eitaa logo
سنگرشهدا
7.4هزار دنبال‌کننده
16.1هزار عکس
3هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
#لوح| #دستخط: «خاک پای همه‌ی شهدا و آرزومند مقام آنها، سیدعلی خامنه‌ای» بیست و دوم اسفند ماه، #روز_شهید_گرامی_باد🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ ‍ ‍ ‍ ‌ ✍برادران وخواهران هرگز از امام عزیز و بزرگوار دورے نگزینید و بدانید کہ یقینا او نائب آقا امام زمان مے باشد و راهنمایے ‌هاے او را گوش فرا دهید وشکر این نعمت را بکنید کارهاے شما فقط براے رضاے خدا باشد و براے غیر خدا نباشد کہ هرگز موفق نخواهید شد.‍ ‍ ‍ ‌ ✍تذکرے دیگر اینکہ هرگز ازروحانیت جدا نشوید وهمیشه با روحانیت باشید وهیچ‌گاه از روحانیت دست برندارید و‌ نگذارید کہ دشمنان شما را از روحانیت مبارز جداکنند و خودتان از این اجراکنندگان حکومت عدل الهی حفاظت نمایید.پدران و مادران جوانان خود را با افتخار براے جهاد در راه خدا گسیل کنید و مستضعفان را در هر کجاے جهان یارے کنید وجبهہ ها را گرم نگہ دارید. 🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
نزدیڪـ #عید هستیم ولے این عید خالے از وجود #پـــدرانے است ڪـہ ڪودڪانشان چشم براهند..😔 #مدیونیم، بہ آن پدرانے ڪـہ، گذشتند از زندگے و فرزندانشان #شهید_حاج_محمد_پورهنگ🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
شلمچہ .. خلاصہ عشق است و قطعہ ای از بهشت .. مے خواهم بروم بہ همان جایی کہ خاکش کـــــربلاست .. دلتنگ کـــــربلای ایـــرانم ...😔 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
به دنبالِ سرت سنگر به سنگر دلِ من نیز مفقود الاثر شد ... iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :5⃣5⃣5⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 556 در سال 1360 زمانی که در کردستان بودم و هفده سالم بود، بالای هشتاد کیلو وزن داشتم اما در زمستان 1365 شده بودم پنجاه وپنج کیلو. اغلب اوقات ترکشها و عفونتهای پایان ناپذیر زخمها کلافه ام میکرد. اما دم نمیزدم و می ساختم. گاهی آنچه در شهر میدیدم تحملش سخت تر از درد زخمها بود. هر چه میگذشت حال و روز شهر با جبهه بیشتر فاصله میگرفت. اواخر تابستان 1366 زمزمه رسیدن گردان حبیب به پادگان شهید قاضی آمد. آن روزها در دزفول بودم، وسایل را پشت دو دستگاه تریلر گذاشتیم. نیروها هم با اتوبوسها حرکت کردند. به راننده ها دستور داده بودند بعد از شهر میانه دیگر توقف نکنند. اما بچه ها اصرار میکردند که اتوبوسها از داخل شهر بروند. آن وقت، هم میتوانستند چیزهایی را که لازم داشتند بخرند و هم ممکن بود از کاروان جدا شوند و سری به خانه بزنند. در اتوبوس صحبت از این بود که در پادگان شهید قاضی نمازمان کامل است یا شکسته؟ هر کس چیزی میگفت و بحث داغ بود. پادگان شهید قاضی هنوز تکمیل نشده بود و بعضی از ساختمانها نیمه کاره بودند، بعضی آب نداشتند، بعضی برق. مجبور بودیم شبها فانوس روشن کنیم. به محض اینکه در پادگان جابه جا شدیم گشتی در اطراف زدیم. دور تا دور پادگان با سیم خاردار محصور شده بود اما پشت پادگان، باغی در کنار تپه ای بود که دورش حصار نکشیده بودند. معبر خوبی برای در رفتن در روز مبادا بود! ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :6⃣5⃣5⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 557 ورود و خروج نیروها از مسافت صد متری تا خود نگهبانی ممنوع بود و گفته بودند کسی نزدیک نشود. فاصله پادگان شهید قاضی تا تبریز نیم ساعت بود و همه دوست داشتند سری به تبریز بزنند اما چون قرار بود بعد از سه چهار روز به منطقه غرب برویم اجازه نمیدادند کسی از پادگان خارج شود. بعضی خانواده ها که فهمیده بودند لشکر به پادگان قاضی آمده برای دیدن بچه ها آمده بودند اما نگهبانی اجازه نمیداد نزدیکتر بیایند. آنها از دور به بچه ها دست تکان میدادند. همان شب بود که گفتند خانواده من هم آمده اند جلوی پادگان. خودم را به نگهبانی رساندم اما مانعم شدند و گفتند قدغن است جلو بروی! به همان مسیری که صبح شناسایی کرده بودم رفتم. نیم ساعت طول کشید تا پادگان را از طریق باغ دور زدم و از بیرون جلوی نگهبانی رسیدم. حالا نگهبان مرا دیده و کنجکاو شده بود. ـ تو از کجا رفتی بیرون؟! ـ این دیگه به تو مربوط نیست! نگهبان مراقبم بود که موقع برگشتن از کجا خواهم برگشت. مدتی کنار خانواده بودم و وقتی از هم خداحافظی کردیم از شانس من آقا سیدفاطمی رسید. به او گفتم که نگهبان نمیگذارد بروم داخل! به نگهبانی دستور داد کاری به من نداشته باشند و راحت برگشتم. آنجا به هر گردانی یک سالن داده بودند که بعدها آن سالنها را به صورت چند اتاق درآوردند. با اینکه سالنها فاقد آب و برق بودند اما در هر حال بهتر از چادرها بودند مخصوصاً که هوا رو به سردی گذاشته بود. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @FF8141 🌷12🌷14🌷15🌷21🌷 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
سلام همسنگران عزیز ما قصد داریم برای صدنفراز مستمندان سبدکالا ک شامل برنج روغن ومرغ و حبوبات هست رو جمع کنیم تهیه کنیم چنانچه کسی قصد دارد در این امر خیر شریک بشه به ایدی زیر پیام بده... @FF8141 اجرتون با شهدا🌷
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 248 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_عبدالحسین_برونسی ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
وصول را ... بہ مقتول #عشـق دهند واگر این چنین استــ ... چه ڪسے عاشــق تــر از شهید ... #شهید_عبدالحسین_برونسی #صبحتون_شهدایی🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
‍ ❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✍بچه ها می گفتند : " ما صبح ها کفش هایمان را واکس خورده میدیدیم و نمی دانستیم چه کسی واکس میزند .. ؟ " بعدا فهمیدیم که وقتی نیروها خوابند واکس را بر میدارد و هر کفشی که نیاز به واکس داشته باشد ، را واکس میزند . مشخص شد این فرد همان فرمانده ما ' شهید عبد الحسین برونسی ' بوده است iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
971209-Panahian-ImamSadeghUni-DoMafhumeKelidiDarBayanieyeGameDovomeEnghelab-18k.mp3
6.59M
🔉 دو مفهوم کلیدی در بیانیه #گام_دوم انقلاب 📅 ۱ جلسه | ‌۹۷/۱۲/۹ دانشگاه امام صادق(ع) ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#شادی_روح_شهدا_صلوات🌷 شـــادند جهانــیان بہ نــــوروز و بہ عیـــد عیــد من و نوروز مــن امــروز #توئــے ... 🌷آخرین پنج شنبه سال شهدا رو فراموش نکنید🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
خاک های نرم کوشک.pdf
2.07M
نسخه Pdf ڪتـــ📚ــاب خاڪ هاے نرم ڪوشڪ به مناسبت سالگرد شهادت 🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
سلام همسنگران عزیز ما قصد داریم برای صدنفراز مستمندان سبدکالا ک شامل برنج روغن ومرغ و حبوبات هست رو جمع کنیم تهیه کنیم چنانچه کسی قصد دارد در این امر خیر شریک بشه به ایدی زیر پیام بده... @FF8141 اجرتون با شهدا🌷
بعضـــے ها از آبِ گل ‌آلود.... ماهــــے....! نَه....! راه معراج مـــے گیرند ...😭😭 #اللهم_ارزقنا_شهادة🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :7⃣5⃣5⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 558 بعد از پنج شش روز حرکت کردیم به سمت «رحمانلو» در نزدیکی دریاچه ارومیه. مجبور بودیم چادر بزنیم چون قراربود زمستان را همانجا سر کنیم. رحمانلو اوایل جاده خوبی نداشت. اطرافش را کوهها و تخته سنگ های بزرگ احاطه کرده بودند و بچه ها گاهی به کوههای اطراف میرفتند. بعدها به کمک لودرها جادهای در منطقه احداث شد. هوا سردتر شده و در اطراف تبریز برف هم باریده بود. یک روز عصر در چادر فرماندهی با جلال زاهدی، حسن حسین زاده، فرج قلیزاده و چند نفر دیگر نشسته و مشغول صحبت بودیم. وسط چادر روی اجاق خوراکپزی بساط چایمان آماده بود. دور چادر را پتو بسته بودیم تا مانع ورود بیجواز هوای سرد توی چادر شویم. دو طرف چادر هم دو جعبه خالی مهمات بود که وسایلمان را در آنها گذاشته بودیم، همیشه کفشهامان را آنطرف جعبه ها در می آوردیم. در یک لحظه، صدای عجیبی آمد؛ صدای سقوط سنگ بزرگی که از بالای کوه غلتیده و پایین می آمد. کسی نمیتوانست جلویش را بگیرد، فقط داد میزدند: «برید کنار!» از قضا همه ما در دو سوی چادر نشسته بودیم و وسط تقریباً خالی بود. ناگهان این سنگ بزرگ چادر را پاره کرد و رفت... انگار چادر را با چاقو به دو نیم کردند! چادر به هم ریخت و همه مضطرب بیرون دویدیم. این سنگ از کجا آمد؟ اگر به بچه ها میخورد چه میشد؟... معلوم شد دو نفر از نیروهای مشمول مثلاً شوخی کرده اند و سنگ را هل داده اند پایین... به لطف خدا به خیر گذشت. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :8⃣5⃣5⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 559 استقرار در رحمانلو برای نیروها هم خوب بود و هم بد! خوبی اش مسافت کوتاهش با تبریز بود که یک تا یک و نیم ساعت بیشتر تا تبریز فاصله نداشت و نیروها میتوانستند راحت با خانواده شان تماس بگیرند. بدی اش این بود که هر اتفاقی در رحمانلو میافتاد به خانواده ها هم منتقل میشد. مثلاً اگر از نقشه ای صحبت میشد خانواده ها از آن باخبر بودند. البته شرایط آنجا سختی خاص خودش را داشت. نیروهایی که به مناطق جنوب عادت کرده بودند حالا در غرب با مشکلات متعددی روبه رو بودند که مهمترین آنها سرمای منطقه بود. به نظر میرسید بهترین نیروهایی که میتوانستند در غرب وارد عمل شوند همین بچه های لشکر عاشورا بودند که از تبریز و ارومیه و سایر شهرهای آذربایجان بودند. هرچند نیروهای قدیمی لشکر هم سالها در جنوب مانده بودند و سرمای منطقه برای آنها هم غریب بود. در رحمانلو صبحها همیشه برنامه صبحگاه برگزار میشد. یکی از برنامه های خوب صبحگاه که از اول تا آخر جنگ اجرا میشد قرائت آیاتی از قرآن و ترجمه آن بود، همچنین وصیت نامه یک یا دو شهید که معمولاً از نیروهای لشکر عاشورا بودند خوانده میشد. همین برنامه مختصر خیلی به نیروها روحیه میداد. چون نیروها اغلب این شهدا را میشناختند و تأثیر وصایای آنها بیشتر بود. در وصیت شهدا نکات مشترک فراوانی بود: «جبهه ها را خالی نگذارید، امام را تنها نگذارید.» و دعوت به عبادت و نماز شب و جهاد و... در این بین وضع بعضی دسته ها دیدنی بود. بعضیها منظم و بعضیها هم قربانشان بروم یک طرف پیراهن زیرشلوار و یک طرف روی شلوار، اُورکت روی دوش و.... ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @FF8141 🌷12🌷14🌷15🌷21🌷 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
سلام همسنگران عزیز ما قصد داریم برای صدنفراز مستمندان سبدکالا ک شامل برنج روغن ومرغ و حبوبات هست رو جمع کنیم تهیه کنیم چنانچه کسی قصد دارد در این امر خیر شریک بشه به ایدی زیر پیام بده... @FF8141 اجرتون با شهدا🌷
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 249 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_عباس_کریمی ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
✍وادے عشق .. بسے دور و دراز است.. ولے ... طے شـــــود .. جاده ے صــدسالـہ .. بہ آهــے گاهـــــے .. #صبحتون_شهدایی🌷 #شهید_عباس_کریمی iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
✍وادے عشق .. بسے دور و دراز است.. ولے ... طے شـــــود .. جاده ے صــدسالـہ .. بہ آهــے گاهـــــے ..
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ ✍برای تولد تنها فرزندمان داود در خرداد سال ۱۳۶۳ از اندیمشک به دزفول آمدیم. در طول مسیر حاجی نشان بیمارستان را از مردم می‌پرسید، متوجه شدیم که تنها بیمارستان مناسب که مزین به نام حضرت زهرا ‌«سلام الله علیها» بود در همان حوالی است. ✍وقتی حاجی نام خانم فاطمه زهرا «سلام الله علیها» را شنید، ذکر نام ایشان را آنچنان بیان کرد که فکر کردم اتفاقی افتاده ولی خودش به من چنین گفت: نام همسرم زهراست، در عملیات فتح‌المبین با رمز یا زهرا «سلام الله علیها» مجروح شده‌ام و اینک تولد فرزندم نیز در بیمارستان حضرت زهرا «سلام الله علیها» است. ✍حاج عباس درست می‌گفت زندگی ما با رمز یا زهرا «سلام الله علیها» گره خورده بود. حتی شهادت او هم در عملیات بدر با رمز یا زهرا «سلام الله علیها» بود و پیکرش میهمان ابدی بهشت زهرا «سلام الله علیها» شد. 🌷 فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله ولادت : ۱۳۳۶/۲/۱ - قهرود کاشان شهادت : ۱۳۶۳/۱۲/۲۴ - جزیره مجنون آرامگاه : تهران - گلزار شهدای بهشت زهرا «سلام الله علیها» iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
#جمعہ_های_انتظار درهیاهوے #شب_عید تورا گم ڪردیمـ... غافل ازآنڪہ شما #اصل_بهارے آقا... السلام علیڪ یا ربیع الأنام و نضره الأیام سلام بر تو اے بهار خلایق و خرمے روزگار.. ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊