت ولی اسد نه. سرگذشت حسن و اسد خیلی می‌تونه عبرت‌آموز باشه حسن. ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
نگاه هاے شمـا چیزی از جنس نجات است! چشمتان کہ بہ گوشہ این شهر مےخورد... یادتان باشد ... سخت #محتاج گوشہ چشمتان هستیم! کمے نور مهمانمان ڪنید .... #شهید_عبدالمهدی_کاظمی🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
▪️انالله وانا الیه راجعون▪️ پدرشهید مدافع حرم #جواد_الله_کرم به فرزند شهیدش پیوست... #شهید_جواد_الله_کرم iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
ڪوله ات را ڪہ بستم دلم را هم درآن #جاڪردم... گفتم تو ڪه نباشے دیگر به کارم نمی آید... #شهید_محمد_اتابه #همسرانہ🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :1⃣4⃣5⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 542 ناگهان حاجی میلانی را دیدم، معلوم بود بعد از نماز صبح خوابیده و حالا که حدود نُه صبح بود، بیدار شده اند. میخواستند بروند صبحانه بگیرند. حاجی میلانی تا مرا دید داد زد: «لوری...» بعد از ماجرای لورل و هاردی و بساطی که با شهید عبدالحسین اسدی راه میانداختیم هیچوقت مرا به اسم خودم صدا نمیزد. استقبال گرمی بود. بعد از روبوسی و خوش و بش وارد سنگرشان شدم. حبیب رحیمی هم آنجا بود. از دیدار هم خوشحال شده بودیم. با حبیب که آشنای قدیمی بودیم یاد خاطرات گذشته افتادیم. بچه ها مرتب می پرسیدند: «سید! میمانی یا نه؟!» جواب میدادم: «تو پدافند کم طاقت می یارم. حالا هم به خاطر جمع بچه ها چند روزی میمونم.» صحبتمان گل کرد و کشید تا ساعت دو ظهر. علی آقا پاشایی یکی را فرستاده بود و گفته بود: «برو سید نورالدین رو پیدا کن بیار ناهار بخوریم!» گفتم شب به سنگر آنها میروم. گفتند: «اینجا شب با عراقیها آتشبازی داریم.» بالاخره جمع و جور شدیم و آمدم پیش علی آقا. تا مرا دید دادش درآمد: «باباجان! اول کمی یه جا بنشین، ناهارت رو بخور بعد برو دنبال گشت و گذارت!» واقعیت این بود چنان با دوستان آخت بودم که دلم میخواست در همان اولین ساعات حضور به همه شان سر بزنم. کجای دنیا میتوانستم یک رنگتر و صادقتر از آن دوستان پیدا کنم؟! ساعت حدود دو و نیم بود که ناهارمان را در سنگر خوردیم. فضای سنگر کمی خفه بود؛ نور ضعیفی از روزنه داخل سنگر میافتاد، شبها هم معلوم بود فانوس روشن میکردند اما نتوانستم زیاد بنشینم. ناهارم را بیرون سنگر بردم و دم در نشستم. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :2⃣4⃣5⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 543 داد بچه ها درآمد: «خطرناکه... اینجا تو یه چیزیت میشه ها؟!» واقعاً هم در آن ساعات سه راهی را شدید میزدند. فاصله آن سنگر تا سه راهی بیشتر از سی متر نبود. می گفتند معمولاً بعد از ناهار زمانی که بچه ها برای وضو گرفتن کنار تانکرهای آب در سه راهی میروند، عراق خط را حسابی میزند. به خاطر همین، بچه ها کمی نمازشان را به تأخیر می انداختند تا وقتی آتش میبارد کسی آن دور و بر نباشد. بعضی از بچه ها مثل علی آقا برای نماز به نمازخانه کوچکی کنار سنگر دسته علیرضا سارخانی میرفتند. همان روز اول فهمیدم بزرگترین مشکل بچه ها در آن خط کمبود دستشویی است. در کل خط یک دستشویی در نزدیکی سنگرهای نیروهای دسته حبیب رحیمی بود و یکی هم نزدیک سه راه. نیروهای علیرضا سارخانی هم که اصلاً دستشویی نداشتند و هر کس کار داشت کمی دور میشد و کارش را میکرد. ـ دستشویی درست کردن که زیاد سخت نیست، با وسایل ساده ای میشه اینجا یه دستشویی درست کنیم. هر روز میگفتم اما عملی نمیشد و با این شکل دستشویی رفتن واقعاً از اعمال شاق بود. یک روز خواستم بروم پیش حاجی میلانی، اتفاقاً درگیری هم شدت گرفته بود. به طرف سنگر بچه ها میرفتم که یکدفعه با صدای شلیک آر.پی.جی در گرد و خاک گم شدم! گیج شده بودم... بعد از دقایقی متوجه شدم آر.پی.جی زنی روی خاکریز رفته تا آر.پی.جی بزند اما عقب را نگاه نکرده. آتش عقبه آر.پی.جی تا ده متر میسوزاند، شانس آوردم طوری ام نشد. رفتم به طرف آر.پی.جیزن و دستم را گذاشتم روی شانه اش. تا آن لحظه متوجه من نشده بود. جا خورد. گفتم: «برادر! آر.پی.جی رو چه جوری میزنن؟» ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @FF8141 🌷5🌷8🌷9🌷10🌷11🌷12🌷14🌷15🌷17🌷21🌷22🌷23🌷24🌷26🌷27🌷28🌷29🌷 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 241 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_محمد_منتظرقائم ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
طلوع گرم #چشمانت مرا صادق ترین صبح است🌤 اگر نه کار خورشید جهان عادت شده ما را... #شهید_نجیب_الله_مرادی #صبحتون_شهدایی🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊
#امام_خامنه_ای: شهیدیعنے انسانے ڪہ دنیا،رفاه وحیات خود راڪف دست گرفتہ تااز ڪشور، #ناموس وارزش ها ڪہ در واقع ازیڪایڪ آحادمردم است دفاع ڪند.. #شهیدمحسن_قوطاسلو🌷 #شهیدارتش ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
❃↫✨«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»✨↬❃ ✍بدانید پیروزی و موفقیت شما در دنیا بسته به عشق و دوستی شما نسبت به امام زمانتان دارد. آنها که عاشق مهدی (عج) هستند دیگر به هیچ چیز عشق نمی ورزند. تنها غم و ناراحتی آنها دوری از معشوق و اینکه چرا بیشتر آقا را دوست نمی دارند است. دلی که عشق مهدی (عج) در آن باشد هیچ وقت پیر نمی شود. ✍فرج امام زمان (عج) فرجی است که موجبات شادمانی حضرت زهرا (س) را فراهم می کند. ای خدا یاری کن تا در عشق او بسوزیم و بگرییم. ای خدا کوتاهی های ما را درباره ی او ببخش. ما را یاری کن تا وظایفی که در قبال او داریم به بهترین وجه انجام بدهید. 🌷 📚کتاب مهر مادر، صفحه 33 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
✍قرار هر پنجشنبہ ی دلم؛ گوشہ ای از شهر، ڪہ آسمانش تو را در بر گرفتہ است... #شهید_حسین_معز_غلامی #پنجشنبه_شهدایی🌷 #سرداران_بی_پلاک iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
رجب هنگامه راز و نیاز است  برای عاشقان فصل نماز است  رجب درگاه غفران الهی  برای بندگانش باز باز است 🍃🌸پیشاپیش ولادت امام محمد باقر (ع) و حلول ماه رجب مبارک باد 🌸🍃 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
چند سالیست ڪہ همه خواب وخوراکم شده تو خنده و گریہ و این دلخوشےهایم همہ تـو... چشم را وا بڪنم روے تورا مےنگرم کلّهم آنچه ببینم و بگویم همه تـو❣ #شهید_سردار_طباطبایی_مهر🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | چشمت روشن؛ نذرت قبول! 🔹مادر شهید مدافع حرم می‌گوید سه گوسفند نذر کرده تا پیکر پسرش که در سوریه مفقودالاثر شده بود، به آغوشش بازگردد. حالا بعد از ۴ سال بیخبری، مقداری استخوان بدستش رسیده و میخواهد فرداظهر هنگامی که مردم شیراز پیکر مطهر پسرش را تشییع می‌کنند، نذرش را اَدا کند. 🔸مادر شهید «محمد باقری»؛ چشمت روشن؛ نذرت قبول! (ع)ﺷﻴﺮاﺯ iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :3⃣4⃣5⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 544 ـ به طرف دشمن میزنن دیگه! ـ به عقب نگاه نمیکنن ببینن آدمی، مهماتی اونجا نباشه؟! آر.پی.جی زن نباید به فکر آتش عقبه اش باشه؟! آگه کمی غفلت کرده بودی من سوخته بودم! شروع کرد به معذرتخواهی. اتفاقاً او هم سید بود و بعدها به شهادت رسید. آنجا جریان سوختگی و اولین مجروحیت شدیدم از آتش عقبه برایم تداعی شد. از او جدا شدم و راه افتادم به طرف سنگر حاجی میلانی. عراق با خمپاره 60 شروع کرده بود به شخم زدن منطقه! راهم را به طرف سنگر تدارکات کوتاه کردم و آنجا منتظر شدم تا آتش کمتر شود. در آن چند روز دیده بودم که یک بار در ساعت یک و دو ظهر آتش شروع میشد و یک بار دم غروب. یعنی ظهر کسی خواب نداشت. شب هم توپخانه ها و خمپاره اندازها چنان آتشی به پا میکردند انگار میخواهند همدیگر را همان دم بکشند! به جز ساعات آتش هر وقت که ماشینی در خط تردد میکرد خمپاره میزدند. کمی در سنگر تدارکات ماندم تا آتش کمتر شد. رفتم به طرف سنگر حاجی میلانی. آنها هم سخت درگیر تیراندازی بودند. حبیب رحیمی که مسئول دسته بود، تیربارچی را در دو سنگر گذاشته بود و در سنگر وسطی یک آر.پی.جیزن. تیربارها به نوبت کار میکردند و گاهی آر.پی.جیز ن که محل تیربار دشمن را پیدا کرده بود، بلند میشد و آر.پی.جی میزد. حبیب از بچه های گل جبهه بود؛ رزمی کار بود و مهربان و باصفا. چه میدانستم آخرین روزهای زندگی اوست... حدود یک ساعت این درگیری به شدت ادامه داشت تا اینکه کمتر شد و بچه ها رفتند داخل سنگر. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊